آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Wall Street تا Margin Call
آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Wall Street تا Margin Call
گاهی تماشای برخی از آثار بهصورت زنجیرهای میتواند تجربهی خاصی را برای مخاطب رقم بزند. چرا که انجام این کار، قدم به قدم ذهن بیننده را به سمتوسوی مشخصی میبرد؛ تا آمادهی درک بهتر مفاهیمی بهخصوص باشد. gsxr در شمارهی ۲۶۹ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» با فیلمهایی سراغ همین ترفند میرود که متمرکز روی جریان پول و مفهوم ثروت در جوامع امروزی هستند.
اول از همه فیلم وال استریت به نویسندگی و کارگردانی الیور استون را داریم که همزمان هیجان و وحشت سر و کار داشتن با مبالغ بسیار بزرگ را به تصویر میکشد؛ جایی که جاهطلبی برخی از افراد در تضاد با قوانین و محدودیتهای کلی قرار میگیرد و اصول اخلاقی یا مقداری خم میشوند یا بهصورت کلی کسی به آنها کاری ندارد.
در ادامه به سراغ دو مستند میرویم که به ترتیب در نگاه کلی و با تمرکز روی موضوعی خاص، جلوهی واقعی ساختارهای کسب پول توسط بعضی از بزرگترین سرمایهدارها را نشان میدهند. در آخر وقتی دیگر هم موضوع برای من و شما جذاب شده است و هم به شناخت قابل قبولی از پشت پردهی فعالیتهای مالی شرکتهای عظیم و تبادل پول رسیدهایم، اثری پرستاره با الهام از اتفاقات واقعی رخداده در سال ۲۰۰۸ میلادی را میبینیم تا شاهد چگونگی شکلگیری یک بحران مالی عظیم باشیم؛ بحرانی که نه با انفجار، بلکه در ابتدا تقریبا بدون سروصدا مقابل چشمهای افرادی از راه میرسد که یا مشغول نگاه به مانیتورهای خود هستند یا در اتومبیل با یکدیگر در رابطه با شرایط عجیب به وجود آمده حرف میزنند.
Wall Street (1987)
فیلمهای سینمایی متمرکز روی افراد جاهطلب که بهدنبال ثروت فراوان هستند، شانس زیادی برای پرداختن به شخصیتهای ناآگاه و ساده دارند؛ افرادی که فکر میکنند فرصتی فوقالعاده به آنها برای پیشرفت داده شده است و با تمام وجود میخواهند از این فرصت بهره ببرند. این نوع از شخصیتها که همذاتپنداری با آنها برای اکثر مخاطبها آسان به نظر میرسد، فریب میخورند و به بازی گرفته میشوند. در نتیجه قرار دادن آنها در موقعیتهای دراماتیک کاملا با نیاز اثری همچون «وال استریت» جور درمیآید.
فیلم Wall Street با نقشآفرینی چارلی شین و مایکل داگلاس در رابطه با پسری است که فریب الگوی خود را میخورد. او با انجام کارهای غیراخلاقی و غیرقانونی میخواهد رئیس را خوشحال نگه دارد و موفق شود، اما پس از مدتی میفهمد که هدف واقعی گوردن گکو چه بود. نقطهی عطف پررنگ فیلم وال استریت جایی از راه میرسد که پروتاگونیست بهجای پیروی از مرد طماع، ایستادن دربرابر او را یاد میگیرد.
The Corporation (2003)
بعضی از حقایق موجود در جهان به قدری واضح و پررنگ به نظر میرسند که تقریبا همه آنها را میدانند. همه تا حدی درک میکنند که جمع شدن ثروتی دیوانهوار در بسترهایی مشخص احتمالا به وجود مشکلاتی در پشت صحنه اشاره دارد. بااینحال زندگی روزمره ما را از حقایقی که کموبیش از آنها اطلاع داریم، دور نگه میدارد؛ تا علاقهمند به شرکتهایی باشیم که در پس ذهن خود میدانیم بزرگترین هدف آنها استفاده از پول برای کسب پول بیشتر است.
مستند The Corporation که باتوجهبه تحقیقات گسترده و بررسیهای فراوان ساخته شده است، به این دلیل روی مخاطب اثر میگذارد که بیننده میداند چنین اثری در حال نشان دادن حقیقت است؛ همان حقیقتی که کموبیش از آن اطلاع دارد، اما تا جای ممکن به آن فکر نمیکند.
مثالهای مختلفی که مستند شرکت به آنها میپردازد، تفاوتهای مشخصی با یکدیگر دارند. در عین حال چه فلان شرکت به عقاید نژادپرستانهی زشت وابسته باشد و چه آن کارخانه عملا حقوق پایهای انسانها را زیر پا بگذارد، یک نکته واضح به نظر میرسد: جریان پول، اکثر انسانها را به چشم مهرههای یک بازی میبیند.
The Corporation برخی از ارزشهای خود را بهتر در دنیای امروز نشان میدهد. چرا که اکنون وقتی به نوع واکنشهای کاربرها شبکههای اجتماعی، سیستمهای تبلیغاتی مدرن و حتی جنس ارتباط گرفتن شرکتها با مشتریها مینگریم، بعضا با حجمی باورنکردنی حمایت و ستایش شرکتهای بسیار ثروتمند توسط کاربرها روبهرو میشویم؛ کاربرهایی که وجود پول آنها، عامل اصلی رشد و گسترش همان شرکتها است.
Enron: The Smartest Guys in the Room (2005)
مستند Enron: The Smartest Guys in the Room برخلاف آثاری همچون مستند The Corporation که نگاهی کلی به مسائل مالی دوران مدرن دارند، تمرکز خود را به شکل جدی روی یک پرونده میگذارد تا ماجرایی مشخص را به تصویر بکشد؛ پروندهی فروپاشی شرکت Enron که به خوبی قدرت برخی از افراد برای بهدست آوردن پول با فریب دادن افراد را نشان میدهد.
شاید پول از جایی به بعد باید به هر شکل ممکن بهدست برخی از افراد برسد. وقتی این جملهی عجیب تبدیل به یک اصل در فعالیت برخی از شرکتها شود، نتایج میتواند شوکهکننده باشد. چون عملا افراد را در موقعیتی قرار میدهد که در آن بهدست آوردن پول، مهمتر از شیوهی کسب آن است. پس دیگر هیچگونه حد و مرز قانونی و اخلاقی برای افراد پیرو این عقیده وجود نخواهد داشت. نتیجه؟ شکلگیری پروندهای که نشان میدهد عدهای عملا با عرضهی «هیچچیز» به مردم، پول آنها را گرفتهاند.
Margin Call (2011)
جرمی آیرونز، کوین اسپیسی، پل بتانی، سایمون بیکر و استنلی توچی. نگاه انداختن به فهرست بازیگرهای فیلم Margin Call به خودی خود بعضی از مخاطبها را به تماشای آن ترغیب میکند.
این درام سینمایی بهدنبال نمایش میزان دلهرهآور بودن اتفاقات مالی بزرگی است که به دور از چشم مردم و پشت سر آنها رخ میدهند. پس از اخراج یک فرد مهم از شرکتی بزرگ، کارمندی سطح پایینتر مشغول بررسی کارهای او میشود و به حقایق تکاندهندهای پی میبرد. داستان فیلم Margin Call که با الهام از اتفاقات واقعی ساخته شده است، در این نقطه کلید میخورد؛ در زمانیکه پیتر سالیوان متوجه میشود چگونه یک بحران اقتصادی قرار است بهزودی مثل یک سونامی همه را غرق کند.
Margin Call از این نظر بهعنوان یک فیلم تریلر موفق میشود که پراکنده قصه نمیگوید. فیلم تمرکز خود را روی چند ساعت میگذارد تا نشان دهد که چهطور شخصیتهای مختلف مدام بیشتر از قبل، فاجعهی پیش رو را درک میکنند.