بررسی جزییات قسمت ۱ و ۲ سریال ارباب حلقهها
بررسی جزییات قسمت ۱ و ۲ سریال ارباب حلقهها
قسمت اول و دوم فصل اول سریال ارباب حلقهها پر از اتفاقات جالبتوجه و جذاب بودند که سرشار از معنی و مفهوم هستند.
هشدار اسپویل!
«هیچ چیزی در شروع شرور نیست» این اولین جمله از سریال ارباب حلقهها: حلقههای قدرت (The Lord of the Rings: The Rings of Power) است که مقدمه بسیار خوبی برای سقوط و دشواریهایی است که در این جهان فانتزی رخ خواهند داد. این سریال نشان خواهد داد که چگونه حلقه اصلی سائورون دیگر حلقهها را تحت کنترل خود در آورده و کنترل نامحدود بر سرزمین میانی را به سائورون داده است.
دو قسمت ابتدایی فصل اول سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» به تازگی پخش شدند. در این دو قسمت، علاوه بر اینکه کاراکترهای مختلف و جدیدی معرفی میشوند، داستانها و مسائلی نیز به نمایش در میآیند که احتمالا به سادگی برای بیننده قابل درک نیستند. در ادامه این مطلب به بررسی جزییات و اتفاقات دو قسمت ابتدایی سریال «ارباب حلقهها» میپردازیم. همراه با ما باشید.
قسمت اول: سایه گذشته (A Shadow of the Past)
سرزمین والینور (Valinor)
در همان ابتدای قسمت اول سریال «ارباب حلقهها» گالادریل نوجوان به همراه چندین بچه الف دیگر در حال بازی هستند. آنها قایقی کاغذیای که گالادریل ساخته و در رود شناور است را با سنگ غرق میکنند. این اتفاق در دشتی خارج از والینور و سرزمین الفها رخ میدهد. والینور سرزمینی همانند بهشت است که جدا از سرزمین میانی است.
گالادریل در ادامه توضیح میدهد که زمانی وجود داشته که جهان به قدری نوپا بوده که هیچ خورشیدی وجود نداشته است. با این حال، در سرزمین والینور درخشش نور کاملا احساس میشود اما این درخشش ناشی از خورشید نیست بلکه از درختی اسرارآمیز است که در شهر والینور به چشم میخورد و منبع نور در این سرزمین محسوب میشود.
در نوشتههای جی آر آر تالکین، از این درختها به عنوان لوریلین (Laurelin) طلایی و تلپریون (Telperion) نقرهای یاد میشوند که در نهایت توسط مورگوث (Morgoth) یا ملکور (Melkor) نابود شدند. مورگوث، اولین ارباب تاریکی به شمار میرود که سائورون یکی از خادمین او بوده است. بنابر نوشتههای تالکین، بقایای درخت لوریلین به خورشید و بقایای تلپریون به ماه تبدیل شدند. پس وقتی که گالادریل در ابتدای قسمت اول از زمانی سخن میگوید که خورشیدی وجود نداشته، منظورش همین سرزمین والینور است.
در ادامه اتفاقاتی که در سرزمین والینور رقم میخورند، گالادریل با برادر بزرگترش به نام فینرود (Finrod) گفتگویی دارند که در آن به صحبت در مورد اهمیت تشخیص تاریکی و روشنایی میپردازند. فینرود در پاسخ به این مسئله که گاهی اوقات تشخیص روشنایی سخت است، گفته که «گاهی اوقات تا تاریکی را لمس نکنی، نمیتوانی روشنایی را تشخیص بدهی». همین جمله میتواند کل هدف سریال «ارباب حلقهها» در طی پنج فصل آینده باشد.
جنگ خشم (The War of Wrath)
اتفاقات سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» در عصر دوم سرزمین میانی رخ میدهند اما مقدمه در ابتدای قسمت اول نیم نگاهی از جنگی جهانی را به ما نشان داد که در پایان عصر اول باعث ویرانی سرزمین میانی شده بود. این نبرد علیه نیروهای مورگوث و سائورون بوده که در نهایت منجر به مرگ فینرود برادر گالادریل میشود. در همین نبرد بود که انسانهای سرزمینهای جنوبی جبهه اشتباهی را انتخاب کردند و به نیروهای اهریمنی پیوستند. به همین دلیل است که انسانها همچنان در ناامیدی زندگی میکنند و در نقاط مختلف، الفها آنها را تحت نظر دارند.
در پایان این جنگ نیز مورگوث و سائورون ناپدید شدند و باور بر این بود که آنها از بین رفتهاند. این جنگ قرنها به طول کشیده و افراد زیادی در آن کشته شدهاند تا اینکه در نهایت، گالادریل بزرگ شده و حالا به دنبال انتقام برادر کشتهشدهاش است. او بر این باور است که نیروهای شرور به طور کامل از بین نرفتهاند و بینندهها نیز همین موضوع را میدانند.
سرزمین فورودوایت (The Forodwaith)
گالادریل برای قرنها به شکار اورکها مشغول میشود و در جستجوی سرنخهایی در مورد مکان سائورون است. با این حال، پس از گذشت سالها، گالادریل میبیند که الفها تا حد بسیار زیادی از این وضعیت راضی هستند و از جستجو برای پیدا کردن سائورون دست کشیدهاند. آنها به این باور رسیدهاند که نیروهای شیطانی به طور کامل نابود شدهاند.
در ادامه قسمت اول سریال «ارباب حلقهها» ما گالادریل و گروهش را میبینیم که در شمالیترین مکان سرزمین میانی به نام فورودوایت در حال بالا رفتن از یک صخره یخی هستند. آنها در استحکاماتی در آنجا شواهدی از جادوی سیاه را میبینند.
در اینجا، گالادریل علامتی از سائورون را مشاهده میکند که قبلا روی جسد برادرش دیده است. همین نیز دلیل کافی برای گالادریل است تا به حضور سائورون همچنان باور داشته باشد. نکته قابل توجه در این صحنه، آنجا است که گالادریل میگوید: «این مکان آن قدر شریرانه است که مشعلها حرارتی ندارند.»
سرزمین رووانیون (Rhovanion)
قسمت اول سریال «ارباب حلقهها» ما را با هارفوتهایی دوستداشتنی آشنا میکند که عشایر هستند و شباهتهایی نسبت هابیتهای متمدن در عصر سوم دارند. با اینکه دو شکارچی از هارفوتها به عنوان موجوداتی خبیث و خطرناک یاد میکنند اما در حقیقت، آنها بسیار دوستداشتنی و بدون آزار هستند و این موضوع را میتوان در نوری برندیفوت و دوست صمیمیاش به نام پاپی به خوبی مشاهده کرد.
رهبر هارفوتها به نام سادوک بر این باور است که گذر دو شکارچی در اینجا در این موقع از سال عجیب است. او چندین رویداد عجیب و غریب دیگر را در طبیعت مشاهده میکند که بیانگر آن هستند که اتفاقی شوم در سرزمین میانی در راه است. به نظر میرسد که هارفوتها زودتر از الفها و دورفها نسبت به این اتفاق باخبر شدهاند.
سرزمین لیندون (Lindon)
لیندون به عنوان پایتخت الفها در سرزمین میانی شناخته میشود و در قسمت اول سریال، در آنجا الروند جوان با گالادریل دوباره ملاقات میکند. گالادریل به او هشدار میدهد که او شواهدی از سائورون پیدا کرده است. آنها در ادامه در مورد بازگشت به خانه اصلیشان یعنی والینور صحبت میکنند. از نظر الروند، این یک افتخار بسیار بزرگ است اما از نظر گالادریل، الان هنوز زمان خوبی برای بازگشت نیست.
همانند الروند، پادشاه الفها به نام گیل گالاد نیز تلاش برای پیدا کردن سائورون را جستجویی بیمعنا و بیفایده میداند و در حال حاضر به دنبال ساختن و پیشرفت است. همین نیز باعث میشود تا گیل گالاد برای آرام کردن گالادریل، او را راهی والینور کند.
سرزمینهای جنوبی (The Southlands)
قسمت اول سریال «ارباب حلقهها» بخشهای مختلفی از سرزمین میانی را برای بینندگان به نمایش در میآورد و یکی از این بخشها نیز سرزمینهای جنوبی است که به عنوان سرزمین انسانها شناخته میشود. در اینجا، الفهای جنگلی همچون آروندیر، انسانها را تحت نظر دارند تا همانند گذشته دچار خطا نشوند و به سوی جبهه سائورون نروند. همین نیز باعث شده تا تنشی در بین آنها وجود داشته باشد.
با وجود تنشهای میان انسانها و الفها، آروندیر و شفادهنده محلی به نام برونوین عاشق یکدیگر هستند. این عشق آنها از هر دو سمت به عنوان عشق ممنوعه شناخته میشود و جدای از آن، آروندیر نباید با کسانی که تحت نظرشان دارد، ارتباط دوستانه داشته باشد.
همانطور که در بالا ذکر شده بود، پادشاه الفها یعنی گیل گالاد بر این باور است که دوران صلح فرارسیده و از همین رو، سربازان نگهبان در سرزمینهای جنوبی را به لیندون فرا میخواند. همین نیز باعث میشود تا این سرزمینها تحت حفاظت الفها قرار نداشته باشند.
در همین حین نیز حضور یک گاو مریض که در نزدیکی شهر هوردن مشغول چرا بوده، سبب میشود تا آروندیر به همراه برونوین به آنجا سفر کنند. در این بین نیز پسر برونوین به نام تئو سعی دارد به دوستش یک گنجینه پنهان را نشان بدهد. این گنجینه نیز چیزی جز دسته یک شمشیر شکسته نیست، شمشیری که علامت سائورون روی آن دیده میشود.
سرزمینهای بیمرگ (Undying Lands)
گالادریل سرانجام در یک کشتی به همراه چندین الف دیگر به سمت سرزمینهای بیمرگ و والینور حرکت میکنند تا برای همیشه از سرزمین میانی بروند. با این حال، گالادریل دچار تردید میشود و سخنان برادرش در مورد عدم تشخص روشنایی از تاریکی را به یاد میآورد و از قایق به درون دریا شیرجه میزند. حالا او در میان اقیانوسی گسترده سرگردان است و فرصت رفتن به والینور را از دست داده است.
لرد کلبریمبور (Lord Celebrimbor)
گیل گالاد و الروند پس از اینکه گالادریل را به سمت سرزمینهای بیمرگ فرستادند، به دنبال آن هستند تا سرزمین خود را گسترش بدهند و پیشرفت کنند. همین نیز زمینهساز آشنایی الروند با بزرگترین آهنگر الف یعنی کلبریمبور میشود. آنها باید با یکدیگر یک پروژه جدید را آغاز کنند که ساخت حلقههای قدرت است.
همانطور که در کتابهای تالکین نوشته شده، کلبریمبور نه تنها حلقه اصلی سائورون بلکه دیگر حلقههای قدرت را نیز میسازد که سائورون آنها را به رهبران پادشاهیهای مختلف سرزمین میانی اهدا میکند تا در نهایت با استفاده از این حلقهها بتواند آنها را تحت کنترل خود در بیاورد. در کل ۱۹ حلقه ساخته میشود که سه عدد به الفها، هفت عدد به دورفها و ۹ عدد به حاکمان انسانها داده میشود. یک حلقه نیز برای کنترل دیگر حلقهها در اختیار سائورون قرار میگیرد.
شهاب سنگ در آسمان
در پایان قسمت اول سریال «ارباب حلقهها» توپی آتشین در آسمان شب در نقاط مختلف سرزمین میانی دیده میشود. همه کاراکترهای اصلی شاهد این رویداد هستند. با گذر این شی عجیب، یک مایع سیاه رنگ روی برگی از درخت طلایی لیندون رشد میکند و گیل گالاد به خوبی آن را میبیند.
در ادامه، اِنتها (Ents) نیز شاهد این رویداد هستند. در نهایت، این توپ آتشین در سرزمین رووانیون سقوط میکند و «نوری» آن را پیدا میکند. در محل سقوط نیز یک غریبه با قدی بلند و پر از ریش دیده میشود. در صحنه پایانی و از نمای بالا نیز به نظر میرسد که این فرد درون یک چشم بزرگ آتشین قرار دارد. آیا او سائورون است یا گندالف؟
قسمت دوم: شناور (Adrift)
آتش سرد
در ابتدای قسمت دوم سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» نوری به درون گودال آتشین سقوط میکند تا غریبه را نجات بدهد. در آنجا او متوجه میشود که آتش پیرامون او داغ نیستند. همین نیز باعث میشود تا بدن نازک و پاهای برهنه او نسوزند. با این حال، آتش سرد سرنخی بسیار مهمی است که ما را به قسمت اول باز میگردد.
در قسمت قبلی و در سرزمین فورودوایت، گالادریل اظهار داشته بود که این مکان آن قدر شیطانی است که آتش مشعلها هیچ حرارتی ندارند. همین موضوع و همچنین صحنه آخر قسمت اول که یک چشم آتشین را نشان میدهد، همگی نشان دهنده آن هستند که نباید به این فرد غریبه اعتماد کرد.
با این حال، جدا از اینکه او ممکن است فردی شرور یا احتمالا سائورون باشد، گزینههای دیگری نیز مطرح هستند که به آنها میپردازیم. ممکن است او جادوگری باشد که به سرزمین میانی سقوط کرده است. در کتابهای تالکین، جادوگرها در حقیقت موجوداتی فناناپذیر به نام مایار هستند که توسط والارها (موجوداتی بسیار قدرتمند) به سرزمین میانی فرستاده شدهاند تا موجودات این سرزمین را هدایت و در مقابل سائورون و نیروهای شیطانی ایستادگی کنند.
پس اگر این فرد غریبه یک جادوگر خوب باشد، پس دیگر نشانههای به نمایش در آمده همچون برگ سیاه رنگ، اِنتهای ترسیده و آتش سرد به چه معنا هستند. آیا این امکان وجود دارد که هارفوتهای دوستداشتنی در حال مراقبت و محافظت از تناسخ و جسم فانی سائورون باشند؟
اصرار گالادریل بر پیدا کردن نیروهای شیطانی و همچنین نرفتن او به والینور ممکن است عواقب بدی به همراه داشته باشد که احتمال یکی از آنها همین تناسخ سائورون باشد. جدای از این، ورود این فرد غریبه مصادف با خبرهای بدی برای هارفوتها شده است که شامل شکستن پای پدر نوری میشود. مطمئنا شکستگی پا برای قبیلهای که همیشه در حال کوچ کردن است، دردسر بزرگی محسوب میشود. در ادامه این قسمت نیز این غریبه با استفاده از چندین کرم شبتاب، شکل صورت فلکی را ایجاد میکند اما در ادامه این کرمهای شبتاب همگی میمیرند و این اصلا نشانه خوبی نیست.
اِرِگیون (Eregion)
ارگیون به عنوان سرزمین آهنگرها و صنعتگرهای الف شناخته میشود و کلریبمبور در آنجا سکونت دارد. در اینجا، کلبریمبور به الروند قصدش برای ساخت قدرتمندترین کوره تاریخ را توضیح میدهد. او برای ساخت این کوره به کمک نیاز دارد و الروند نیز قرار است برای این کمک، دورفهای ساکن کوهستان مهآلود را به خدمت بگیرد.
کلبریمبور قصد دارد تا از این کوره بزرگ و قدرتمند برای خلق بزرگترین دستاوردش استفاده کند که همان ساخت حلقههای قدرت است. نکته قابل تامل آن است که کلبریمبور چنان به این کار خود مصمم است که اصلا خطرات پیشروی آن را نمیبیند.
چکش فیانور (Fëanor’s Hammer)
در کارگاه کلبریمبور، الروند شاهد یک ابزار آراسته و تزیینشده است که چکش فیانور نام دارد. این ابزار بوده که جواهرات سیلماریلز را ساخته است، جواهراتی که شامل نور والینور هستند. این ارجاعی به کتابی از تالکین به نام سیلماریلیون (The Silmarillion) است که داستان اولین دوره عصر میانی را بازگو میکند. فیانور یک الف بزرگ بوده که از این ابزار برای خلق جواهراتی از بقایای درختان طلایی و نقرهای در والینور استفاده کرده است. در ادامه نیز آشکار میشود که مورگوث این جواهرات را به سرقت برده و تا مدتها نیز غرق تماشای زیباییهای آنها بوده است.
خازاد دوم (Khazad-dûm)
کازاد دوم به عنوان خانه زیرزمینی دورفها شناخته میشود و قبلا نیز در فیلمهای ارباب حلقهها دیده شده است. در فیلم «ارباب حلقهها: یاران حلقهها»، این شهر به عنوان شهری بسیار گسترده و رهاشده به تصویر کشیده شده که زمانی بسیار پررونق بوده تا اینکه به مقبره ساکنین خود تبدیل میشود. همانطور که میدانید، دورفها چنان با حرص و طمع درون این کوهستان را استخراج کردند که باعث آزادسازی اهریمن آتشین بالروگ شدند و شهر خود را به مأمنی برای اورکها تبدیل کردند.
در عصر دوم سرزمین میانی، کازاد دوم در مسیر رونق قرار داشته و دورفها استخراج از معادن را در راستای با طبیعت انجام میدادند و همانطور که شاهدخت دیسا میگوید، آنها برای کوهستان آواز میخوانند و طنین این آواز نیز به آنها میگوید که کجا را حفر کنند و کجا را دست نزنند.
الروند به کازاد دوم آمده تا از دوست قدیمی خودش یعنی شاهزاده دورین چهارم تقاضای کمک کند و نیروی کار برای ساخت کوره را گردهم بیاورد. اما از زمان ملاقات قبلی آنها دههها گذشته و همین نیز باعث شده تا دورین از او ناراحت باشد.
الروند در نهایت موفق میشود تا با مراسم سیگین تاراگ آرام آرام خود را به دورین نزدیک کند. این مراسم در حقیقت مسابقهای است که در آن به شکستن سنگها مشغول میشوند تا در نهایت یکی خسته شود و ادامه ندهد. در ادامه نیز الروند به درون خانه دورین چهارم میرود و در آنجا با همسر او به نام دیسا آشنا میشود.
دیسا میداند که اگر دورین چهارم میخواهد روزی به رهبری موثر و برجسته در سرزمین میانی تبدیل شود و جانشین خوبی برای پدر مسن و ناتوانش باشد، باید در خارج از این معادن زیرزمینی نیز متحدانی برای خودش پیدا کند.
البته دورین و پدرش نیز خودشان برنامههایی برای دست یافتن به قدرت فراتر از پادشاهیشان دارند. آنها درون یک جعبه، جواهراتی درخشان دارند که نشان داده نمیشوند اما احتمالا همان فلز میتریل است که فلزی بسیار نادر و قوی است.
گمشده در دریا
در قسمت دوم سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» گالادریل توسط بازماندههای یک کشتی غرق شده نجات داده میشود اما در همین حین نیز یک موجود ترسناک دریایی به نام «کرم» به آنها حملهور میشود. در اینجا، گالادریل با هالبرند آشنا میشود. هالبرند دست خود را به سمت گالادریل دراز میکند و میگوید: «جزر و مد سرنوشت در انتظارته» جملهای که بعدا گالادریل به فرودو میگوید.
در کتابهای تالکین، شخصیتی به نام هالبرند وجود ندارند و مشخص نیست که او در این داستان چه نقشی خواهد داشت. اما این احتمال نیز وجود دارد که او کاراکتری آشنا از کتابها باشد که فعلا نامی متفاوتی را برای خودش برگزیده است. در ادامه مشخص میشود که هالبرند اهل سرزمینهای جنوبی است که توسط اورکها نابوده شده است. این احتمال وجود دارد که او از اهالی هوردن باشد و داستان او در نهایت به داستان برونوین و تئو پیوند بخورد.
در پایان قسمت اول سریال «ارباب حلقهها» نیز گالادریل و هالبرند توسط یک کشتی بزرگ نجات پیدا میکنند. اما این کشتی و شخصی که آنها را نجات میدهد، مشخص نیست. اما همانطور که احتمالا بعضی افراد میدانند، این کشتی متعلق به سرزمین نیومنور (Númenor) است. نیومنور شهری بندری و پررونق است که در ادامه سریال به آن پرداخته خواهد شد.
دو قسمت ابتدایی سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» به خوبی توانستند کاراکترها را معرفی کنند و زمینهسازیها برای داستان را انجام بدهند. در قسمتهای بعدی نیز احتمالا کاراکترها و مکانهای بیشتری از جمله نیومنور نشان داده خواهند شد.
منبع: vanityfair