بیفراستی منتقد شناخته شده ایرانی و پایی که از گلیم فراتر گذاشته شد
بیفراستی منتقد شناخته شده ایرانی و پایی که از گلیم فراتر گذاشته شد
یکی از بزرگترین مرضهای بشریت، عادت آن به صحبت پیرامون مسائلی است که از آنها اطلاعات و آگاهی ندارد، اما زمانی این موضوع پرمخاطره میشود که فردی با جامعهای از مخاطبان و یک تریبونِ نسبتاً قابل توجه، از مسئلهای صحبت کند که نه تنها به وضوح از آن چیزی نمیداند، بلکه به نادانی خود اعتراف هم میکند. gsxr به عنوان بخشی از جامعۀ بزرگ گیمینگ ایران، خود را موظف میداند که به ویدیوی «نقد و بررسی سریال The Last of Us» مسعود فراستی واکنش نشان دهد.
جدا از آن که مسائلی مانند تدوین و بازیگری در این بررسی به طور کلی قرنطینه و رها شدهاند و آن که منتقد مدام حول وظیفۀ خود، یعنی بررسی یک اثر تلویزیونی یا سینمایی، غر میزند، در حقیقت این نویسه با دو دقیقه اظهار نظری کار دارد که حول بازیهای ویدیویی مطرح میشود. آن که منتقد، پروندۀ کل تاریخ بازیهای ویدیویی را در عرض چند ثانیه و با الحاق آن به «نظام سرمایهداری» میبندد، به طور تمام عیار نماد جهلی است که برای مخاطب بازیهای ویدیویی مبرهن خواهد بود. از گذشته که بازیهای ویدیویی با دغدغۀ سرگرمی و «اکشن» در دسترس گیمرها قرار میگرفتند، همچنان شاهد قصههای تک خطی با دغدغههایی مانند عشق در آثاری مانند Mario بودیم. رویکرد فلسفی و نوآورانهای که Ico با در هم تنیدن گیمپلی و روایت برای «عشق» و Metal Gear Solid برای کانسپت «صلح» انجام داد نیز از دستاوردهای تعامل به علاوۀ روایت بودند. تمام این گفتهها جدا از این قضیه است که سرگرمی حتی فارغ از سوژهمندی نیز بخش ویژهای از نیازهای روحی انسان را ارضاء میکند، اگرچه امروزه با پیشرفت موشن کپچر و تکنولوژی، بازیها دغدغههای متنوعی دارند.
در جهانی که بخش گستردهای از بازیهای ویدیویی برگرفته از دغدغههای ذهنی سازندگان مستقل است و حتی بودجۀ بخش قابل توجهای از آنها نه توسط شرکتهای سرمایهدار بزرگ، بلکه از خود مخاطبان و از طریق کیکاستارتر (Kickstarter) فراهم میشود، مجالی برای تاختن به صاحت یکی از هنرهای مطرح و الحاق کل آن به نظام سرمایهداری باقی نمیماند. در نقطهای از زمان که بازیهای بزرگتر در سطح جهانی نه با فرهنگ و ایدئولوژی یک منطقۀ جغرافیایی خاص، بلکه با ذهنیتها و برداشتهای مختلف از وقایع سیاسی و اجتماعی، به لطف پیشرفت تکنولوژی از نظر روایی دغدغهمندتر شدهاند و قصد دارند در کنار سرگرمی قصهای از زندگی باشند، صحبتهای منتقد حول «سوژه» نداشتن یا سوژۀ درست نداشتن همۀ آنها به طور مطلق جلوهای خندهدار و مضحک دارد. زمانی که منتقد شناختهشده بدون استناد بر یک تحقیق علمی-آماری یا به میان آوردن «ردهبندی سنی» و با تکیه بر قضاوت شخصی به مانند یک مخاطب عام حول تاثیر خشونت بر افراد صحبت میکند، پاسخ به او ضروری و وظیفه میشود، چرا که پذیرش آن برای کسی که با گیمینگ آشنا نیست، محتمل است.
صحبتهای مسعود فراستی حول بازیهای ویدیویی و پیوند زدن کلیت آن به نظام سرمایهداری در حالی که به گفتۀ او، تنها دو بازی را در گذشته «دیده»، آنقدر به طور آشکارا غلط و دور از حقیقت است که حتی نیاز به قلم زدن فراتر از چند پاراگراف بالا را ندارد. بخش عمدهای از مشکلات ما، ورود به رشتهای است که بدون اطلاعات و تجربۀ کافی حول آن نظر میدهیم و متاسفانه این چرخۀ نظرهای غیرتخصصی و بیریشه آنقدر تکرار شده که بیتوجه از کنار آن رد میشویم، اما حقیقت امر آن است که باید نسبت به برخی موضوعات بیتفاوت نباشیم و نگذاریم که برخی صحبتهای بیاساس بیجواب بمانند و پراکنده شوند.