تاثیرگذارترین نبردهای تاریخ سرزمین وستروس
تاثیرگذارترین نبردهای تاریخ سرزمین وستروس
در حالی که به زودی شاهد نبرد رقص اژدهایان در سریال House of the Dragon خواهیم بود، اما سرزمین وستروس میزبان رویاروییهای سهمگین بسیار بیشتری بوده است.
جرج آر. آر. مارتین (George R. R. Martin) با نگارش حماسه “نغمه آتش و یخ” جهانی را خلق کرد که میزبان اتفاقات مختلفی بوده و مملو از وقایع تاریخی مهمی میباشد که خوانندگانش را غرق در خود کرده است. تازهترین سریال از این فرنچایز که House of the Dragon نام دارد، بر پایه یکی از سهمگینترین نبردهای تمام تاریخ وستروس بنا شده که نه تنها باعث سقوط خاندان تارگرین میشود، بلکه تاثیرات بسیار بزرگی نیز بر آینده سرزمین وستروس میگذارد که در سریال Game Of Thrones شاهد برخی از نشانههای آن بودیم.
با این حال باید بدانید که این سرزمین جنگهای خشونتبار زیادی به خود دیده که آنچنان در مجموعههای تلویزیونی مورد اشاره قرار نگرفته است. جنگهایی که در تمام طول تاریخ چند هزار ساله سرزمین وستروس در نقاط مختلف آن به وقوع پیوسته و موجب تغییرات گستردهای در این قاره خونین گشته است. به همین دلیل نیز در این مقاله قصد داریم تا نگاهی به تمامی نبردهای مهم سرزمین وستروس داشته باشیم و وقایع آن را به ترتیب تاریخ به وقوع پیوستنشان، مورد بررسی قرار دهیم.
در نظر داشته باشید که این مقاله میتواند حاوی اسپویل از وقایع مهم سریال House of the Dragon باشد.
نبرد انسانهای نخستین با فرزندان جنگل
در دنیای نغمه آتش و یخ، تمامی انسانها در قارهای تحت عنوان ایسوس به زندگی مشغول بودند که به دور از سرزمین وستروس میباشد. در زمان حیات نخستین جوامع بشری، سرزمین وستروس خانه موجوداتی بسیار عجیب و غریب و منحصر به فرد همچون غولها و فرزندان جنگل بود.
در هنگام ورود نخستین انسانها به سرزمین وستروس آنها شروع به نابودی درختان مقدسی کردند که برای فرزندان جنگل به عنوان عبادتگاه محسوب میشد. این عمل ساکنین جدید وستروس موجب جنگی خانمانسوز میان آنها و فرزندان جنگل شد که به نوعی رویارویی جادو و تکنولوزیهای نوین آن زمین نخستین انسانها بود. این نبرد تا جایی پیش رفت که انسانها مجبور شدند تا قوانین سرزمین جدید را پذیرفته و موجب ایجاد صلحی پایدار شوند. صلحی میان فرزندان جنگل و انسانها که تا هزاران سال دوام آورد و موجب تغییر فرهنگ مردم آن زمان وستروس شد.
نبرد شب طولانی
با وارد شدن نخستین انسانها به سرزمین وستروس که موجب جنگی هولناک میان آنها و فرزندان جنگل شد، موجوداتی به نام وایت واکرها برای حفاظت از فرزندان جنگل در سرزمین همیشه زمستانی شمال به وجود آمدند.
با این حال این موجودات مخوف و قدرتمند به صورت مستقل عمل کرده و بر علیه هر دو جبهه وارد جنگ شدند که باعث پدید آمدن زمستانی طاقتفرسا شد که یک نسل کامل به طول انجامید. واقعهای که به عنوان شب طولانی از آن یاد شده و به مانند یک آخرالزمان برای سرزمین وستروس شناخته میشود.
این موجودات به حدی قدرتمند و غیرقابل توقف بودند که در شرف نابودی تمام حیات سرزمین وستروس قرار داشتند. فرزندان جنگل که در کنار انسانها شجاعانه مشغول نبرد با این موجودات بودند، توان رویارویی با وایت واکرها را نیافته و به سمت جنوب وستروس عقب نشینی نمودند. در لحظاتی که عملاً امیدی برای پیروزی وجود نداشت، قهرمانی تحت عنوان آزور آهای با شمشیر آتشین خود رهبری نبرد علیه این موجودات شیطانی را بر عهده گرفت و در طی واقعه “نبرد سحرگاه” آنها را برای همیشه به عقب راند و سرزمین وستروس را نجات داد.
حمله همه جانبه آندالها
پس از گذشت نبرد سهمیگنی که موجب نجات بشریت شده بود، انسانها در کنار فرزندان جنگل به زندگی صلحآمیز خود مشغول بودند و وسرزمین وستروس به صدها پادشاهی کوچک تبدیل شده که هر یک مشغول درگیریهای کوچک و بزرگ خود بودند.
در زمانی که تمام موجودات سرزمین وستروس در صلح به سر میبردند، آندالها از تپههای آندلوس حملات گسترده خود را بر علیه تمامی پادشاهیها آغاز کرده و زمینهساز جنگی بسیار بزرگ و تاثیرگذار در این سرزمین گشتند. نبردی که به مانند جنگهای صلیبی تشبیه شده و موجب تغییرات گستردهای بر مردم آن زمان گشتند که موجب تشکیل شش پادشاهی شد. تنها یک جبهه از حملات آنها در امان بود که مردم شمال لقب گرفته و برای همیشه در قسمت بالایی سرزمین وستروس ساکن شدند.
جنگهای مرتبط با حکومت آندالها
با وارد شدن وستروس به دوران تازهای که زیر نظر آندالها قرار گرفته بود، جنگهای شدیدی در گوشههای این سرزیمن به وقوع پیوست که موجب تغییرات گستردهای در مزرهای پادشاهیها گشت.
در طی این جنگهای پرتعداد، صلح و آرامش این قاره برای مدتی طولانی سلب شد و هیچ پادشاهی از وقوع جنگ و خونریزی در امان نبود. استورملندز مرزهای خود را تا سرزمین دورن و ریچ گسترش داد و مشغول تسلط قدرت خود بود. از سوی دیگر نیز ریورلندز به طور مداوم بین حکومتهای مختلف دست به دست میشد. در اواخر این دوره پرآشوب، جزایر آهن به یک اقتدار نسبی دست یافت و قدرتمندترین پادشاهی آن زمان لقب گرفت.
فتح وستروس توسط خاندان تارگرین
پس از آن که سرزمین والریا با انقراض خود مواجه شده بود، تارگرینها با همراهی برخی از قدرتمندترین اژدهایان زمان خود از آن سرزمین فرار کرده و با ورود به سرزمین وستروس، پادشاهی کوچکی را در دراگون استون و خلیج بلکواتر برای خود مهیا کردند.
با گذشت یک قرن پس از نابودی والریا، اگان تارگرین و خواهران وی که رینیس و ویسنیا نام داشتند، با برنامهریزی شروع به فتح تمام سرزمین وستروس نمودند. علیرغم ارتش کوچکی که در آغاز همراه داشتند، اما موفق به کسب فتوحات گستردهای شدند که تنها و تنها به دلیل برخورداری از عنصر اژدهایان بود. سلاحهای زندهای که برتری کاملی در اختیار خاندان تارگرین قرار داده و آنها را پیروز میادین جنگ میکردند. تنها حکومتی که توان مقاومت در برابر آنها را پیدا کرده بود، دورن نام داشت که دست اگان را برای کنترل کامل سرزمین وستروس بسته نگه داشته بود.
جنگهای چندجانبه مردم دورن
پس از تسلط کامل بر شش پادشاهی سرزمین وستروس، اگان فاتح در تلاش بود که آخرین حکومت تحت عنوان دورن را نیز به سلطه خود دربیاورد. با وجود این که مردم دورن از سلاح اژدها بیبهره بودند، اما با رشادتهای خود موفق شدند تا در برابر امپراطوری تارگرین مقاومت کرده و تسلیم خواستههای آنها نشوند.
پس از این که اگان به ناچار مجبور شد تا تعهدنامه صلحی را با مردم دورن امضا نماید، اما دورنیها به هیچ عنوان رنگ و بوی آرامش را به خود ندیدند. زیرا آنها درگیر جنگهای چندجانبه بسیاری شدند که اگر چه مقیاس بزرگی نداشت، اما تعداد آن بسیار زیاد بود و تمام مرزهای دورن را به خود درگیر کرده بود.
قیام پیروان هفت
فرزند اگان که اینیس تارگرین اول نام داشت، در کنترل امور هفت پادشاهی ناتوان بود و موجب هرج و مرج در سرزمین وستروس شده بود. همین مسئله باعث گردید تا پیروان آیین هفت خشمگین شده و بر علیه تاج و تخت قیامی را ترتیب بدهند.
این واقعه در حالی به وقوع پیوست که اینیس به موجب بیماریاش از دنیا چشم فرو بست و خاندان تارگرین را نسبت به کنترل امور ناتوان کرد. این بحران بهانهای شد تا میگور، برادر اینیس تاج و تخت را تصاحب کرده و به مقابله با قیام بپردازد.
مقابله میگور بر علیه قیام به حدی خونین بود که تعداد افراد کشته شده سر به فلک کشید، اما همچنان پیروان هفت در برابر حکومت ایستادگی کرده و خاموش نشده بودند. با توجه به این که به خاطر شرایط پیش آمده، شاهزاده اگان و جیهریس نیز برای تصاحب تاج و تخت ادعای مالکیت کرده بودند، شرایط را برای میگور بسیار سخت کرده و وی مجبور شده بود تا در چند جبهه مشغول نبرد بشود. وقایعی که منجر به نخستین درگیری اژدهایان خاندان تارگرین گشته و جرقه یک جنگ داخلی را زد.
فتح استپاستون
در زمان حیات جیهیریس تارگرین اول، سرزمین وستروس وارد یک آرامش کامل شده بود که از وقوع هر نوع درگیری جلوگیری میکرد. او به واسطه سلطنت طولانی و خردمندانه خود صلح و دوستی را به مردم بازگردانده بود. با این حال مرگ او باعث شد تا خاندان تارگرین جرقه آتش افروزیهای خود را بزنند.
در نخستین درگیری گسترده پس از مرگ جیهیریس، دیمون تارگرین به استپاستون حملهای همه جانبه نمود که منجر به فتح آن سرزمین و دریای کنار آن شد. فتح استپاستون منجر به رخ دادن وقایع مهمی گشت که حتی پادشاه آن زمان یعنی ویسریس را نیز به خود درگیر کرده بود.
رقص اژدهایان
یکی از نبردهای سهمگین تاریخ سرزمین وستروس و یکی از وقایع نمادین و حماسی جرج مارتین رقص اژدهایان نام دارد که به زودی در سریال House of the Dragon به وقوع خواهد پیوست. نبردی که پس از مرگ ویسریس تارگرین برای انتخاب جانشین وی رخ داده و این خاندان را به دو گروه تقسیم میکند.
یک گروه خود را سیاهها خطاب کرده که پیرو جانشینی رینیرا تارگرین میباشند، دختر ارشد ویسریس که به عنوان ملکه از سوی پادشاه برگزیده شده بود. گروه دیگر نیز سبزها نام گرفته و پیرو شاهزاده اگان هستند که سبب رویارویی آنها و افرادشان میشود. رقص اژدهایان به این سبب از اهمیت بالایی برخودار است که رویارویی خونین اژدهایان خاندان تارگرین لقب گرفته و تا حدی این موجودات را تا مرز انقراض پیش میبرد. از سوی دیگر نیز جلال و شکوه پادشاهی تارگرین پس از این واقعه برای همیشه خدشهدار شده و زمینهساز سقوط آنها را فراهم میکند.
نبرد بر سر پادشاهی دورن
پس از پایان جنگ داخلی خاندان تارگرین و سرکار آمدن اگان سوم، آرامشی نسبی تمام سرزمین وستروس را فرا گرفت. با این حال پس از به پادشاهی رسیدن فرزند وی که دیرون تارگرین اول نام داشت، فتح دوباره دورن به عنوان اولویت وی قرار گرفت.
او به سبب نقشههای هوشمندانه خود موفق شد تا اشراف زادگان دورن را تسلیم خود کرده و حکومت آنها را ساقط نماید؛ اما مردم این سرزمین از اطاعت وی سر باز زده و شورش گستردهای را رقم زدند که باعث شد تا دیرون و افرادش از دورن عقبنشینی نمایند. با این حال عمر دیرون بسیار کوتاه بود؛ زیرا به اواسطه اطرافیانش مورد خیانت قرار گرفت و ترور شد. پس از این واقعه تمامی نیروهای ارتش تارگرین از سرزمین دورن به بیرون رانده شده و تلفاتی حدود 60 هزار نفر را متحمل شدند. پس از این رویداد، بالور مقدس وارد عمل شد و پیمان صلحی را انعقاد کرد که موجب حفظ پادشاهی تارگرین شده و صلح و آرامش را به هفت پادشاهی بازگرداند.
شورش بلکفایر
پس از به قدرت رسیدن اگان تارگرین دوم، اوضاع چندان برای سرزمین وستروس مساعد نبود؛ زیرا نه تنها اگان چهارم لیاقت حکمرانی بر هفت پادشاهی را نداشت، بلکه تنها به خواستههای شخصی خود اهمیت میداد و کنترل امور را از دست داده بود.
این مسئله باعث شد تا فردی تحت عنوان دیمون بلکفایر ادعای تاج و تخت کرده و برای نخستینبار پس از وقایع رقص اژدهایان، جنگی داخلی را بر خاندان تارگرین تحمیل نماید که موجب شورشی بزرگ و خونین تحت عنوان قیام بلکفایر شد. دیمون با همراهی اگور ارتشی را فراهم نموده و برای تصاحب تخت آهنین وارد نبرد با ارتش خاندان تارگرین شدند که موجب کشته شدن وی و تبعید اگور شد. اگور پس از ترک سرزمین وستروس موجبات تشکیل گولدن کمپانی را فراهم نمود و برای بازپسگیری تاج و تخت تارگرینها بارها به وستروس حمله کرد که هیچگاه نتوانست پیروزی چندانی کسب نماید.
جنگ پادشاهان ناین پنی
یکی از تازهترین تهاجمات خارجی به سرزمین وستروس، با حمله به قلمرو تخت آهنین صورت گرفته که به عنوان نبرد پادشاهان ناین پنی شناخته میشود. گروهی از جنگ سالارهای بلکفایرکه برای صاحب تاج و تخت گرد هم آمده و ارتش بزرگی را سازماندهی کرده بودند.
جیهیریس که در آن زمان وظیفه پادشاهی هفت قلمرو را بر عهده داشت، در استپاستون آنها را ملاقات کرد و سعی داشت تا بدون خون و خونریزی این خطر را دفع نماید. با وجود این که وقوع جنگی بزرگ در سرزمین وستروس بعید به نظر میرسید، اما اتفاقات کوچک ولی سلسلهواری رخ داد که باعث شد تا افرادی همچون تایوین لنیستر و ادمور تارلی افتخاراتی را کسب نمایند که برای واقعه بزرگ بعدی میتوانست کمکشان نماید.
قیام رابرت و نبرد ترایدنت
شورش رابرت باراتیون را میتوان مهمترین واقعه سرزمین وستروس پس از دوران اگان فاتح خطاب کرد که دوران چند صد ساله حکومت تارگرینها را برای همیشه پایان داد و آغازگر دوران جدیدی در این سرزمین شد که در سریال Game of Thrones مشاهده کردیم.
قیام رابرت به چند دلیل به وقوع پیوست: نخست آن که شکوه خاندان تارگرین رو به افول بود و سلطنت ایریس دوم نیز اختلافات داخلی و خارجی گستردهای را برانگیخت که یک دو دستگی عظیم را در سرزمین وستروس ایجاد کرد. از سمت دیگر نیز ازدواج پنهانی ریگار تارگرین و لیانا استارک جرقه پایانی این قیام را برانگیخت که منجر به وقایعی شد که هیچ راه برگشتی نداشت.
در طی اتحاد گسترده خاندانهای باراتیون، لنیستر و استارک، ارتشی عظیم مهیا گشت تا رابرت نه تنها انتقام خون عروس را بگیرد، بلکه سلطنت خاندان اژدها را نیز برای همیشه از صفحه روزگار محو نماید. در این بین اما تنها امید تارگرینها، ریگار و ارتش او بود که در طی نبرد ترایدنت با رابرت وارد جنگی سهمگین و طولانی شد که تا آن زمان در تاریخ وستروس سابقه نداشته است. در پایان این نبرد ریگار کشته شد و راه برای تصاحب کینگزلندینگ به دست رابرت گشوده شد.
شورش بیلون گریجوی
مردم جزایر آهن علیرغم این که در طی قیام رابرت، کنار وی ایستاده و به مبارزه با خاندان تارگرین پرداختند، اما هیچگاه به پادشاه وفادار نبوده و تنها پس از گذشت 6 سال از به قدرت رسیدن براتیون، اعلام استقلال کرده و خواهان برقراری یک امپراطوری جدا گشتند.
در طی یک حمله غافلگیرانه، آنها ناوگان دریایی لنیستر را نابود کرده و رابرت را برای مقابله با گریجویها از طریق دریا فلج کردند. با وجود این که در آغاز نبرد آنها پرقدرت ظاهر شدند، اما به سرعت برتری خود را از دست داده و نیروهایشان توسط اتحاد باراتیون، لنیستر و استارک تار و مار شدند. با وجود این که بیلون گریجوی همچنان حاکمیت خود را حفظ نمود، اما فرزندش به عنوان گروگان در نزد استارکها باقی ماند و مورد تحقیر قرار گرفت.
جنگ پنج پادشاه
پس از این که رابرت، پادشاه سرزمین وستروس با مرگ مواجه شد، تمام سرزمین وستروس وارد جنگی چند جانبه شد که برای تصاحب تاج و تخت شکل گرفته بود. بدین صورت که لنیسترها کنترل امور پادشاهی را دست گرفتند، استنیس و رنلی هر کدام به دنبال ادعای سلطنت خود آغاز به لشکرکشی کردند، مردم جزایر آهن باری دیگر قیام نمودند و راب استارک نیز به دنبال انتقام خون پدر خود خواهان استقلال شمال شده بود. این وقایع سلسلهوار باعث شد تا بزرگترین جنگ داخلی تاریخ سرزمین وستروس از زمان رقص اژدهایان به وقوع بپیوندد.
در حالی که پنج پادشاه برای کسب خواستههای خود وارد نبرد شده بودند، وضعیت باقی بخشهای وستروس نیز دچار تغییر شد؛ زیرا نگهبانان شب وارد درگیری با پادشاه آن سوی دیوار شدند که میتوانست معادلات قدرت در وستروس را تغییر دهد. از سوی دیگر دنریس تارگرین نیز با فراهم نمودن قوایی بسیار عظیم در حال نزدیک شدن به وستروس بود و قصد داشت تا انتقام خون برادر و خانواده خود را از مسببین قیام رابرت بگیرد. از همه بدتر نیز تهدید دوباره شاه شب بود که پس از گذشت هزاران سال دوباره بپا خواسته و میتوانست بشریت را برای همیشه با انقراض مواجه نماید.
نبرد بزرگ
تمامی نزاعهای داخلی و خارجی سرزمین وستروس در برابر اتفاق شومی که در حال رخ دادن بود، یک شوخی احمقانهای بیش نبود. در حالی که پنج پادشاه برای تصاحب تاج و تجت به جان یکدیگر افتاده بودند، تهدیدی در سرزمین شمال از خواب زمستانی بیدار شد که میتوانست بشریت را برای همیشه از صفحه روزگار محو نماید.
وایت واکرها پس از هزاران سال زندگی در سایه، از شمالیترین و سردسیرترین منطقه وستروس جنگ را آغاز نموده و با قتل عام مردم آن سوی دیوار، به مرور زمان ارتشی عظیم و غیرقابل توقف را ایجاد نمودند که هیچکس توانایی رویارویی با آنها را نداشت. پس از این که جان اسنو از این قضیه مطلع شد، با متحد نمودن تمام مردم وستروس، قوای عظیمی را در قلعه وینترفل مستقر کرد تا بتواند از پیشروی شاه شب به جنوب وستروس جلوگیری نماید. قوایی متشکل از نیروهای خاندنهای شمال وستروس، جزایر آهن، مردم آن سوی دیوار، داوطلبین ارتش لنیستر و تمام قوای دنریس تارگرین، انسانهایی بودند که برای نجات بشریت در کنار یکدیگر قرار گرفته و برای بزرگترین نبرد تاریخ این سرزمین آماده میشدند.
در طی این نبرد که تمام نیروهای نام برده شده تا مرز قتل عام پیش رفتند، آریا استارک موفق شد تا پادشاه شب را از بین برده تا تمام ارتشش نابود شوند. اتفاقی که از به وقوع پیوستن یک شب طولانی دیگر جلوگیری کرد و جهان را برای همیشه نجات داد.
به نظر شما مهمترین نبردی که در سرزمین وستروس به وقوع پیوسته است، چه نام دارد؟ در طی سالهای پیش رو کدام یک از جنگهای نام برده شده را میتوانیم در مدیوم تلویزیون مشاهده نماییم؟ نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: CBR