نقد فیلم پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد (Black Panther: Wakanda Forever)
نقد فیلم پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد (Black Panther: Wakanda Forever)
فیلم Black Panther 2 با فوت ناگهانی چادویک بوزمن، بازیگر نقش تیچالا با بحران بزرگی مواجه شد. مارول باید تصمیم میگرفت تا بازیگر این نقش را تغییر دهد یا اینکه فیلمنامه فیلم تغییر کند. درنهایت مارول استودیو و رایان کوگلر تصمیم به تغییر فیلمنامه گرفتند تا تیچالا مانند چادویک بوزمن به شکل ناگهانی از دنیا برود. فیلم Black Panther: Wakanda Forever از همان ابتدا آزمون سختی داشت و این تنها به معرفی پلنگ سیاه بعدی مرتبط نبود؛ بلکه آنها نیاز داشتند تا بتوانند جای خالی چادویک بوزمن را پر کنند.
فیلم پلنگ سیاه 2 قدرتمند آغاز میشود و در آن شاهد برگزاری مراسمی برای پادشاه تیچالا و چادویک بوزمن هستیم که هر دو مستحق آن هستند و به بهترین شکل مارول و کوگلر آن را اجرا کردند که صد البته موسیقی فوقالعاده آن نیز در این موضوع بیتاثیر نبوده است. اما پس از نمایش لوگو مارول استودیو که حاوی تصاویری از چادویک بوزمن فقید است، فیلم با اولین بحران خود مواجه شد و آن هم جای خالی وزنه سنگینی بهنام چادویک بوزمن یا شخصیت تیچالا است.
فیلم Black Panther: Wakanda Forever از همان ابتدا تلاش میکند تا به نحوی جای خالی تیچالا را پر کند، اما همیشه این احساس در من بیننده وجود دارد که انگار واقعا چیزی در فیلم کم است و دیگران نمیتوانند جای آن را پر کنند. مارول و کوگلر تلاش زیادی کردند تا با بیشتر کردن نقش شخصیتهای دیگر این مشکل را رفع کنند و حتی افزایش نقش ملکه راموندا در فیلم به نکته مثبت فیلم تبدیل شده است، اما باز هم فیلم به شخصیتی نیاز دارد که رهبری فیلم را بر عهده داشته باشد.
بهعنوان مثال به فیلم Black Panther بازگردیم و جاییکه تیچالا از مرگ برگشت تا کیلمانگر را شکست دهد. این صحنه بهتنهایی باعث هیجان تماشاگران سینما شد؛ چرا که تیچالا دقیقا شخصیتی به تصویر کشیده شد که امید را به مردم داخل فیلم و داخل سالن سینما میداد و در دنباله آن شاهد چنین شخصیتی هرگز نیستیم. شور که خواهر کوچک تیچالا است در طول فیلم بهعنوان بلک پنتر بعدی معرفی شد که دیر یا زود درنهایت این اتفاق رخ میداد و حتی در نسخه اصلی فیلمنامه او قرار بود به پلنگ سیاه تبدیل شود.
اگرچه نقش شوری میتوانست در فیلمنامه اصلی فیلم Black Panther: Wakanda Forever جالبتر باشد، اما او در نسخه اکران و نهایی فیلم نمیتواند جای پا برادرش بگذارد و درنهایت او صرفا به شخصی تبدیل میشود که صرفا لباس پلنگ سیاه را بر تن کرده است. اما چرا این اتفاق رخ داد؟ در ابتدا باید به این موضوع بازگردیم که کلیت داستانی فیلم Black Panther 2 شباهت زیادی به قسمت اول دارد و کوگلر دوباره به موضوعات استعمار و بردهداری بازگشته است و فیلم عملا با همان قالب و شکل تولید شده است.
ما در فیلم Black Panther: Wakanda Forever شاهد معرفی تمدن جدیدی بهنام تالوکان هستیم که نیمور رهبر آنها است. درواقع مارول تصمیم به تغییراتی در ریشه این شخصیت گرفته است تا حد زیادی از آکوامن در دنیای دی سی متمایز شود که صد البته خیلی هم نیازی به انجام این کار نبود. تالوکان درواقع نسخه زیر آب واکاندا است که بهعلت استعمار و بردهداری خلق شده است و کسی از وجود آن خبر ندارد و آنها حالا بهدنبال متوقف کردن دولتهای جهانی برای استخراج ویبرانیوم هستند.
تالوکان برخلاف واکاندا دارای مردمان و مبارزان بیرحمی است که به دشمنان و متجاوزان رحم نمیکنند و حالا تصمیم دارند تا دنیای روی خشکی را به نفع خود از بین ببرند. این موضوع شما را به یاد چیزی نمیاندازد؟ اگر یاد کیلمانگر در فیلم Black Panther افتادید اصلا اشتباه نمیکنید؛ چرا که نیمور در این فیلم درواقع نسخه دیگری از کیلمانگر است که حالا حکمران یک ملت بوده و برخلاف کیلمانگر در حال اجرای اهداف مرگبار و خطرناک خود است و اتفاقا پیروان بسیار وفاداری هم دارد.
درواقع کوگلر بهجای اینکه مانند کمیک روی یک اختلاف عمیق و قدیمی بین واکاندا و آتلانتیس که در اینجا تالوکان است، تمرکز کند، به سراغ همان ایده قسمت اول رفته است و تفاوت آن در اینجا است که نیمور سالها رهبر ملت خودش است و حالا به واکاندا قرار است بهخاطر تحویل ندادن مسئول ساخت دستگاهی که ویبرانیوم را پیدا میکند، حمله و مردمان آن را مجازات کند. بهصورت کلی خود شخصیت نیمور از نکات مثبت و قوت فیلم است، اما تا حدی شخصیت او فدای فیلمنامه و روند فیلم هم شده است تا خیلی از پتانسیلهای آن به درستی استفاده نشود.
البته از آنجاییکه مارول فعلا نمیتواند فیلم یا سریال مستقلی از نیمور بسازد، شاید عجیب نباشد که آینده او در پایان فیلم نامشخص باقی میماند و متاسفانه تا حد زیادی از پتانسیلهای جذاب نیمور استفاده نشده است. نیمور در فیلم بیشتر به شکل یک شخصیت ضدقهرمان به تصویر کشیده شده که تصور درستی از این شخصیت است. اما مشکل اینجا است که نیمور بیش از اندازه به نسخه دیگری از کیلمانگر به تصویر کشیده شده و کوگلر متاسفانه صرفا جای شخصیتها را تغییر داده است.
اما نیمور تنها شخصیت جدید فیلم Black Panther: Wakanda Forever نیست و در این فیلم شاهد معرفی شخصیت ریری ویلیامز ملقب به آیرون هارت پیش از سریال مستقلش هستیم. ایده معرفی ریری ویلیامز پیش از سریال Ironheart میتواند ایده هوشمندانهای باشد تا پیش از سریال آن با این شخصیت آشنا شویم و در ادامه منتظر ادامه داستان این شخصیت باشیم. اما خبر بد این است که آیرون هارت اصلا قرار نیست آن تاثیر پلنگ سیاه در فیلم Captain America: Civil War را داشته باشد.
نکته اول این است که شخصیت ریری ویلیامز جذابیت زیادی ندارد و اصلا کشش داستانی خاصی را در او نمیتوانیم مشاهده کنیم و حتی شاهد بازی خوبی از بازیگرش هم نیستیم که ما را مجاب کند. نکته بعد هم این است که شخصیت ریری ویلیامز از جایی بهعنوان یک شخصیت مهم وارد اتفاقات فیلم میشود، اما درست پس از بازگشت به واکاندا تبدیل به شخصیتی اضافه و در دست و پا سایر میشود و کوگلر نتوانسته است به خوبی از این شخصیت استفاده کند. اگرچه این ایده خود کوگلر بوده است که او در فیلم حضور داشته باشد.
این موضوع میتواند برای سریال Ironheart و داشتن سرنوشتی مشابه با سریال Ms Marvel خیلی خوب نباشد و صد البته احتمال دارد در سریال او همهچیز تغییر کند، اما فعلا تنها مورد جالب توجه سریال او احتمال حضور شخصیت مفیستو است. در هر حال این نقطه مخالف تالوکان است که در آن میتوان چند شخصیت جالب توجه مشاهده کرد که متاسفانه چندان پرداخت زیادی به آنها نشده است. این موضوع حتی باتوجهبه مدت زمان طولانی فیلم بیشتر به چشم میخورد.
فیلم Black Panther: Wakanda Forever درواقع دومین فیلم طولانی دنیای سینمایی مارول است و انتظار داشتیم از این زمان به بهترین شکل ممکن استفاده شود. اما در مقابل بعد از اینکه نیمور به خوبی معرفی میشود، شاهد شتابزدگیهای عجیبی هستیم و با شروع صحنههای اکشن و جنگهای بین دو ملت در فیلم، شاهد ناامیدی بزرگی هستیم. این اتفاق پیش از این هم در فیلم Black Panther رخ داده بود و تمرکز بیش از حد کوگلر روی جلوههای ویژه باعث خلق صحنههایی مثل مبارزه با کرگدن یا مشکلات CGI در بخش مترو بودیم.
حالا اینجا این مشکلات بسیار بزرگتر هم بهنظر میرسد و هر زمانیکه نیمور در حال استفاده از تواناییهای خود مثل پرواز کردن است، شاهد خلق صحنههایی هستیم که حس خوبی به بیننده نمیدهد و تا حد زیادی مصنوعی بهنظر میرسد. البته این صرفا بخش کوچکی از مشکل است و کوگلر نتوانسته است نبردی در مقیاس گسترده به تصویر بکشد و جنگهای فیلم به شکلی است که یک گروه کوچک حمله انتحاری میکنند و در ادامه پس از رسیدن به اهداف خود از محل میگریزند.
بخش دیگر صحنههای اکشن در فیلم Black Panther: Wakanda Forever استفاده از لحظات اسلوموشن است که ما را به یاد زک اسنایدر عزیز میاندازد. اینکه چرا کوگلر به سراغ این موضوع رفته است مشخص نیست و شاید او تصور کرده سرعت بالای نیمور و پلنگ سیاه میتواند برای بیننده آزار دهنده باشد. اما برخلاف انتظار اسلوموشن شدن صحنههای اکشن ضربه بدی به صحنههای اکشن و مبارزات آن زده است و این موضوع در ادامه کم کم باعث آزار دادن بیننده میشود.
فیلم Black Panther: Wakanda Forever وامدار مشکلات بسیاری از فیلمهای فاز چهارم دنیای سینمایی مارول است و این در مورد معرفی پلنگ سیاه جدید هم صدق میکند. طبق انتظار بلک پنتر بعدی MCU درواقع شوری است که البته انگار در نسخه اصلی فیلمنامه باز هم قرار بود او تبدیل به پلنگ سیاه شود که آن ایده البته میتوانست جذابتر هم باشد. پس از اتفاقات تلخی که برای شوری در طول فیلم رخ میدهد، او بالاخره تبدیل به بلک پنتر میشود و حالا بهدنبال گرفتن انتقام از نیمور است.
داستان فیلم Black Panther: Wakanda Forever درواقع از جایی به بعد یک داستان انتقامی است که نمونه مشابه آن را در مدیومهای مختلف دیده بودیم که در آن شخصیت اصلی از جایی به بعد تصمیم به گرفتن انتقام میگیرد، اما در پایان از تصمیمش منصرف میشود؛ چرا که او خود واقعیش را دوباره پیدا میکند. در فیلمنامه اصلی ظاهرا تیچالا جلوی شوری را قرار بود بگیرد و این موضوع میتوانست جالب توجه باشد، اما در اینجا پلنگ سیاه نمیتواند به هویتی که فیلم به آن نیاز دارد دست پیدا کند.
این موضوع مخصوصا بهخاطر مدت زمان طولانی فیلم بیشتر جای تعجب دارد که چرا کوگلر عمق بیشتری به بلک پنتر جدید نداده است و درنهایت او هرگز قرار نیست در طول فیلم از زیر سایه برادرش خارج شود و ما نمیتوانیم تفاوتی بین شوری و کیلمانگر از نظر پوشیدن لباس بلک پنتر و داشتن قدرتهای آن پیدا کنیم. بخش زیادی از فیلم Black Panther: Wakanda Forever بدون پلنگ سیاه است و در هر لحظه آن نبود این شخصیت احساس میشود و با ورود نسخه جدید آن این موضوع قرار نیست تغییر خاصی کند.
درنهایت فیلم Black Panther: Wakanda Forever نمیتواند جای خالی تیچالا و چادویک بوزمن را پر کند و با اینکه افتتاحیه قوی را شاهد هستیم، اما در پایان احساس میکنیم کاش بهتر بود بازیگر تیچالا تغییر میکرد. فیلم Black Panther 2 بهصورت کلی لحظات ناامید کننده خودش را دارد که در طول نقد به آن اشاره شد، اما دارای لحظات خوب خودش مثل خلق صحنههای احساسی، بازی درخشان آنجلا باست، دانای گوریرا (بیشتر در نیمه اول فیلم) و تنوچ هوئرتا و موسیقی درخشان لودویگ گورانسون نیز است.
فیلم Black Panther: Wakanda Forever قرار نیست پایان خیلی خوبی برای فاز چهارم دنیای سینمایی مارول باشد و حتی نمیتواند به سطح قسمت اول این فیلم نزدیک شود، اما درنهایت کلیت فیلم میتواند سرگرم کننده باشد و در مجموع با فیلم نسبتا قابل قبولی طرف هستیم که حداقل برای یکبار تماشا کردن میتواند خوب باشد. اما در صورت ساخت فیلم Black Panther 3 امیدوار هستم که کوگلر به سراغ موضوعات جدیدتری برود تا اینکه صرفا نسخه دیگری از قسمت اول را بخواهد ارائه کند.