نقد و بررسی بازی Cult of the Lamb؛ روگ لایک مدرن
نقد و بررسی بازی Cult of the Lamb؛ روگ لایک مدرن
بازی Cult of the Lamb، جدیدترین دستپخت یک استودیوی مستقل است که حتی میتواند کاندید بهترین بازی مستقل سال باشد.
خلاقیت در صنعت گیم، امری است که این روزها در کمترین حد خود قرار دارد. در روزهایی که بازیهای AAA به شکل غیرقابل انکاری، درحالت الگوبرداری از یکدیگر هستند و کمتر ایدههای جدید در آنها دیده میشود، این بازیهای مستقل هستند که روح این صنعت را زنده نگه میدارند. بعد از تلاشهای فراوان ناشرانی چون دیوالور دیجیتال (Devolver Digital) و آناپورنا اینتراکتیو (Annapurna Interactive)، بازیهای مستقل بیش از گذشته مورد توجه گیمرها قرار گرفتهاند. با gsxr و ادامه این نقد و بررسی همراه باشید.
بازی Cult of the Lamb یک اثر اکشن-ماجراجویی با المانهای روگلایک است که توسط استودیو مستقل مسیو مانستر (Massive Monster) توسعه یافته و توسط دیوالور دیجیتال منتشر شده است. بازی مذکور برای تمام کنسولهای نسل هشتم و نهم به همراه PC در دسترس است.
بازی داستان یک بره تسخیر شده را دنبال میکند که توسط یک غریبه به نام The One Who Waits از مرگ نجات یافته و به پاس این نجات، باید یک گروه در حمایت از این غریبه تشکیل دهد. با کمک و تلاش راتاو (Ratau)، شخصی که قبلا گروه را اداره میکرد، بره درون یک معبد باستانی مستقر میشود تا مسیر هدایت دیگران را آغاز کند. بله درست فهمدید، شما نقش دست راست یک قدرت مطلق را در داستان ایفا میکنید!
با انجام دادن وظیفه خودتان، نه تنها بر قدرت و ادراک شما اضافه میشود، بلکه به رازهای بیشتری در داستان پی میبرید. همانطور که مشخص است، راه هدایت، مسیر سادهای نیست. مشکلات و خطرات زیادی پیش پای شخصیت اصلی داستان قرار میگیرد و او باید از این چالشها جان سالم به در ببرد. بره دو وظیفه مهم را بر دوش میکشد؛ مدیریت گروه که به انجام دادن کارهای ساده خلاصه میشود و دیگری نبرد با دشمنان و تلاش برای گسترش عقاید The One Who Waits است. درباره هر دو بخش در بررسی گیمپلی بیشتر صحبت میکنیم.
اسطورهشناسی و فلسفه بازی Cult of the Lamb در نگاه اول شما را یاد Hades میاندازد که دو سال پیش، بازار بازیهای مستقل را مال خود کرده بود. هرچند داستان، نقشی اساسی در لذت بردن از بازی ایفا نمیکند و رسالت اصلی سازندگان نیست، اما در فضاسازی و داستانسرایی مطلوب عمل میکند. فضای بعضا تاریک و فلسفی بازی، عمق بیشتری برای درک قوانین جهان القا میکند و باعث میشود که با یک قصه فانتزی و در عین حال لذتبخش طرف باشید.
جالب است بدانید که بعد از گذشت زمانی نسبتا کوتاه، وابستگی عجیبی بین شما و افرادی که شما را دنبال میکنند به وجود میآید. جدا از فعالیتهای دوطرفه که در گیمپلی تاثیر زیادی میگذارند، صحبتهای مکرر با این افراد حس خوشایندی به شما القا میکند؛ گویا در حال صحبت با خانواده خود هستید. وابستگی و حس ارتباط دو طرفه در چنین بازیهایی را آخرین بار در Animal Crossing لمس کرده بودیم.
یکی از ایرادات بخش داستانی بازی که مسلما به دلیل کمبود بودجه بوده، فقدان صداگذاری برای شخصیتهای فرعی بازی است. حتی دیالوگهای زیادی هم بین کاراکترها رد و بدل نمیشود و این ارتباط بیشتر به صورت صداهای بامزه و عجیب و غریب به نمایش در میآید. به طور کلی، داستانسرایی بازی Cult of the Lamb بیشتر با ویژگیهای درون گیمپلی و طراحیهای محیطی عجین شده است. بازیهای روگلایک بیشتر به گیمپلی خوب خود شهرت دارند و Cult of the Lamb به قدری شما را در بخش گیمپلی سرگرم میکند که بعید است حتی به داستانسرایی توجه خاصی کنید. در این نقطه است که ما وارد بررسی بخش گیمپلی میشویم.
بازی تحت بررسی را میتوانیم تلفیقی از بهترین المانهای Hades و Animal Crossing بدانیم. وقتی بخش مبارزات و طراحی دانجنهای بازی را مشاهده میکنیم، بیشتر یاد طراحیهای Hades میفتیم و وقتی وارد بخش مدیریت گروه و دهکده میشویم، ویژگیهای ارث گرفته شده از Animal Crossing را به راحتی لمس میکنیم. سیستم مبارزات Cult of the Lamb همان سیستم سریع و پر از تنش در بازیهای روگلایکی است که در چند سال اخیر مشاهده کردیم. فضاهای مبارزهای شلوغ، نیاز به عکسالعملهای سریع و در کنار اینها، سختی غیر قابل انکار از جمله ویژگیهای طراحی مبارزات بازی است.
سیستم کلی مبارزات بازی لذتبخش است. کارتهای تاروتی که به صورت اتفاقی در محیط پیدا میکنید، تواناییهای شخصیت شما را بهبود میبخشند. به عنوان مثال، این کارتها میتوانند به میزان آسیبرسانی سلاح شما اضافه کنند یا خط سلامتی شخصیتتان را بهبود ببخشند. در ابتدای بازی حس یک شخصیت قدرتمند را خواهید داشت که هیچچیز جلودارش نیست. رفته رفته، سازندگان چاشنیهای سختی خود را به بازی اضافه میکنند.
تمام ویژگیهای یک بازی روگلایک از جمله ریسپاون شدن دوباره دشمنها و تغییر طراحی دانجنها بعد از مرگ، در این بازی وجود دارند که به نوبه خود، ترس بازیکن از مردن را بیش از حالت عادی افزایش میدهند. هرچه جلوتر بروید، احساس خواهید کرد که همزمان با پیشرفت دشمنها، شما هم نیاز به بهبود دارید.
هرچند به لطف انتشار بازیهایی چون Returnal، فرهنگسازی درک بازیهای اینچنینی انجام شده، اما بهتر است دوباره تذکرهای لازم را به شما انتقال دهم. اگر در بازی Cult of the Lamb به صورت مکرر مردید، اصلا ناراحت یا خشمگین نشوید؛ مردن بخشی از سیستم پیشرفت در بازیهای روگلایک است. شما آنقدر در این بازی میمیرید تا قدرت کافی برای ادامه دادن داستان را به دست آورید.
بازی لزوما شما را به مبارزه کردن مجبور نمیکند و آزادی عمل خوبی در این بخش وجود دارد. شما میتوانید هرچقدر که میخواهید به مبارزه بپردازید یا بیشتر وقت خود را به پیشرفت روستای خود اختصاص دهید. البته که سیستم مبارزات بازی به سادگی فشردن یک دکمه نیست. شما میتوانید پیروان خود را در قامت دیو به مبارزات بیاورید و از آنها یاری بگیرید. خوشبختانه سختی بازی با پاداشهای خوب همراه است. بازی به تمام تلاشهای شما جایزهای اعطا میکند. این جایزه میتواند یک کارت تاروت یا یک سلاح جدید باشد.
شما همچنین میتوانید چاشنیهای زیادی به سلاح خود اضافه کنید. میتوانید شمشیر خود را به سم مجهز کنید که در زودتر کشتن دشمنها به شما کمک میکند. حتی سیستم پول و سکه بازی هم کارایی مختص به خود را دارد و میتواند در بهبود شرایط روستا و گروه به شما کمک کند.
سختترین نقاط بازی، انتهای هر دانجن است. شما در پایان هر دانجن، با یک باس (Boss) قدرتمند مواجه میشوید که چالشیترین مبارزات بازی را شکل میدهند. شما باید به خوبی الگوهای مبارزهای حریف خود را بررسی کرده و بهترین زمان را برای حمله انتخاب کنید. هرچند شکست دادن برخی باسها راحت بهنظر میرسد، اما همیشه اینطور نخواهد بود. طراحی و تنوع باسها نیز در سطح قابل قبولی قرار دارند و هرکدام چالش مخصوص خود را برایتان ایجاد میکنند.
البته نباید از این نکته گذر کنیم که سیستم مبارزات، به مانند بازیهای مشابه یعنی Hades و Dead Cells، با گذشت زمان تکراری میشود. البته این موضوع که جدا از مبارزات، بخش مدیریت روستا بیش از نیمی از گیمپلی را به خود اختصاص میدهد هم چندان بیتاثیر نیست. در هر حال، سازندگان تمام تمرکز خود را روی ساخت مبارزاتی متنوع قرار ندادهاند.
فراموش نکنید که شانس در بازیهای روگلایک، بخش مهمی از گیمپلی را تشکیل میدهد. اینکه دشمنهای مقابل شما در کدام نقطه از بازی مقابلتان قرار بگیرند و چقدر قوی باشند و اینکه با کشتن آنها چه آیتمهایی برایتان آزاد شود، همه به شانس و مکانیزم طراحی شده بازی وابسته هستند.
از بخش مبارزات و خشونت بازی که گذر کنیم، به دیگر بخش مهم گیمپلی، یعنی مدیریت دهکده میرسیم. برای شروع، شما با یک زمین شلوغ و پر از درخت و سنگ روبهرو خواهید شد. با پاکسازی محیط و از بین بردن چوبها و سنگها، همهچیز برای ساخت و ساز آماده میشود. به طور کلی، تمامی عملکردهای شما در بازی به میزان اعتماد و ایمان روستاییان به شما وابسته است. هرکدام از روستاییها علاوه بر اینکه تکیهگاه مهمی برای پیشرفت شما هستند، خود نیز پیشرفت میکنند و در ماموریتها به شما یاری میرسانند.
هدف اصلی شما، راضی نگه داشتن فرقه است و باید تمام تلاش خود را برای دستیابی به آن انجام دهید. چیزی که این مدیریت را جذاب میکند، آزادی عمل بی حد و اندازه شما در کنترل پیروانتان است. شما میتوانید در نحوه مدیریت خود یک رهبر فاسد و مستبد باشید، یا میتوانید به انجام کارهای خوب بپردازید. به عنوان مثال، امکان شستشوی مغزی پیروانتان با یک قارچ جادویی وجود دارد. اگر درجه اعتماد فرقه به شما کاهش پیدا کند، شما ملزم به واکنش هستید. برهی داستان ما میتواند با انجام دادن کارهای خوب، این درجه اعتماد را به حالت اولیه برگرداند یا میتواند با کشتن کسانی که به گروه شک دارند، درس ادب بزرگی به پیروان دیگر بدهد!
این بیطرفی سازندگان در نمایش گروههای مختلف و تایید بر این موضوع که یک مسئول هم میتواند فاسد باشد، رنگ و لعاب خاصی به گیمپلی و داستان بازی میدهد. تمام تصمیمات شما عواقبی خواهند داشت که میتوانند روی خود شخصیت اصلی یا گروهش تاثیر بگذارند. همانطور که قبلا گفتم، سر و کله زدن با روستاییان چه به صورت خشن و چه به صورت مهربانانه، وابستگی خاصی بین شما و گروه ایجاد میکند و حس مسئولیتی که در قبال این افراد خواهید داشت، بهترین حسی خواهد بود که در طول بازی تجربه میکنید.
به طور کلی انجام دادن کارهای اصلی در طول داستان، میتواند 12 ساعت به طول بینجامد؛ در حالی که انجام دادن تمام فعالیتهای بازی، چیزی حدود 20 ساعت زمان از شما خواهد گرفت. این میزان محتوا برای یک بازی مستقل، بسیار استاندارد و مناسب است.
در بخش گرافیک، حرفهای زیادی برای گفتن نیست. طراحی هنری بازی به معنای واقعی کلمه بینظیر است. هر دانجن و هر محیط رنگبندیهای مخصوص به خود را دارد و هرگز احساس نمیکنید که رنگها برایتان تکراری شدهاند. تنوع طراحی دانجنها و جدا از اینها، طراحی هنری زیبای بازی، تماشا کردن Cult of the Lamb را لذتبخش کرده است. این همان ویژگی مثبتی به شمار میآید که از یک محصول دیوالور انتظار داشتم. در زمینه فنی نیز با یک بازی تمیز و کمایراد روبهرو هستیم. در طول تجربه حدودا 10 ساعتهای که در بازی داشتم، بازی هرگز فریز یا کرش نکرد و کمتر با باگهای مخرب روبهرو شدم.
موسیقی بازی توسط River Boy نواخته شده است. خوشبختانه با یک موسیقی کاملا هماهنگ با گیمپلی و طراحی هنری طرف هستیم. زمان مبارزات، موسیقی کاملا حال و هوایی اکشن به خود میگیرد و هنرنمایی این نوازنده در نواختن گیتار الکتریکی، مبارزات را به شدت جذاب میکند. جایی که نیاز به موسیقیهای آرام باشد، از سازهای مناسبی برای انتقال این حس استفاده میشود. به صورت کلی، موسیقی دقیقا متناسب با تغییرات گیمپلی نواخته میشود تا هماهنگی بینظیری بین بخشهای گوناگون بازی بهوجود بیاورد و بدون شک، یکی از نقاط عطف بازی به شمار میرود.
Cult of the Lamb
ریسک سازندگان در ساخت بازی Cult of the Lamb به ثمر مینشیند. توسعه دهنده با الگوبرداری از ویژگیهای مثبت بازیهای پیشین این سبک، تجربهای منحصر به فرد خلق کردهاند که در محصولی جز Cult of the Lamb نمیتوانید چنین تجربهای داشته باشید. هماهنگی و تناسب بخشهای مختلف با یکدیگر، مهمترین نقطه قوت این عنوان به شمار میرود. اثر جدید استودیوی Massive Monster احتمالا یکی از بهترین بازیهای مستقل چند سال اخیر است.
نکات مثبت:
- شخصیتهای بامزه و دوست داشتنی
- یک روگلایک وفادار و باکیفیت
- الگوبرداری مناسب از بازیهای مشابه
- مدیریت پایگاه (گروه) نقطه عطف بازی است
- گرافیک و طراحی هنری چشمنواز
- موسیقی و صداگذاری باکیفیت
نکات منفی:
- سیستم مبارزات بعد از مدتی تکرای میشود
- عدم وجود صداگذاری و دیالوگ منحصربهفرد در بازی
- برخی باسها چالشبرانگیز نیستند
9
این بازی بر اساس کد ارسالی ناشر (Publisher) و روی PS4 تجربه و بررسی شده است