هاست پرسرعت
بازی

نقد و بررسی سریال یاغی | امیدی که نابود شد

نقد و بررسی سریال یاغی | امیدی که نابود شد

سریال یاغی ساخته جدید محمد کارت، از آثار پر سر و صدا و پر بیننده نمایش خانگی بوده است. سریالی که خیلی سریع توانست راه خود را به صفحه تلویزیون افراد زیادی پیدا کرده و نام خود را بر سر زبان‌ها بیندازد.

سریال یاغی دومین پروژه بلند محمد کارت پس از فیلم شنای پروانه می‌باشد. شنای پروانه را نیز می‌توان فیلمی موفق در سینمای ایران نامید که با استقبال خوبی روبرو شد و نظر مثبت تعداد زیادی از منتقدین را جلب کرد.

اما این بار خارج از فضای فیلم سینمایی محمد کارت دست به ساخت سریالی بیست قسمتی می‌زند. سریالی که از رمانی به نام سالتو اقتباس شده است و البته تغییرات بسیار زیادی نسبت به منبع اقتباس خود داشته است.

درست مانند فیلم شنای پروانه، در سریال یاغی نیز اسامی آشنایی در لیست بازیگران به چشم می‌خورد. اسامی مثل پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی، علی شادمان، امیر جعفری، عباس جمشیدی‌فر، نیکی کریمی و… بنابراین سریال یاغی از هر نظر پروژه‌ای بزرگ و مهم در بخش نمایش خانگی به شمار می‌رفت که تبلیغات فراوانی را نیز در اختیار داشت تا به بیشترین میزان بیننده خود برسد.

تاثیر این سریال در شروع پخش خود به گونه‌ای بود که حتی باعث شد رمان سالتو که منبع اقتباس سریال یاغی بوده است، با استقبال بسیار زیادی روبرو شده و به فروش برسد. طبیعتا با میزان تقاضای بیشتر و عرضه کم، حتی قیمت رمان سالتو نیز افزایش داشت. گرچه که سریال یاغی تفاوت‌های زیادی با رمان سالتو داشته و مسیر خود را رفته است.

سریال یاغی در شروع خود توانست به سرعت مخاطبین را ترغیب به تماشای ادامه سریال کند. می‌توان گفت یاغی شروع بسیار خوبی داشت و تبدیل به پای ثابت سریال‌های مخاطبین شد.

سریال یاغی داستان شخصی به نام جاوید گنجی را روایت می‌کند. شخصی که از کودکی بدون شناسنامه بزرگ شده و بی‌هویت می‌باشد. او که استعداد خاصی در کشتی دارد، در زمین و گودهای خاکی خشکی به مبارزه مشغول می‌شود. در کنار آن او از راه‌های مختلفی در تلاش است تا درآمدی کسب کرده و در عین حال به دنبال گرفتن شناسنامه خود می‌باشد.

سریال یاغی در ابتدا نوید یک سریال قوی و با کیفیت را می‌داد که یک سر و گردن از سایر تولیدات داخلی بالاتر بود. محمد کارت برای روایت خود به سراغ محله‌ها و آدم‌هایی رفته بود، که در فیلم شنای پروانه نیز ثابت کرده بود که آن‌ها را به خوبی می‌شناسد و با دغدغه‌ها و رفتار آن‌ها آشنایی دارد.

سریال یاغی در چند قسمت ابتدایی خود فیلمنامه و قصه‌پردازی خوبی دارد و در کنار آن تلاش می‌کند تا شخصیت نیز بسازد.

سریال در ابتدا، ریتم بسیار خوبی دارد و بازی‌ها به اندازه و درست هستند‌. علاوه بر آن سریال مبلغ ورزش کشتی که شاید مهم‌ترین و موفق‌ترین ورزش ایران است، می‌باشد. سریال یاغی توانست عده زیادی را به سمت این ورزش بکشاند و این موضوع امر بسیار ارزشمندی است.

سریال، در ابتدا به خوبی قصه جاوید را برای مخاطب تعریف می‌کند. شخصیت او را سر و شکل می‌دهد و در کنار آن به شخصیت افرادی مثل اسی قلک نیز می‌پردازد. سپس ارتباط جاوید با اسی قلک، خواهرش، دوستانش و ابرا را به تصویر می‌کشد و در تمام ابعاد نوید سریالی با کیفیت را می‌دهد.

اما هر چقدر سریال از داستان شناسنامه و هویت جاوید (که بنظر جای مکث بیشتری داشت) و این فضا که محمد کارت به خوبی می‌شناسد، دور می‌شود، و به سمت زندگی لاکچری و شخصیت‌ها و فضایی متفاوت می‌رود، دچار افت بیشتری می‌شود.

نقد و بررسی سریال یاغی | امیدی که نابود شد

سریال یاغی چند قسمت ابتدایی خوب دارد که با چند قسمت متوسط دنبال شده و پس از آن قسمت به قسمت ضعیف‌تر می‌شود.

سریال یاغی عملا از زمان ورود شخصیت شیما با بازی نیکی کریمی، چیز زیادی برای ارائه نداشته و مدام درجا می‌زند. می‌توان گفت که از قسمت هشتم به بعد، سریال در مواقع زیادی فیلمنامه و قصه نداشته و در حال اتلاف وقت می‌باشد. شاید بتوان بیست قسمت سریال یاغی را با تغییراتی در ده قسمت تمام کرد.

به محض جدا شدن شخصیت جاوید از محل اصلی زندگی خود، سریال همه جوره بهم می‌ریزد. دیگر خبری از آن فیلمنامه و قصه‌پردازی و شخصیت‌پردازی چهار یا پنج قسمت ابتدایی نیست و حتی بازی بازیگران نیز دچار افت شدید می‌شود.

علی شادمان که در قسمت‌های ابتدایی سریال از او به عنوان ستاره این مجموعه نام برده می‌شد، از جایی به بعد یک بازی تکراری، یکنواخت و البته از همه مهم‌تر بازی اضافه و اُوراکت دارد‌. بازی‌ای که هر چه او بیشتر فریاد زده و خود را به در و دیوار می‌زند، میزان مصنوعی بودن و جدا بودن بازیگر از شخصیت در آن بیشتر پدیدار می‌شود.

سریال یاغی همچنین در بحث شخصیت‌پردازی جاوید مشکلات بزرگی دارد. شخصیت او از قسمت چهارم یا پنجم به بعد تماما تبدیل به چیزی متفاوت می‌شود. او جمله‌های قلمبه سلمبه می‌گوید و عشق خود به ابرا را با اصطلاحاتی بیان می‌کند که هیچ شباهتی به شخصیت او ندارد.

این اتفاق در طول سریال بارها و بارها رخ می‌دهد. بنظر می‌رسد محمد کارت جملات و حرف‌های خود را در دهان شخصیت جاوید گذاشته است تا او صرفا بیان‌کننده آن‌ها باشد و این جملات هیچ جوره به شخصیت او در سریال نمی‌خورند و کاملا از سریال و شخصیت جدا هستند.

سریال یاغی با ورود شخصیت شیما با بازی نیکی کریمی وارد فازی جدید می‌شود. او به عنوان همسر سابق بهمن و دوست سابق طلا وارد سریال می‌شود. شخصی که بهمن و طلا چندین سال قبل در خارج از کشور او را رها کرده‌اند و پس از زندانی شدن او، به ایران برگشته و ازدواج کرده‌اند.

تبلیغات

با وجود آنکه بنظر می‌رسد چنین شخصیتی پتانسیل زیادی برای جذاب‌تر کردن سریال و عوض کردن و چرخش قصه دارد، اما سریال یاغی عملا هیچ برنامه‌ای برای ورود و خروج او در سریال ندارد.

این موضوع دقیقا یکی از مشکلات فیلمنامه‌ای و قصه‌پردازی سریال می‌باشد. چیزی حدود پنج الی شش قسمت قصه درگیر ماجرای اسیدپاشی، مسبب آن، و روبرویی با مسبب آن می‌باشد. لحظاتی که سریال تماما در حال درجا زدن است.

کل ماجرای ورود شخصیت شیما به سریال یاغی بیش از حد کش آمده و از حوصله خارج است و احساس نیازی به وجود آن تا این مقدار وجود ندارد. در طول این چند قسمت سریال مدام در فیلمنامه خود در حال درجا زدن و اصطلاحا آب بستن است.

چندین قسمت می‌گذرد و هیچ اتفاقی نه در داستان و درام می‌افتد و نه از شخصیت‌پردازی پیشرفت خاصی وجود دارد و همانطور که گفته شد سریال هیچگونه برنامه‌ای برای ورود و خروج شخصیت شیما در سریال نداشته است.

گواه این حرف در قسمت دوازدهم سریال یاغی که شاید بتوان آن را بدترین قسمت سریال ( بجز قسمت آخر) دانست، وجود دارد. قسمتی که شخصیت شیما با بازی نیکی کریمی همراه با بهمن، رحمان، طلا و جاوید به یک تور تهران‌ گردی با یکدیگر می‌روند.

این قسمت حدود پنجاه دقیقه‌ای، با ارفاق حدود ده دقیقه فیلمنامه داشته و قسمتی است یکنواخت و فوق‌العاده قابل پیش‌بینی، همراه با دیالوگ‌های کودکانه و خارج از شخصیت‌ها. این قسمت را می‌توان خلاصه‌ و آینه‌ای از کل ماجرای اسیدپاشی دانست.

جمع شدن آن‌ها در ماشین و چرخیدن در کل شهر و تمام دیالوگ‌های شخصیت شیما واقعا تا حدی خنده‌دار است.

نقد و بررسی سریال یاغی | امیدی که نابود شد

ورود شخصیت شیما به سریال یاغی بجز در مواردی خیلی کمک خاصی به قصه نمی‌کند و با کمی تغییر در روایت می‌توانستیم به طور کلی او را از سریال حذف کنیم و این یعنی حداقل شش قسمت کمتر.

او واقعیت را درباره پدر طلا و بهمن برملا می‌کند که منجر به تحقیقات بیشتر طلا در این زمینه می‌شود و بجز این مورد که می‌شد به نحوی دیگر به آن پرداخت، حضور او تاثیر بزرگی در سریال ندارد. حداقل تاثیری ندارد که ارزش چندین و چند قسمت فاصله گرفتن از فضا و ریتم سریال را داشته باشد.

او هیچ کمکی به پرورش شخصیتی بهمن و طلا نمی‌کند و با وجود آنکه گروه سازنده بسیار تلاش کرده‌اند تا کمی این دو شخصیت را تاریک کنند، اما ابدا این موضوع اتفاق نمی‌افتد. این دو شخصیت فقط در یکجا تاریک می‌شوند که در ادامه به آن می‌پردازیم.

بنابراین شیما هیچ کمکی از نظر شخصیت‌پردازی نیز به سریال نمی‌کند. جدای از تمام ایرادات شخصیت‌ شیما در سریال، بازی نیکی کریمی در این نقش نیز به شکل جالب توجهی ضعیف است.

با وجود آنکه نوع بازی و اکت‌های تماما مصنوعی او از آنگونه اکت‌هایی هستند که معمولا گول زننده می‌باشند و عده‌ای فریب آن را می‌خورند، اما او ابدا از پس این نقش برنمی‌آید.

در همان قسمت پیک‌نیک و گردش در تهران او پر از حرکات اضافه است که مثلا قرار است شخصیتی روان‌پریش و دیوانه را به تصویر بکشد اما اصلا موفق به انجام این کار نیست.

البته که این موضوع در ابتدا به گروه سازنده و کارگردان بازمی‌گردد اما خود او نیز بازی موفقی ندارد و تمام جیغ زدن‌ها و حرکات عجیب او فقط مخاطب را آزار می‌دهد. بنظر می‌رسد او اصلا گزینه خوبی برای این نقش نبوده است.

علاوه بر تمام موارد ذکر شده، سریال تصمیم می‌گیرد تا زمان را وارد قصه خود کند و این اتفاق باعث به وجود آمدن باگ‌های بسیاری می‌شود.

در قسمتی که بهمن و بقیه به دنبال آدرس خانه شیما می‌باشد که شاید بتوانند عاطی را در آنجا پیدا کنند، به یک پیتزا فروشی می‌روند. در آن پیتزا فروشی مشخصا می‌بینیم که بازی ایران و پرتغال در حال پخش است. این بازی در تابستان ۲۰۱۸ برگزار شده است و باگ‌های زیادی از اینجا آغاز می‌شوند.

از مدل گوشی موبایل بهمن که در سال ۲۰۱۸ اصلا وجود نداشته تا فصل برگزاری این بازی که تابستان بوده اما بعضی شخصیت‌ها پولیور و دورس به تن دارند، و خیلی موارد دیگر. از سریالی در وسعت یاغی با این بازیگران و البته شخص محمد کارت در راس کار، انتظار چنین اتفاقات ناشیانه‌ای اصلا وجود ندارد.

بنابراین شخصیت شیما، نه خوب نوشته شده و نه خوب اجرا می‌شود و قصه مربوط به اسید پاشی، باعث یک دوره افول در سریال می‌شود که پس از آن با وجود آنکه تلاش می‌شود، اما سریال نمی‌تواند دوباره بر روی پای خود بایستد‌.

نقد و بررسی سریال یاغی | امیدی که نابود شد

پس از این ماجرا اما قصه به سمت دشمنی داخلی و تلاش طلا برای نابودی بهمن می‌رود که از جمله موارد کشمکش خوب در فیلمنامه است. البته که بار دیگر سریال به مشکل کش‌دار بودن بی‌مورد دچار می‌شود. از طرف دیگر شخصیت جاوید را داریم که به مسابقات جهانی راه پیدا کرده است و در تلاش برای دیدار با ابرا و البته قهرمانی جهان می‌باشد.

در واقع پیرنگ درست کار شده سریال همین موضوع جاوید و کشتی او است. او از یک شخص کشتی‌گیر در گود خاکی که احترامی ندارد به قهرمانی جهان می‌رسد و احترام کسب می‌کند.

در این بین شخصیت بهمن از نقشه شوم خود برای پرورش این کشتی‌گیران رونمایی می‌کند و طلا تلاش می‌کند با همراهی اکبر مجلل او را از میان بردارد. درباره اکبر مجلل نیز باید گفت که او یک تیپیکال فروشنده مواد مخدر می‌باشد و نه بیشتر، که البته توسط فرهاد اصلانی که بارها ثابت کرده که چه بازیگر قابلی است، به خوبی اجرا می‌شود.

درست در لحظاتی که سریال پس از افت و خیزهای فراوان در حال جان گرفتن می‌باشد و مخاطب را حداقل به پایان امیدوار می‌کند، قسمت آخر همه چیز را نابود می‌کند.

یک پایان خوب، می‌تواند باعث کمتر شدن اثر تمام نکات منفی اثر شود. در واقع مخاطب همیشه ممکن است یک شروع بد را فراموش کند اما یک پایان بد فراموش کردنی و قابل بخشش نیست.

پایان سریال یاغی تیپیکال‌ترین و کلیشه‌ای ترین پایانی است که ممکن است اولین گزینه‌ای باشد که به ذهن هر شخصی برسد. پایان سریال یاغی به نوعی تنها یک رفع مسئولیت و از سر باز کردن می‌باشد.

کمی قبل‌تر از پایان ابتدا باید به قتل امید رستمی مربی کشتی اشاره کنیم. او توسط یکی از کشتی‌گیران متوجه قضیه می‌شود به دستور بهمن و توسط رحمان ( با بازی خوب مهدی حسینی‌نیا) به قتل می‌رسد.

این تنها و تنها نقطه‌ای است که سریال موفق به تاریک کردن شخصیت بهمن، طلا و رحمان می‌شود و هر تلاشی پیش از این فقط دست و پا زدن بوده است.

امید رستمی حتی یک شخصیت هم نیست، او یک تیپ می‌باشد. یک مربی ورزشی تیپیکال دلسوز، مصمم و با اراده که موفقیت شاگردانش برای او مهم‌ترین عامل است. اما همین مربی تیپیکال به خوبی نوشته و اجرا شده است و او را به افراد دوست داشتنی سریال تبدیل می‌کند. بنابراین قتل او مخاطب را کاملا از بهمن و دارودسته‌اش زده می‌کند. تاثیر این اتفاق را حتی جریان قتل پدر طلا توسط بهمن نیز ندارد.

نقد و بررسی سریال یاغی | امیدی که نابود شد

اما پایان سریال، همانگونه که گفته شد در تیپیکال‌ترین حالت ممکن اتفاق می‌افتد. نوع پایانی که همه ما آن را از بر هستیم.

از رفتار پدر و مادر ابرا با جاوید که ناگهان حال با او خوب شده‌اند تا بازگشت دوباره عمه او به سویش، تماما مصنوعی و شعاری است و ما را بیشتر یاد مجموعه کلید اسرار می‌اندازد.

از همان ابتدا شوخی‌هایی با یاغی بودن جاوید می‌شد که در پایان سریال بنظر می‌رسید درست باشد. او شاید اگر امید رستمی به قتل نمی‌رسید حتی جنس‌ها را به ایران می‌آورد. او حتی هنگامی که توسط بهمن در ماشین تحت تعقیب پلیس گروگان گرفته می‌شود در حال زاری و التماس است که او هیچ ربطی به این موضوع ندارد. بنابراین حال پس از پایان سریال می‌توان گفت که شاید باید در نام سریال تجدید نظر می‌شد‌.

سریال یاغی با آن تعقیب و گریز بین پلیس و بهمن و آن تصادف و واژگونی مضحک به طور کامل سقوط کرده و پایان کلیشه‌ای و سرهم‌بندی را معنا می‌کند.

پایان شخصیت بهمن که آن همه در سریال نقش داشت، همین بود؟ یک واژگونی خودرو؟ سریال حتی سرنوشت او را به تصویر نمی‌کشد فقط می‌شنویم که او بازداشت شده است.

جاوید نیز پس از تصادف و بستری شدن در بیمارستان ناگهان به هوش آمده و بر دوش دوستانش در محل خود از او استقبال شده و دور افتخار می‌زند و تمام. اکبر مجلل و طلا نیز به طور کلی فراموش شده‌اند.

باید گفت که اگر سریال چنین پایانی را در نظر داشت، بهتر بود تبدیل به یک مینی سریال ورزشی درباره شخصی شود که به سختی از پایین‌ترین نقطه به قهرمانی جهان می‌رسد.

در پایان باید گفت که سریال یاغی شروع بسیار خوب و امیدوارکننده‌ای داشت اما مانند خیلی از سریال‌های دیگر رفته رفته دچار افت شد و در شیوه پایان‌بندی به طور کامل نابود شد.

سریالی که به شخصه با اشتیاق زیادی چند قسمت ابتدایی آن را تماشا کردم و انتظار یک قدم رو به جلو در صنعت سریال‌سازی را از آن داشتم، تبدیل به یک اثر کلیشه‌ای شد که بارها مشابه آن را دیده بودیم.

سریالی با پتانسیل بالا، بازیگران چهره و از همه مهم‌تر کارگردانی کاربلد (که در همین اثر هم توانایی خود را از نظر تکنیکی ثابت می‌کند) که هدر شد و ابدا نتوانست به نهایت پتانسیل خود رسیده و مخاطب را به نهایت لذت از تماشای یک سریال برساند. همانطور که گفته شد شاید یک شروع بد فراموش شود اما یک پایان بد فراموش‌شدنی نیست.

همانگونه که پایان‌بندی سریال یاغی نوعی رفع مسئولیت بود، تماشای قسمت‌های پایانی آن نیز همین حس را داشت.

77DARKSIRENDaniyalBlackCitySami 227mario.شبح .gsxrKinorasasaامیر حسینThe Legend of Zelda: Tears of the KingdomAMIR WAZOWSKIعلیامیرEllie MillerHaj ClankLonesome guy

مجله خبری gsxr

نمایش بیشتر
دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا