نقد و بررسی فیلم Transformers: Rise of the Beasts | بدون مایکل بی و فجایعاش
نقد و بررسی فیلم Transformers: Rise of the Beasts | بدون مایکل بی و فجایعاش
یک ماه پیش کمپانی پارامونت جدیدترین فیلم سینمایی از جهان «تبدیل شوندگان یا ترنسفورمرز» (Transformers) را که همراه با دستاندرکاران و عوامل جدید خود تولید کرده بود، در سینماهای سراسر جهان به نمایش درآورد. برخلاف گذشته دیگر از «مایکل بی» فیلمسازِ قسمت های گذشته این فرنچایز خبری نبود و کسی که کارگردانی پنج قسمت از این کالکشنِ بیگ پروداکشن و پُرهزینه سینمایی را عهده دار شده بود، در این قسمت که پیشدرآمد یا پریکوئلی (Prequel) از مجموعه اصلیست تنها در قامت یکی از پنج تهیهکننده فیلم ظاهر شده است و نه بیشتر.
در واقع پس از آن نوآوری که «مایکل بی» در سال ۲۰۰۷ با جلوههای ویژهی «تبدیل شوندگان» آغاز کرد، نتیجهاش پنج فیلم بلند سینمایی (۳ فیلم با محوریتِ بازیِ «شایا لباف» و ۲ فیلم با محوریت بازیِ «مارک والبرگ») با بودجههای عظیم و البته فروش چشمگیری همراه شد، البته که باید یادآور شد هرچند از نظر گیشه فرنچایز «تبدیل شوندگان» با موفقیت همراه بود اما هیچگاه روی خوشی از جانب منتقدان سینمایی به خود ندید و آنها اتکای بیش از حد «مایکل بی» به جلوههای ویژه رایانهای در عوض فیلمنامه و شخصیتپردازی صحیح را بزرگترین عامل ضعف و انحطاط فیلمهایش میدانستند.
این ضعفِ بزرگ در داستان پردازی مناسب و عدم کنترلِ صحیح در استفادهی بجا از جلوههای ویژه آنقدر پررنگ و چشمگیر بود که باعث شد عوامل آکادمی جایزه بدترین های سال یعنی جایزه «تمشک طلایی» به غیر از فیلم اول این مجموعه، چهار فیلم دیگر آن را کاندیدای بدترین فیلم سال قرار دهند به طوری که حتی دومین قسمت از این فرنچایز با عنوان «تبدیل شوندگان: انتقام فالن» (Transformers: Revenge of the Fallen) در سال ۲۰۰۹ به عنوان بدترین فیلم سال شناخته شد!
حال با همچین رزومهی پُر و پیمانی سراغ بررسی اجمالی جدیدترین فیلم فرنچایز «تبدیل شوندگان» با عنوان فرعی «ظهور جانوران» (Transformers: Rise of the Beasts) میرویم که در واقع پس از پنجگانهی ابتداییِ «مایکل بی»، دومین پیشدرآمد در این فرنچایز محسوب میشود.
پیشدرآمد قبلی که البته بیشتر نوعی اسپینآف به حساب میآمد مربوط به دومین «آتوبات» مشهور و محبوبِ فرنچایز پس از رئیسِ کاریزماتیکِ آتوباتها «آپتیموس پرایم» یعنی «بامبولبی» بوده است. البته با نگاهی اجمالی به این فیلم پی میبریم که عوامل ساخت آنچنان هم ارتباط جهانی خود را در پیشدرآمدها یا بازسازیهای این فرنچایز حفظ و رعایت نکرده اند زیرا که از فیلم «بامبولبی» در سال ۲۰۱۸ تنها خود این آتوبات در جدیدترین فیلم فرنچایز «تبدیل شوندگان» حضور دارد و برای مثال از کاراکتر «چارلی» با بازی «هیلی استاینفلد» در این فیلم خبری نیست کماکه خود «بامبولبی» هم آن حضور پررنگ گذشته را در این قسمت از او نمیبینیم.
با این اوصاف باید گفت با تمامی ضعفهای بزرگ و قابل توجه جدیدترین قسمت از جهان «تبدیل شوندگان» که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد باید اذعان داشت این فیلم همراه با اثر قبلی یعنی «بامبولبی» از تمامی آن پنجگانهی پر سر و صدای «مایکل بی» تا حدودی بالاتر میایستد و حداقل پسزنندگی آن آثار شلخته را ندارد.
در واقع باید گفت هرچقدر هم که «مایکل بی» با «تبدیل شوندگان»، نوآوری قابل توجهی در ابعاد جدیدی از جزئینگریِ جلوههای ویژه رایانهای را برای مخاطبان به ارمغان آورد اما آنقدر محو و هضمِ آن جلوههای بصری شده بود که کمترین توجه رو به داستان پردازی آثارش داشت و بدتر اینکه یک روایت بسیار شلوغ، شلخته و بیشفعالانه را به داستانش تزریق کرده بود و نتیجه آن شد که هم منتقدین و هم مخاطبین نمرات پایینی به آن پنجگانه دادهاند.
البته «مایکلبی» در بازسازیِ فرنچایز در دوگانهی خود با «مارک والبرگ» سعی کرد از آن “همه چیز را رباتی و آهنی دیدن” فاصله بگیرد و حداقل ظاهر آتوباتهایش را کمی خوش رنگ و لعابتر و انسانی تر نشان دهد اما روایت الکی شلوغ و بیش از حد کش آمده همراه با کاراکترهای فرعیِ حرّاف و بذلهگو، باز هم نتیجه نهایی را برای وی و آثارش تغییر ندادند و شاید به همین خاطر باشد که «مایکل بی» سهگانهاش با «مارک والبرگ» را به اتمام نرساند و آن را تکمیل نکرد و حتی دیگر نقش اصلیای در تولید آثار حاضر و آتی فرنچایز «تبدیل شوندگان» نمیخواهد که داشته باشد و البته باید گفت که چقدر هم خوب و ما این را به فال نیک گرفته و از کنارهگیری او استقبال میکنیم.
به هر حال هفتمین قسمت در فرنچایز «تبدیل شوندگان» منتشر شده است آنهم با کارگردانی «استیون کیپل جونیور» که پیش از این تنها فیلم مطرحی که کارگردانی کرده بود «کرید ۲» میباشد و همچنین بازیگران نه چندان مشهوری چون «آنتونی راموس» و «دومینیک فیش بک» نقش دو کاراکتر اصلی جناح انسانها در فیلم را یدک میکشند.
همچنین «پیتر کالن» با آن صدای گیرا و کاریزماتیک بار دیگر همچون تمامی قسمتهای قبلی فرنچایز صداپیشگیِ «آپتیموس پرایم» را بر عهده دارد. در مقابل صداپیشگی رئیس جناح شرّ «ترورکونس»ها یعنی «اسکرج» بر عهده «پیتر دینکلیج» بازیگر مشهور، با استعداد و خوشحنجرهی هالیوود میباشد.
حال باید گفت علاوه بر تغییر کَستینگ و عوامل فیلمسازیِ قسمت جدیدِ «تبدیل شوندگان» فیلم از نظر ظواهرِ داستان پردازی و برخی المانهای معمولِ فرنچایز، تغییراتی را در خود دارد. همچنین جدای از اینکه مطابق سفارش سازی کمپانی ها باز هم شاهد پیش کشیدن نزاع نژادی (طبعاً در ظاهر به نفع سیاه پوستان و مهاجران) در فیلم به طور نسبتاً محدودی هستیم، اما اصلیترین تغییر رویهای که در این قسمت از فرنچایز به چشم میآید “تغییرِ آتوباتِ واسط میان انسانها و اتوباتهاست” که پیش از آن، این واسطهگری را ما بر دوش «بامبولبی» اتوبات زرد با صدای منحصربهفردش مشاهده کرده بودیم اما در این فیلم این مورد را با اتوبات جدیدی به نام «میراژ» با شوخطبعی تیپیکالِ این روزهای هالیوودی به نظاره مینشینیم.
همچنین از جناحِ دشمن معمولِ «آتوبات ها» یعنی «دسپتیکان ها» در این قسمت خبری نیست و در عوض فیلم با نمایش گروههای قدیمی تر و باستانیترِ «تبدیل شوندگان» با شکل و شمایلی حیوانی/جانوری که ترکیبی از فلزات و پوست و موی طبیعی میباشند، مخاطبش را با کاراکترهای جدیدی آشنا میکند.
البته تفاوت دیگری که در این قسمت جدید مشاهده میکنیم در رابطه با تاثیرگذاری و نحوه دخالتِ کاراکتر اصلی جناح انسان ها در فیلم است که پیش از این دو بازیگر «شایا لباف» و «مارک والبرگ» عهده دار این نقش بودند. اما اوج دخالت آنها درگیری با جناح منفی انسان ها و نهایتاً استفاده از برخی اسلحههای «آتوباتها» بود، اما در این فیلم تغییر اساسی به این صورت است کاراکتر اصلی یعنی «نواح» (آنتونی راموس) در اواخر فیلم در حد یک “شبه-مردآهنی” مجهز میشود تا کمی قدرتش را در حد «تبدیل شوندگان» بالا برده و به نمایش درآورند.
اما درباب جناح انسانها که همانطور که پیش تر گفتیم دو کاراکتر اصلی داریم که متاسفانه نه بازی مناسب و گیرایی از بازیگرانش را شاهد هستیم (مخصوصا آنتونی راموس) و نه حتی شخصیتپردازی درستی؛ کاراکتر «نواح» یک نیمچه ارتباط سطحی با برادر کوچکترش دارد (که الحق بازی بازیگرِ خردسال از تمامی بازیِ بزرگسالان بهتر و گیراتر است) و فیلمنامه با این ارتباط به شدت سطحی (اگر نگوییم پوچ) دغدغهی “بزرگتر از دهانی” همچون «انسان دوستی» آن هم به بزرگی سیاره زمین را به «نواح» نسبت میدهد که خب شوخی بیش نیست و فیلمنامه صرفاً برای جوری جنس و بهانه تراشی برای حضور او در کنار آتوباتها این موارد دم دستی را به او نسبت داده و در نظر میگیرد.
پیش تر گفتیم فیلم حاضر و قسمت جدید «تبدیل شوندگان» تاحدودی از تمامی پنج قسمت «مایکل بی» بهتر است اما خب باید گفت این گزاره مبنی بر خوب بودن و تماشایی بودن این فیلم نیست؛ در واقع فیلم جدید تنها مزیتی که نسبت به آثار «مایکل بی» دارد این است که موارد فاجعهبار فیلمسازی او را به ارث نبرده است. مواردی که تبدیل به اِلمان شده بودند همچون بیشفعالی، شلوغی بیش از اندازه و ولنگاری در جلوههای ویژه.
اما در مجموع باید گفت این قسمت از فرنچایزِ «تبدیل شوندگان» جز عاری بودن و نداشتنِ موارد فاجعه بار گذشته، هیچ نکته مثبتی چه از نظر داستان پردازی و چه شخصیت پردازی ندارد. این فیلم نمیتواند نیمچه جهان تازهای که از دنیای «تبدیل شوندگان» و گروههای جدید و شبه-جانوریاش ارائه میکند را فراتر از کلیشههای نجات دنیا و نجات سیاره پیش ببرد. سیارهای که اینبار حتی کوچکترین اثری از آن در فیلم نیست اما تمام دغدغهی ظاهری «آپتیموس پرایم» به آن گره خورده است.
و نهایت هم فیلم درگیر شعار اتحاد و برابری میشود که بهطور زیرپوستی همان سفارشهای خطدهی شده کمپانی ها را میخواهند به مخاطب القا کنند. درکل فیلم «تبدیل شوندگان: ظهور جانوران» را نهایت شاید بتوان برای یکبار به تماشا نشست و یحتمل شانس بیاورد که باز هم سر و کارش با اهالیِ «تمشک طلایی» گِره نخورد، شانسی که قطعاً به عدم حضور «مایکل بی» میتواند مرتبط باشد.