10 بازی که از لحاظ روایی در طول یک شب اتفاق میافتند
10 بازی که از لحاظ روایی در طول یک شب اتفاق میافتند
در دنیای بازی های ویدیویی، آثاری وجود دارند که تنها در طول یک شب پرهیجان و پر از اتفاق رخ میدهند؛ در این مقاله قصد داریم به چنین عناوینی بپردازیم.
امکان انجام کارهای زیادی در طول روز وجود دارد و قطعاً همین موضوع برای شب نیز صدق میکند. فعالیتهایی چون حل پروندههای جرم و جنایت، دنبال کردن شروران یا نجات دوشیزههای گرامی از دستههای اوباش، همگی میتوانند تا قبل از طلوع خورشید اتفاق بیفتند. بازیهای زیادی هم وجود دارند که از لحاظ روایی در یک بیست و چهار ساعت رخ میدهند؛ با این حال که ممکن است حتی تا 40 ساعت هم مشغول آنها شوید. اما چیزی که شاید عجیبتر باشد تعداد بازیهایی است که تنها در طول یک شب جریان دارند.
از غروب خورشید تا طلوع آفتاب، این بازیها برای قهرمانان داستان تنها 12 ساعت به طول خواهند انجامید؛ در مواقعی حتی کمتر. در انتخاب این لیست، فلشبکها یا کاتسینهای ابتدایی که احتمالاً به بخشهای پیشزمینهای داستان مربوط هستند را در نظر نمیگیریم، البته که بعضی از عناوین مذکور حتی نیازی هم به این استثنا ندارند.
بهیادماندنیترین کاری که در یک شب انجام دادهاید را به خاطر دارید؟ اگر یکی از این بازیها را تجربه کرده باشید، نجات دنیا شاید در لیست منتخبهای شما قرار بگیرد.
10. Observer
یکی از راهها برای اینکه نظر بازیکنان را به یک بازی آیندهگرایانه و سایبرپانکی جلب کنید، استخدام روتخر هاور (Rutger Hauer)، که با بازی در فیلم Blade Runner به شهرت رسید، برای صداگذاری شخصیت اصلی بازیتان است. استودیوی بلوبر تیم (Bloober Team) با بازی علمی-تخیلی خود، یعنی Observer، همین عمل را انجام داد.
دنیل لازارسکی (Daniel Lazarski) که یک کاراگاه است، با افزایندههای سایبرنتیک خود به عنوان یک مشاهدهگر (Observer)، در ادارۀ پلیس کار میکند. مشاهدهگرها از هک کردن ذهن افراد برای بازجویی استفاده میکنند. بازی در جایی شروع میشود که لازارسکی در ماشین خود نشسته و طی یک شب بارانی در هپروت سیر میکند که ناگهان آدام (Adam)، پسرش که رابطۀ نزدیکی با وی ندارد، با او تماس میگیرد.
لازارسکی به یک مجتمع آپارتمانی در محلهای فقیرنشین و تخریب شده از شهر کراکوف لهستان، با سردر The Stacks، وارد میشود. پس از پایان تحقیقات دربارۀ چندین قتل که احتمالاً شامل قتل پسر خودش نیز میشود، لازارسکی زمانی که هنوز هوا تاریک است در یکی از دو پایان موجود، از The Stacks خارج میشود.
9. Batman: Arkham Asylum
یکی از موارد مهمی که تیم راکستدی (Rocksteady) در سری Arkham حفظ کرده، این است که هر بازی در طول یک شب روایت میشود. بازی دوم این مجموعه، یعنی Arkham City، تقریباً یک سال و نیم بعد از وقایع بازی اول و در طول یک شب جریان دارد. عنوان Arkham Origins در در دومین سال آغاز به کار بروس وین (Bruce Wayne) به عنوان یک پارتیزان و در طول یک شب رخ میدهد و داستان نسخۀ Arkham Knight در شب هالووین، 9 ماه بعد از Arkham City به وقوع میپیوندد.
اما بهسختی میتوان باور کرد که دهها ساعت داستان، صدها تروفی ریدلر و مأموریتهای فرعی مختلف، همگی تنها در طول یک شب رخ دهند. پس بهتر است بازی اول این فرنچایز، یعنی Arkham Asylum، را مدنظر قرار دهیم که در اصل برای یک بازۀ 8 الی 10 ساعته طراحی شده بود. در همین راستا، بازی اول Arkham Asylum از لحاظ روایی یک عنوان Real Time محسوب میشود.
از تحویل جوکر به تیمارستان گرفته تا متوقف کردن ویکتور زاز (Victor Zasz)، فرار از لانۀ فاضلاب کیلر کراک (Killer Croc)، نبرد مقابل مترسک (Scarecrow) و در نهایت مبارزۀ روی پشت بام با جوکر هیولا، بهترین کاراگاه دنیا تنها در طول یک شب تمامی این وقایع را پشت سر میگذراند.
حتی ماجرا به اینجا ختم نمیشود و پایانبندی بازی اشاره میکند که او قبل از طلوع آفتاب برای متوقف کردن Two-Face راهی مکان دیگری میشود؛ خفاش همیشه بیدار!
8. Aragami
اگر دلتان یک بازی جدید از سری Tenchu را هوس کرده، Aragami انتخابی عالی است. این بازی هرچند در سیستمها و مکانیکها بدون ایراد نیست، اما در بحث داستانسرایی درگیرکننده و موسیقی متن کم نگذاشته است. عنوان مذکور با تولد شخصیت اصلی داستان به عنوان یک شبح سایه یا همان آراگامی، آغاز میشود که باید احضارکنندۀ خود، یامیکو (Yamiko)، را نجات دهد.
یامیکو به شما میگوید که زمان محدودی دارید، چراکه ماهیت شبح سایه برای شما به این معنی است که با طلوع آفتاب از صحنۀ هستی محو خواهید شد. نور شما را تضعیف میکند و نورهای شدید، مانند پرتابشوندههایی که دشمنانتان با شمشیرهایشان روانۀ شما میکنند، درجا باعث مرگ شما خواهند شد.
حرکت از درون سایهها به شما قدرت میبخشد و انرژی ضروری برای استفاده از قابلیتهای ویژه را برای شما فراهم میکند. با انجام این کار و رفتن از یک سایه به سایه دیگر در طول شب، نهاتاً در مقابل باس نهایی قرار خواهید گرفت و یک کاتسین احساسی که همزمان با طلوع آفتاب پایان مییابد، پخش خواهد شد.
7. Metal Gear Solid
بازی Metal Gear Solid به طور دراماتیک از جایی آغاز میشود که اسنیک در حال بالا رفتن از اسکله است و هنگام غروب روی به سطح خشکی میرسد. اولین باری که با ولکان ریون (Vulcan Raven) مبارزه میکنید هنوز شب است و هنگام نجات مریل (Meryl) از چنگال سنایپر ولف (Sniper Wolf) نیز هنوز حریر شب بالای سر شماست؛ و حتی زمانی که هلیکوپتر را نابود میکنید یا با باس نهایی در بالای Metal Gear Rex مواجه میشوید، هنوز تاریکی همه جا را پوشانده است.
چه با اوتاکون (Otacon) فرار کنید یا مریل، هر بار پایان بندی داستان در زمان شروع درخشش آسمان اتفاق میافتد. تبریک میگم، شما جهان را نجات دادید، وزیر دفاع را دستگیر کردید و دختر یا شاید هم پسری که به دنبالش بودید را به دست آوردید. همۀ اینها تنها در یک شب رخ داد!
6. Resident Evil
مانند سری Arkham، هر دو بازی اول Resident Evil نیز میتوانند در این لیست قرار بگیرند. RE2 به طور کامل حول شب اول کاری لئون کندی (Leon S. Kennedy) بیچاره به عنوان افسر پلیس شهر راکون سیتی (Racoon City) میچرخد، جایی که باید با کلیر ردفیلد (Claire Redfield) و ایدا وانگ (Ada Wong) همکاری کند تا شری بیرکین (Sherry Birkin) را نجات داده و از شهر آلوده به زامبی راکون سیتی پا به فرار بگذارد.
اگر بازۀ زمانی سه روزه که جیل (Jill) به ویروس تی (T-virus) آلوده شده است و در همین حین دوستش کارلوس الیویرا (Carlos Oliveira) باید درمانی برای او پیدا کند را کنار بگذاریم، RE3 نیز میتواند در این لیست قرار بگیرد.
ماجراجوییهای کریس ردفیلد و جیل ولنتاین در بازی اول با نابودی تیم ضربت راکون سیتی، یعنی S.T.A.R.S.، توسط تهدیدی ناشناخته آغاز میشود؛ البته که این تهدید همان انسانها و حیوانات جهشیافته و زامبیها هستند.
طی یک شب وحشتناک، جیل و و کریس باید با مشقت از عمارت اسپنسر که مملوء از تله است عبور کنند، جلوی یک خیانت را گرفته و از یک تایرنت (Tyrant) عظیم جان سالم به در ببرند. جدای از اینکه پایانبندی خوب یا بد بازی را تجربه کنیم، عضو یا اعضایی که جان سالم به در بردهاند با طلوع خورشید از این عمارت نفرینشده فرار خواهند کرد.
5. Murdered: Soul Suspect
بازی اکشن رازآلود Murdered: Soul Suspect از نقطهای آغاز میشود که شخصیت اصلی، رونان اوکانر (O’Connor)، به قتل میرسد. در ادامۀ بازی، در نقش روح رونان برای یافتن قاتلش دست به کار میشویم که شما را وارد مکانهای متنوعی در شهر سیلم (Salem) میکند؛ از کلیسا گرفته تا یک موزه و از مرکز پلیس تا یک تیمارستان. تمام گردشها، تحقیقات و فلشبکها در طول یک شب اتفاق میافتند.
از زمان قتل شخصیت صالی تا نتیجهگیری نهایی او دربارۀ پروندۀ قتلهای “Bell Killer”، همۀ وقایع در سیاهی شب صورت میگیرند. پایانبندی یک نکتۀ مثبت دارد که همسر فوت شدۀ او، جولیا، احتمالاً یک دروازه به بهشت باز میکند تا به او بپیوندد؛ یا شاید هم سازنده نوعی پایان باز را قرار داده تا مخاطبان را جذب دنبالهای کند که هیچوقت منتشر نشد، چراکه فروش بازی اول به قدری خوب نبود تا اسکوئر انیکس (Square Enix) را ترغیب به ساخت دنباله کند.
4. Inside
ساختۀ سال 2016 استودیوی Playdead، یعنی Inside، تا حد زیادی مثل بازی Limbo یک اثر تاریک دلهرهآور و ماجراجوییای اتمسفریک است. برخلاف Limbo، این بار از رنگها نیز در طراحی بازی استفاده شده؛ البته زمانی که توپ گوشتی انسانی را در بخشهای انتهایی آن ببینید، شاید با خود بگویید که کاش همان طراحی سیاه و سفید را پیش میگرفتند.
بازی Inside در جایی شروع میشود که شخصیت اصلی بدون نام بازی را در حال سر خوردن از یک تپه میبینیم که دارد از نور چراغقوۀ نگهبانان مسلح در حال تعقیبش فرار میکند. یکی از جنبههای اساسی بازی این است که بخشهای ابتدایی در شب آغاز میشود که یعنی تنها همین فرصت را برای فرار دارید.
تا قبل از اینکه دوست کمسن و بینام ما به تودهای حبابمانند و منزجرکننده از اجساد با نام Huddle برسد، از مکانی شبیه به یک مزرعه، تأسیساتی علمی و شهری غرق در آب عبور میکند. اما زمانی که Huddle پس از جذب کامل پسر بیچاره از تأسیسات فرار میکند، خورشید طلوع کرده و ساحل را فرا میگیرد؛ و Huddle در روشنایی صبح با تیتراژ پایانی شروع به غلت زدن میکند.
3. Hotel Dusk: Room 212
به غیر از کاتسین اول و چندین فلشبک به خاطرات، تمام بازی کاراگاهی Hotel Dusk: Room 212 در طول شب 28 دسامبر 1979 تا بامداد فردای آن روز رخ میدهد. شخصیت اصلی، کایل هاید، در ساعت پنج عصر به هتلی همنام عنوان بازی، یعنی Hotel Dusk، میرسد و بالاخره در ساعت دو نصف شب، معما را حل میکند.
طی جریان بازی، به سختی میتوان حدس زد که هوای بیرون تاریک است، چون کل بازی در بخش داخلی هتل جریان دارد، اما هر چپتر طوری طراحی شده است که بخش مشخصی از بازۀ پنج عصر تا دو شب را شامل شود.
حدوداً دو ساعت بعد از نیمه شب، هاید به نتیجهگیریهای نهایی چندین معمای خدمه و مشتریان هتل میرسد و سپس برای استراحت به اتاق خود میرود. در کاتسین پایانی، صبح روز بعد از خواب بیدار میشود و به احتمال زیاد در ماشین خود در کنار پارتنر جدیدش که در حال تماشای روشنایی روز است، راهی مکانی دیگر میشوند.
متأسفانه به دلیل ورشکستگی استودیوی Cing در سال 2010، دنبالۀ بازی یاد شده، Last Window: The Secret of Cape West، هیچوقت در آمریکای شمالی عرضه نشد.
2. Luigi’s Mansion
چقدر خوب که لوییجی (Luigi) دوباره توانست در سال 2001 بدرخشد. نهتنها توانست ستارۀ بازی خودش باشد، بلکه حتی یک عمارت را به نامش میزنند. او به یاد نمیآورد که چطور این جایزه بزرگ را برنده شده است، اما دلیلی برای قبول نکردن یک عمارت وجود ندارد.
لوییجی و ماریو (Mario) تصمیم میگیرند که شباهنگام سری به خانۀ او بزنند. ماریو توسط کینگ بوو (King Boo) اسیر میشود و لوییجی باید از یک چراغقوه و جاروبرقی مکندۀ روح استفاده کند تا عمارت را از اسپکترها پاکسازی کرده و برادرش را نجات دهد.
تمام چهار بخش بازی در طول یک شب اتفاق میافتند و زمانی که لوییجی با کمک متحد جدید خود، Professor E. Gadd، ماریو را از زندانش در یک نقاشی نجات میدهد، بازی پایان مییابد. البته، وقتی که عمارت خیالی کینگ بوو ناپدید میشود، E. Gadd که به لطف لوییجی ثروت زیادی را پس گرفته است، در همان مکان یک خانۀ دیگر برای او میسازد.
1. Twelve Minutes
در ابتدای این مقاله صحبت از خلاقیت شد. سازندگان با استفاده از امکانات و رویکردهای جدید به ابتکارات متفاوتی در بازیهای خود میرسند؛ اما عدهای هستند که شاید بتوان گفت با محدود کردن خود ستاره میشوند و خلاقیت خود را به اوج میرسانند. آقای لوییس آنتونیو (Luis Antonio)، توسعهدهندهی سابق راکستار گیمز (Rockstar Games) و یوبیسافت (Ubisoft)، در همین دسته از افراد قرار میگیرد و با در نظر گرفتن یک چرخۀ زمانی 12 دقیقهای، عنوانی بسیار موفق را توسعه داد.
نام این بازی خودش بخش زیادی از ماجرا را توضیح میدهد. شخصیت اصلی داستان بعد از یک روز خستهکننده نزد همسر خود باز میگردد. آن شب از چند جهت شبی شیرین برای آنها محسوب میشود تا اینکه صدای در به گوش میرسد و مرد مرموز داستان وارد شده و بعد از دقایقی حداقل یکی از شما را میکشد. در این زمان اگر زنده مانده باشید که در نهایت این لوپ زمانی 12 دقیقهای از نو آغاز شده و با گذر زمان متوجه میشوید که با چه پدیدهای روبرو هستید؛ اگر هم بمیرید باز هم روز از نو و روزی از نو (البته بهتر است گفت شب از نو!).
کسی فکرش را هم نمیکرد که در این نسل بازیها، یک عنوان حدوداً سه گیگی که تنها 12 دقیقه طولش است و آن هم به صورت Real Time روایت میشود، مملوء از انتخابات و نتایج داستانی مختلف باشد؛ در این مدت کم و در زیر سایۀ شب، حقایق مختلفی فاش خواهند شد و بعد از تکرار دهها مرتبۀ بازی باز هم نتوانیم به حداقل یکی از پایانبندیهای خوب آن برسیم.
شاید اگر تعداد دفعات زیادی که ممکن است این لوپ تکرار شود را در نظر بگیریم، این بازی جزو استثناهای لیست باشد، اما به خاطر داشته باشید که این یک چرخه تکراری است و هیچوقت روشنایی روز را به چشم نخواهید دید.
به نظر شما چه عناوین دیگری میتوانستند در این لیست قرار بگیرند؟