14 بازی ناموفق که گیمرها انتظارات بالایی از آنها داشتند
14 بازی ناموفق که گیمرها انتظارات بالایی از آنها داشتند
با وجود برخورداری از مکانیکها و گیمپلی جالب توجه، این بازی ها موفق نشدند تا نظر مثبت بازیکنان و یا منتقدین را جلب نمایند.
توسعه یک بازی ویدیویی میتواند فرآیندی سخت و پیچیده باشد؛ با اینحال، تعداد کمی از بازیسازها پروژهای را کلید میزنند که بیم شکست آن وجود دارد. در طی سالیان اخیر، عناوین جاهطلبانه و بزرگ متعددی وجود داشتهاند که نتوانستند انتظارات و توقعات گیمرها را برآورده نمایند. در این مقاله، به معرفی ۱۵ مورد از بازیهایی خواهیم پرداخت که از نظر تجاری و یا بازخورد از سوی جامعه گیمینگ با شکست مواجه شدند.
Mass Effect Andromeda
پروسه ساخت این بازی با وعدههایی بزرگ از سوی سازنده شروع شد. روایت یک داستان جدید و معرفی شخصیتهایی تازه، از جمله وعدههایی بود که سازندگان Mass Effect 3 راجع به Andromeda به بازیکنان دادند. یک ساختار متفاوت از گذشته و دنیایی بزرگتر در قیاس با عناوین قبلی، از جمله موارد دیگری بود که بازیکنان از Mass Effect Andromeda انتظار داشتند. با اینحال، این بازی از همان ابتدا دارای مشکلات متعددی بود. از مشکلات مرتبط با موتور گرافیکی Frostbite گرفته تا سیارههایی که به صورت تصادفی ایجاد شده بودند؛ همه و همه موجب شدند تا Andromeda بازخوردهای مثبتی از سوی بازیکنان دریافت نکند. اگرچه این عنوان دارای برخی نکات مثبت نسبت به نسخههای گذشته بود، اما عدم موفقیت آن منجر به این شد تا EA از عرضه یک بسته الحاقی برای آن صرف نظر کرده و برای چندین سال از انتشار دنباله برای سری نیز خودداری نماید.
Trek to Yomi
این اثر استودیوی فلایینگ وایلد هاگ (Flying Wild Hog)، از نظر استایل حرفهای بسیاری برای گفتن دارد اما مشکلات متعدد آن در بخشهای مختلف ساختار یک بازی ویدیویی، اجازه عرض اندام به آن را نمیدهند. این در حالیست که بازی Shadow Warrior 3 نیز از نقوص مشابهای رنج میبرد. Trek to Yomi که یک ادای دِین به آثار آکیرا کوروساوا (Akira Kurosawa) محسوب میشود، با گرافیگ تکرنگ خود، از نظر بصری دارای نکات خیرهکننده بسیاری است؛ با این وجود، سیستم مبارزۀ پر از ایراد و بیروح بودن بازی، صدمات جبرانناپذیری را به این اثر وارد کرد. با اینکه اطلاعات دقیقی راجع به میزان فروش Trek to Yomi در دست نیست، اما منتقدان نسبت به این بازی روی خوشی نشان ندادند. این در حالیست که ۹۸۴ نقد موجود برای این بازی در استیم (Steam) نیز نمایانگر متناقض بودن بازخورد طرفداران به Trek to Ymi است.
Project Cars 3
با وجود اینکه Project Cars 2 از برخی باگها و مشکلات تکنیکی رنج میبُرد، اما در مجموع توانست تجربهای لذتبخش و شایسته را به ارمغان بیاورد. پس از عرضه این بازی، استودیوی اسلایتلی مَد (Slightly Mad) وعده داد که Project Cars 3 نسبت به نسخه قبلی ۲۰۰ درصد بهتر بوده و به جانشینی شایسته برای Need for Speed SHIFT تبدیل خواهد شد. متاسفانه پس از عرضه Project Cars 3، بازیکنان به سرعت دریافتند که هیچکدام از وعدههای سلایتلی مد محقق نشدهاند. گیمپلی این بازی در قیاس با نسخه قبلی دارای نقصهای بیشتری بود. این در حالیست که این بازی در قیاس با Project Cars 2، بیشتر به سوی آرکید شدن میل داشت. عدم موجودیت گزینههای مرتبط با میزان مصرف سوخت، وضعیت تایرها و همچنین نبود ایستگاههای رفع عوارض اتومبیل باعث شدند تا Project Cars 3 با انتقادات بسیاری مواجه شود. قسمت تاسفبار ماجرا اینجاست که این بازی حتی با در نظر گرفتن معیارهای عناوین آرکید نیز یک اثر درخور توجه محسوب نمیشود. بیدلیل نیست که میزان فروش فیزیکی Project Cars 3 در قیاس با نسخه قبلی کاهش ۸۶ درصدی را نشان داده و منتقدان نمرات پایینی به آن دادند. تنها خبر خوب برای استودیوی سازنده پس از عرضه Project Cars 3 این بود که این بازی در ماه نخست انتشار خود توانست جایگاه پنجم را در خردهفروشیها تصاحب نماید.
Maquette
این بازی در زمان معرفی، یک اثر جذاب و جالب توجه به نظر میرسید. یک عنوان معمایی که همزمان با پیشرفت در بازی، ابعاد دنیای اطراف شما گستردهتر میشود و اندازه محیط بازی رابطه مستقیم با داستان عاشقانه آن دارد. با این وجود، پس از عرضه Maquette مشخص شد که سازندگان آن موفق نشدهاند تا یک گیمپلی جذاب را برای این بازی خلق کنند. سیستم کنترل بازی پر از ایراد بوده و داستان آن کشش لازم را ندارد. این در حالیست که وقایع پایان بازی نیز نمیتواند انتظارات شما را برآورده کند. Maquette پس از عرضه با انتقادات بسیاری از سوی منتقدان مواجه شد و بازیکنان نیز در استیم روی خوشی به آن نشان ندادند.
Pathologic 2
با وجود اینکه این بازی دومین نسخه از فرنچایز Pathologic محسوب میشود، استودیوی آیس پک لاج (Ice Pack lodge)، آن را یک ریبوت میداند. داستان Pathologic 2 در شهری واقع میشود که برای بیش از ۲ سال در معرض یک بیماری عفونی قرار گرفته است. پروتاگونیست بازی که آرتمی بوراخ (Artemy Burakh) نام دارد، مصمم است تا پیرامون این بیماری واگیردار تحقیق کرده و راه درمان آن را در سریعترین زمان ممکن پیدا کند. شما میتوانید از المانهای ایمرسیو (Immersive) و تعامل با شخصیتهای مختلف، برای پیشروی در داستان بازی استفاده نمایید. انتخابهایی از قبیل قتل، سرقت و مداوای بیماران بر عهده بازیکن قرار گرفته و با توجه به مسیری که او برمیگزیند، عواقب مختلفی انتظارش را خواهد کشید. با وجود اینکه Pathologic 2 از سوی منتقدان با نمرات درخشانی مواجه نشد اما بازیکنان نسبت به این بازی روی خوش نشان داده و گیمپلی خلاقانه آن را تحسین کردند. در ابتدا، توسعهدهنده برای این بازی ۳ سناریوی مختلف در نظر داشت؛ این در حالیست که در زمان عرضه Pathologic 2، صرفا یک سناریو در آن وجود داشت. پروسه ساخت سناریوی دوم در ژوئیه سال ۲۰۲۰ آغاز شد؛ با این وجود، هنوز زمان انتشار این دنباله مشخص نشده است.
Crackdown 3
در زمان معرفی، Crackdown 3 خبر از به ارمغان آوردن یک دنیای آزاد و گستردهی سندباکس به بازیکنان داد. دنیایی که شما در آن قادر خواهید بود تا همهچیز را نابود نمایید. طبق وعدههای سازنده، به لطف تکنولوژی محاسبه ابری (Cloud Computing)، این امکان میسر میشود تا در دنیای بازی تغییرات مختلفی ایجاد نمایید. متاسفانه پس از عرضه Crackdown 3، مشخص شد که وعدههای سازندگان عملی نشده است. این بازی پس از تاخیرهای متعدد و جدایی خالق آن یعنی دیوید جونز (David Jones) منتشر و با انتقادات بسباری مواجه شد. عمده علت بازخوردهای منفیای که Crackdown 3 دریافت نمود، به این دلیل بود که قابلیت تخریبپذیری به شکل محدود و صرفا در حالت چندنفره آن وجود داشت. به وضوح مشخص بود که تکنولوژی ابری مورد استفاده قرار گرفته در این بازی، ظرفیت عملی نمودن وعدههای توسعهدهنده را ندارد.
Neo: The World Ends With You
شکست این بازی احتمالا ناامیدکنندهترین اتفاق ممکن برای علاقمندان به بازیهای نقشآفرینی و مجموعه The World Ends with You است. این بازی سهبعدی، ضمن معرفی شخصیتهای جدید، دارای یک سیستم مبارزۀ نفسگیر است. استایل جذاب بازی در کنار موسیقی گیرای تاکیهارو ایشیموتو (Takeharu Ishimoto)، از جمله نقاط قوت Neo: The World Ends with You محسوب میشوند. با وجود اینکه این اثر بازخوردهای مثبتی از سوی منتقدین و بازیکنان دریافت نمود، از نظر تجاری موفق عمل نکرده و نتوانست بیش از ۱۴ هزار نسخه در هفته اول انتشار خود در کشور ژاپن فروش کند. اسکوئر انیکس (Square Enix)، در گزارش مالی خود اعلام کرد که Neo: The World Ends with You نتوانست از نظر تجاری انتظارات این استودیو را برآورده نماید. شکست این عنوان، با وجود کیفیت بالای آن و زمان زیادی که صرف ساخت آن شد، یک اتفاق ناامیدکننده برای علاقمندان به بازیهای RPG محسوب میشود.
Fuga: Melodies of Steel
نسخه اول این بازی، با وجود کیفیت بالای خود، از نظر تجاری نتوانست موفقیت زیادی حاصل نماید. به هر ترتیب، استودیوی سایبرکانکت۲ (CyberConnect2) اقدام به ساخت Fuga: Melodies of Steel نمود. این بازی که پیشینهای روایی برای Tail Concerto محسوب میشود، روایتگر تلاش گروهی از کودکان است که از طریق کنترل یک تانک جنگی قصد دارند تا بر ضد امپراطوری برمن (Berman Empire) قیام نمایند. دیالوگهای جذاب، مبارزات درگیرکننده و داستان گیرا از جمله نقاط قوت Fuga: Melodies of Steel محسوب میشوند؛ با این وجود، استودیوی سازنده این بازی اعلام کرد که در مدت ۶ ماه، Fuga موفق به فروش ۸۰۰ هزار دلاری شده که با توجه به هزینه ۲ میلیون دلاری ساخت بازی، یک شکست بزرگ محسوب میشود. فرنچایز Fuga در سال آینده یک دنباله جدید را به خود خواهد دید. امیدواریم این بازی از نظر تجاری بتواند به آنچه که لیاقتش را دارد دست پیدا کند.
Baldo: The Guardian Owls
در هنگام تجربه این بازی، به سرعت متوجه میشوید که The Guardian Owls از Legend of Zelda، دانجنهای متعدد آن و همچنین انیمیشنهای ساخته شده توسط استودیوی جیبلی (Ghibli) و هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) الهام گرفته است. این موضوع را به وضوح میتوانید در آرت استایل ترسیم شده با دست در این بازی مشاهده نمایید. Baldo: The Guardian Owls از نظر بصری حرفهای بسیاری برای گفتن دارد اما سیستم کامبت اسفناک در کنار درجه سختی آزاردهنده و باگهای متعدد، آسیب زیادی به کیفیت نهایی آن وارد کردند. این بازی پس از عرضه موفق نشد تا نظر مثبت بازیکنان را در استیم جلب کند.
Deathloop
با وجود گیمپلی تکراری و این حقیقت که Deathloop از وجود برخی ایرادات آشکار رنج میبرد، نمیتوان منکر این موضوع شد که این بازی یک عنوان جاهطلبانه است. جستوجو و ماجراجویی در ۴ جزیره و متصل کردن نکات مبهم برای درک داستان بازی و از بین بردن ۸ باس در یک روز، از جمله مواردی بودند که Deathloop را به اثری جذاب تبدیل کردند. از سوی دیگر، موسیقی جذاب و کیفیت بصری بالای بازی که با استایل دهه ۷۰ میلادی ساخته شده بود، خبر از یک تجربه فراموشنشدنی را میداد. با این وجود، نقدهای مثبت منتقدین و بازخوردهای مناسب بازیکنان کارساز نبود و Deathloop از نظر تجاری نتوانست آنطور که باید و شاید موفق عمل نماید. این در حالیست که میزان فروش بازی در بریتانیا و در بین آثار آرکین (Arkane)، در پایینترین جایگاه قرار دارد. لازم به ذکر است که Deathloop در کانادا و آمریکا جایگاه هجدهم را در بین عناوین دانلود شده از پلیاستیشن استور (PlayStation Store) به خود اختصاص داد. این موضوع نمایانگر این بود که نسخه دیجیتالی Deathloop، از نظر فروش نسبتا خوب عمل کرده است. به هر ترتیب، با توجه به بازاریابی گسترده و بازخوردهای بسیار خوبی که Deathloop از سوی جامعه گیمینگ دریافت نمود، آمار فروش بازی هرگز نتوانست تا انتظارات استودیوی سازنده را برآورده نماید.
Below
این بازی برای نخستین بار در نمایشگاه E3 در سال ۲۰۱۳ به عنوان یک اثر انحصاری برای ایکس باکس معرفی شد. با این وجود، تاخیرهای متعدد باعث عرضه شد تا Below سرانجام در سال 2018 عرضه شود. این اثر اکشن ماجراجویی با اتمسفر تیره خود و استفاده از المانهای روگلایک (Roguelike)، نوید یک بازی باکیفیت را میداد؛ اما مراحل تکراری و کند بودن سیر پیشرفت در آن، باعث شدند تا Below نتواند به پتانسیل واقعی خود دست پیدا کند. استودیوی کَپیبارا گیمز (Capybara Games)، در طی چند ماه پس از عرضه بازی اقدام به ایجاد برخی بهبودها در این اثر نمود؛ با اینحال، Below نتوانست با وجود بازخوردهای عمدتا مثبت از سوی بازیکنان، به موفقیت چندانی دست پیدا کند.
Twelve minutes
این عنوان که در سبک Time Loop قرار دارد، بازیکن را در یک آپارتمان قرار داده و هر بار، ۱۲ دقیقه به او فرصت میدهد تا پرده از اسرار ماجرا بگشاید. پس از معرفی Twelve Minutes و اطلاع از اینکه بازیگران سرشناسی از قبیل جیمز مکآوی (James McAvoy)، دیزی ریدلی (Daisy Ridley) و ویلم دفو (Willem Dafoe) در آن صداپیشگی نمودهاند، بازیکنان انتظار داشتند تا با یک عنوان رمزآلود تمامعیار و باکیفیت مواجه شوند. Twelve Minutes شروعی جذاب و درگیرکننده دارد اما هرچه بیشتر در بازی پیشروی کرده و گرههای داستان را باز میکنید، متوجه میشوید که با یک سناریوی نه چندان جالب مواجه هستید؛ سناریویی که سازنده برای به پایان رساندن آن، به وضوح ایده واضحی نداشته است. Twelve Minutes در سال ۲۰۲۱ عرضه شد و در همین مدت کم نیز میتوانیم آن را یک بازی فراموششده بدانیم.
Last Oasis
سناریویی که براساس آن بازی Last Oasis خلق شده، بسیار ساده است. شما در دنیایی قرار دارید که کرهی زمین دیگر به دور خورشید نمیچرخد و این موضوع منجر به ایجاد یک نیمکره سرشار از گرما و یک نیمکره غرق در سرما شده است. به عنوان یک شخص خانه به دوش که وظیفه هدایت کشتیای به نام Walker به شما سپرده شده، وظیفه دارید تا در این دنیای آخرالزمانی به ماجراجویی پرداخته و برای بقا تلاش نمایید. Last Oasis در زمان عرضه از مشکلات متعددی رنج میبُرد. پس از اینکه انتقادات بسیاری به این بازی وارد شد، استودیوی سازنده تصمیم گرفت تا آن را با کلی حذف، عرضه نماید. با تبدیل شدن Walker به یک ایستگاه راکد، عملا تنها ویژگی جذاب بازی از آن گرفته شد. این موضوع سطح دشواری بازی را تا حد زیادی افزایش داد و باعث شد تا استقبال بازیکنان از Last Oasis به طور قابل ملاحظهای کاهش پیدا کند.
Twin Mirror
از بین تمام بازیهای خلق شده توسط دونت ناد اینترتینمنت (DON’T NOD Entertainment)، عنوان Twin Mirror احتمالا کلیشهایترین اثر محسوب میشود. این بازی سوم شخص ماجراجویی، روایتگر داستان خبرنگاری به نام ساموئل (Samuel) است که پس از مرگ دوستش، نیک (Nick)، تصمیم میگیرد تا به زادگاه خود بازگردد. مرگ مرموز نیک باعث شده تا ساموئل وارد یک ماجراجویی بزرگ شده و از طریق Mind Palace، تکههای خاطرات را کنار هم قرار داده و گره از ماجرای مرگ دوست خود بگشاید. شاید ایده Twin Mirror در نگاه اول جذاب به نظر برسد اما کوتاه بودن بازی و مکانیکهای پر از مشکل موجود در گیمپلی، اجازه درخشش به این اثر را نمیدهند. استودیوی دونت ناد اعلام کرد که صرفا موفق شده تا ۷۵ درصد سرمایه مورد استفاده برای توسعه Twin Mirror را بازیابی کند. با توجه به بازخوردهای نه چندان خوب مخاطبین به این بازی، شکست تجاری آن به هیچوجه جای تعجب ندارد.
نظر شما در مورد فهرست بالا چیست؟