
۱. تأمین هزینهها
هزینهها از بودجه عمومی تأمین میشود؛ لذا فروش زیر قیمت واقعی با ایجاد بدهی ممکن است.
تأمین هزینه از سرمایه شخصی یا سهامداران است؛ فروش زیاندهنده مساوی است با توقف تولید و ورشکستگی.
۲. زیاندهی
زیان اهمیتی ندارد چون مأمور به اجرا هستند، نه نتیجه؛ تا پایان ۱۴۰۲، دو خودروساز بزرگ ۲۵۰ هزار میلیارد تومان زیان انباشته داشتند.
زیان مستقیماً منجر به بحران میشود؛ زیان ۲۰ هزار میلیاردی برای تولید ۱۰۰ هزار دستگاه از ابتدای امسال گواه این واقعیت است.
۳. منافع سهامداران
منافع دولت اولویت دارد؛ حتی اگر به سهامداران ضرر برسد.
حفظ منافع سهامداران خط قرمز مدیریت است؛ حق پذیرش زیان تحمیلی وجود ندارد.
۴. کیفیت محصول
برای کاهش هزینه، از قطعات بیکیفیت یا ناقص استفاده میشود.
کیفیت مستقیماً به رضایت مشتری و بقا در بازار مربوط است؛ کاهش کیفیت یعنی حذف از بازار.
۵. شفافیت مالی
منابع غیرشفاف و کمکهای دولتی امکان پنهانسازی زیان را فراهم میکند.
شفافیت مالی الزامی است؛ فروش خودرو در بورس جایگزین قرعهکشی و رانت.
۶. هدف نهایی
اجرای سیاستهای کلی دولت (نه لزوماً صنعتی یا اقتصادی) حتی برای کنترل تورم.
سودآوری و توسعه بر اساس منافع اقتصادی سهامداران و بازار.
۷. پاسخگویی
عمر مدیریتها کوتاه و بیپاسخگویی است؛ فقط در وزارت صمت از ۱۳۹۰ تاکنون ۱۰ وزیر عوض شدهاند.
مدیران پاسخگوی تصمیمات زیانبار خود هستند و با فشار بازار و سهامداران روبهرو هستند.
۸. تعهد به مشتری
تعهدات بر اساس اهداف دولت تعریف میشوند، نه توان واقعی تولید؛ تاخیر در تحویل عرف است.
تعهدات بر مبنای توان مالی و عملیاتی واقعی پذیرفته میشود؛ مشتریمداری اصل بقای شرکت است.
۹. جذب سرمایهگذار
سرمایهگذاری ضروری نیست چون بودجه دولتی وجود دارد؛ لذا زیانساز بودن مهم نیست.
سرمایهگذاری تنها با چشمانداز سودآوری ممکن است؛ زیان ناشی از قیمتگذاری دستوری، مانع جدی سرمایهگذاری است.
۱۰. مدیریت بدهی
بدهی برای مدیر دولتی اهمیتی ندارد چون مسئولیت موقت دارد و دولت آن را میپوشاند.
بدهی بالا مساوی است با اعلام ورشکستگی؛ لذا خودروساز خصوصی زیر بار تحمیل زیان نمیرود.