نقد و بررسی فیلم Top Gun: Maverick | تکنیکال و تماشایی
نقد و بررسی فیلم Top Gun: Maverick | تکنیکال و تماشایی
Top Gun: Maverick نامی است که این روزها در عرصه سینما مدام شنیده میشود. بعید است شما اهل تماشای فیلم و سریال باشید اما نام Top Gun: Maverick را نشنیده باشید.
Top Gun: Maverick فیلمی است پر ستاره در ژانر اکشن که نامهایی مثل تام کروز، مایلز تلر، جان هم، جنیفر کانلی و لوییس پولمن در آن دیده میشود. این فیلم توسط جوزف کوشینسکی کارگردانی شده است که در همین سال 2022 کارگردانی فیلم Spiderhead را نیز بر عهده داشته است.
Top Gun: Maverick سیوشش سال پس از Top Gun منتشر شده است و تلاش کرده تا به موفقیتهای بیشتری نسبت به نسخه اول خود دست پیدا کند. Top Gun: Maverick فروش فوقالعادهای داشته و رکوردهای زیادی را جابجا کرده است.
اما دلیل این همه موفقیت چیست؟ چه چیزی Top Gun: Maverick را تا این حد برای مخاطبین دوست داشتنی و محبوب کرده است؟ آیا فیلم در حد تبلیغاتش ظاهر شده است؟
معمولا انتظار کشیدن زیاد میتواند دید ما را نسبت به یک اثر تغییر دهد. هنگامی که یک فیلم منتشر شده و مدام از آن تعریف و تمجید میشود و تبلیغات گستردهای را نیز در اختیار دارد و البته مخاطب ماهها است که انتظار تماشای آن را میکشد، همیشه این احتمال وجود دارد که با بالا رفتن سطح انتظارات مخاطب، فیلم نتواند آن را برآورده کند.
تصمیم برای ساخت دنبالهای برای یک فیلم که 36 سال پیش منتشر شده و در زمان خود نیز به محبوبیت نسبتا خوبی دست پیدا کرده است بسیار تصمیم شجاعانهای است.
داستان فیلم Top Gun: Maverick به 36 سال بعد از Top Gun 1986 برمیگردد. جایی که مامور ماوریک دوباره به مدرسه تاپ گان فراخوانده میشود. او ماموریت دارد تا دوازده نفر از بهترین فارغالتحصیلان تاپ گان را برای انجام ماموریتی خطرناک تعلیم داده و آماده کند.
امروزه در روزگار افول آثار اکشن قرار داریم. آثار اکشنی که عمدتا کیفیت خوبی نداشته و صرفا پر هزینه و از نظر بصری چشمنواز هستند و فراتر از آن نمیروند، که جدیدترین عنوان با این ویژگی را میتوان به فیلم The Gray Man نسبت داد. اکشنها به سمتی رفتهاند که فقط بر روی تکنولوژی این روزها و ساخت چند صحنه چشمنواز تمرکز دارند.
Top Gun: Maverick اما قصه متفاوتی دارد. این فیلم فقط با قصد ساخت چند سکانس زیبا ساخته نشده است و فیلمی فکر شده و با برنامه است.
مهمترین ویژگی فیلم Top Gun: Maverick توانایی درگیر کردن مخاطب است. بر خلاف آثار اکشن اخیر که در این امر ناتوان بوده و نمیتوانند مخاطب را درگیر و یا حتی هیجانزده کنند، Top Gun: Maverick به خوبی این کار را انجام میدهد.
درگیر کردن مخاطب در یک اثر اکشن مهمترین ویژگی و اصل آن است. اگر شما نتوانید مخاطب را با شخصیتها و قهرمان خود درگیر کنید اثر شما عملا از دست رفته است.
توانایی کارگردان برای ساخت لحظات پر تنش از همان ابتدای فیلم مشخص است. در همان سکانس ابتدایی که ماوریک تلاش میکند تا در آزمایش به عدد مورد نظر برسد، کاتهای با سرعت زیاد و درست و بجا همراه با کلوزآپهای متوالی از ماوریک، کاملا نوید یک کارگردانی سطح بالا را میدهد.
میتوان گفت در بحث کارگردانی Top Gun: Maverick دارای یکی از بهترین کارگردانیهای چند سال اخیر در زمینه آثار اکشن است. دوربین درست و به اندازهای که نه سعی میکند خودش را به رخ بکشد و نه حرکات اضافه عجیب و غریب مرسوم این روزها را دارد و از همه مهمتر موفق است به درستترین شکل ممکن استرس و هیجان خلق کند. او تلاشی در جلب توجه و شوآف ندارد و اصطلاحا دوربین را در چشم مخاطب نمیکند. مخشص است که کارگردان به خوبی تکنیک بلد است و میداند چگونه از آن استفاده کند.
بر خلاف آثار اکشن اخیرا منتشر شده که هیچ توجهی به قصه و فیلمنامه ندارند، Top Gun: Maverick فیلمنامه و قصهگویی دارد.
Top Gun: Maverick یک فیلمنامه و قصه صعودی دارد که بسیار خوب ساخته شده است. قصه آماده شدن یک گروه دوازده نفره برای انجام ماموریتی خطرناک و تمرینهای مختلف آنها برای رسیدن به موفقیت. Top Gun: Maverick در طول مدت آمادهسازی این گروه برای عملیات، شخصیتهایش را معرفی میکند روابط بین آنها را میسازد و مخاطب را با آنها درگیر میکند.
فیلم بسیار خوب بر روی شخصیتها و روابط آنها کار میکند. ارتباط بین ماوریک و روستر در واقع محرکه اصلی درام میباشد. به طور قطع اگر شما نسخه اصلی را دیده باشید این تنش و ارتباط را بهتر حس میکنید اما فیلم به درستی سعی کرده تا خیلی وابسته به نسخه اصلی خود نباشد. حتی بدون تماشای نسخه اصلی و دیدن رابطه ماوریک با پدر روستر، این تنش و درگیری بین این دو شخصیت به خوبی ساخته میشود.
احتمالا شما هم درباره هدف خیالی مورد حمله این فیلم شنیدهاید. باید گفت اصلا مهم نیست که این افراد به کجا حمله میکنند چون در فیلم این ماموریت نیست که اهمیت دارد بلکه شخصیتها هستند.
فیلم مانوری بر روی ماموریت نمیدهد و همچنین سعی نمیکند درباره دشمن صحبت کند یا قدرت آمریکا را به تصویر بکشد. در واقع تمرکز فیلم تنها بر روی شخصیتها میباشد و همین قدرت درام موجود در فیلم است که نهایتا مخاطب را با اتفاقات درگیر کرده و هیجانزده میکند. فیلم عملا اکثر تمرکز خود را بر روی شخصیتهایش گذاشته و مکث خاصی بر روی ماموریت انجام نمیدهد.
Top Gun: Maverick کاملا پتانسیل تبدیل شدن به یک اثر کلیشهای و شعاری را داشت اما موفق شد از این تله فرار کند. فیلم درگیر شعارهای همیشگی ناجی بودن آمریکا و یا بد ذات بودن دشمن و غیره نمیشود. به همین دلیل است که محل حمله در فیلم اهمیتی ندارد چون این ماموریت تنها بهانهای است برای پرداخت به قصه و کینهای کهنه و ارتباط بین آدمها.
در واقع در لحظات پایانی فیلم این شخصیتها هستند که برای مخاطب اهمیت دارند. مخاطب نگران است که اتفاق ماوریک با پدر روستر دوباره با خود او تکرار نشود و مخاطب نیز این بار سنگین روی دوش ماوریک را همزمان با او حس میکند. همین نگرانی باعث میشود تا با وجود قابل پیشبینی بودن پایان فیلم و موفقیت در عملیات، مخاطب همچنان استرس و هیجان داشته باشد.
در واقع بزرگترین نقطه قوت Top Gun: Maverick آن است که تلاش نمیکند حرف گنده بزند. تلاش نمیکند اقتدار آمریکا را مستقیما به رخ بکشد و شعار نجاتبخش بودن بدهد، بلکه به جای آن سعی میکند بر روی آدمهایش تمرکز کرده و به طبع آنها این ماموریت را دارای اهمیت جلوه دهد. این شخصیتها هستند که برای مخاطب در اولویت هستند نه آن ماموریت.
موضوع دیگری که Top Gun: Maverick بر روی آن کار کرده شخصیتپردازی است. هر کاراکتر به اندازه خودش و تاثیری که در قصه دارد پرداخته شده و تکامل مییابد. روستر از همان ابتدا شخصیتی معرفی میشود که فداکار است و به کار گروهی و تیمی اهمیت میدهد. او به دلیل خاطره بدی که از پدر خود دارد پایبند به قوانین است و زیادی فکر میکند و البته همیشه یک ترس ذاتی با او گره خورده است. در انتها اما او برای موفقیت همه این مشکلات را کنار میگذارد.
فیلم موفق میشود از ماوریک یک قهرمان بسازد وشخصیت او را در طول فیلم پختهتر کند. همچنین کاراکتر هنگمن نیز از دیگر شخصیتهای جذاب فیلم است که تکامل و پختگی پیدا میکند.
اما فیلم هر چقدر بر روی روابط این خلبانها با ماوریک و یکدیگر خوب کار کرده است، در بحث قصه عشقی ماوریک شکست خورده است.
پنی شخصیتی است که در نسخه اصلی Top Gun نیز حضور ندارد و فقط نام او چندین بار گفته میشود. در Top Gun: Maverick اما او قصه عشقی را با ماوریک آغاز میکند. قصهای که پیشینهای قبل از داستان فیلم دارد که ما آن را ندیدهایم.
عشق بین ماوریک و پنی به دلیل کمبود عمق و استفاده از اطلاعاتی خارج از قصه فیلم خوب از آب در نیامده و خیلی باورپذیر نیست. حتی میتوان گفت که این عشق حذف شدنی است. اگر شما عشق بین پنی و ماوریک را از قصه فیلم حذف کنید هم اتفاق خاصی در درام نمیافتد و میتوان به راحتی آن را از قصه خارج کرد.
Top Gun: Maverick تبحر خاصی در دراماتیزه کردن قصه نیز دارد و اکثر این موضوع به وسیله بازی کردن با رابطه ماوریک و روستر و شباهت او به پدرش رقم میخورد. این موضوع در پلان پایانی فیلم و نمایش عکس ماوریک و روستر در کنار عکس ماوریک و پدر او به اوج خود میرسد. شوخیهای موجود در فیلم هم بر خلاف اکثر آثار این ژانر اذیتکننده و اضافه نیستند بلکه کمککننده هستند.
در بخش بازیها و ریتم نیز فیلم عملکرد خوبی دارد. بازیهایی که شاهکار نیستند اما همگی به اندازه و در خدمت شخصیت خود و فیلم هستند. مایلز تلر پس از آن که به طور خاص در Whiplash دیده شد روز به روز در حال بهتر شدن است. ریتم فیلم نیز بسیار خوب است، ریتمی صعودی که لحظه به لحظه اوج خود نزدیک میشود و فیلم ابدا خستهکننده و حوصله سربر نمیشود.
موضوع دیگری که بسیار به فیلم کمک کرده موسیقی فوقالعاده آن است. موسیقیای که هر جا فیلم کمی کم میآورد سریعا دستش را گرفته و آن را بالا میکشد. موسیقی بسیار هماهنگ با اتمسفر فیلم است و هنگامی که در لحظات اکشن با دوربین و کاتهای عالی کارگردان ترکیب میشود به اوج زیبایی میرسد.
در نهایت باید گفت Top Gun: Maverick اثری بسیار خوب در ژانر اکشن در سالیان اخیر است. فیلمی که قصه و شخصیت دارد و دلیل موفقیت آن هم همین است. اثر اکشنی که نتواند مخاطب را نگران و درگیر شخصیتهای خود کند محکوم به شکست است اما Top Gun: Maverick در این موضوع موفق است.
فیلمی که به درستی به جای آن که سعی کند بر روی ماموریت تمرکز کند و آن را بزرگ و آمریکا را قهرمان نشان دهد، تلاش میکند تا شخصیتهای خود را شکل دهد و از این طریق مخاطب را با هدف و دغدغه آنها پیوند بزند.
فیلمی خوشساخت و خوشریتم با دوربین و کارگردانی به اندازه و به دور از شوآف همراه با موسیقی عالی که تاثیر آن را چند برابر میکند.
Top Gun: Maverick فیلمی است که با کمی سهلانگاری میتوانست به اثری بسیار بد و شعاری تبدیل شود اما موفق شد تا به یکی از بهترین آثار اکشن چند سال اخیر تبدیل شده و میراثدار بسیار خوبی برای نسخه اصلی خود باشد.