نقد و بررسی قسمت هفتم The Rings of Power |در پایان فصل هستیم؟
نقد و بررسی قسمت هفتم The Rings of Power |در پایان فصل هستیم؟
قسمت هفتم سریال The Rings of Power منتشر شد. این قسمت که The Eye نام داشت پس از قسمت پر هیجان ششم این سریال، قسمتی آرام به حساب میآید.
قسمت ششم سریال The Rings of Power قسمتی پر اتفاق و پر هیجان بود و میتوان گفت که هیجانانگیزترین قسمت سریال پیش از انتشار قسمت هشتم میباشد. قسمتی که به اعتقاد عده زیادی بهترین قسمت سریال نیز بوده است.
نوع پایانبندی قسمت ششم به گونهای بود که مخاطبین انتظار داشتند قسمت هفتم همان رویه قسمت ششم را ادامه دهد و با قسمتی پر از شگفتی طرف باشند. اما قسمت هفتم، قسمتی آرام بود که بیشتر به ارتباطات و دیالوگ بین شخصیتها میگذشت.
به طور قطع مهمترین عاملی که در سریال The Rings of Power تا به این لحظه به چشم میآید، شبیه نبودن وضعیت سریال به رسیدن خط پایان فصل اول میباشد که این اتفاق یک ضعف بزرگ محسوب میشود. سریال The Rings of Power از همان ابتدا روند و ریتمی سینوسی داشت و حال که قسمت هفتم سریال پخش شده شاید این موضوع باورپذیر نباشد که تنها یک قسمت تا پایان فصل باقی مانده است.
فصل اول سریال The Rings of Power بیشتر تلاش کرده تا به ساخت و معرفی فضاها و شخصیتها و روابط آنها بپردازد. فارغ از این که در همین موضوع نیز ضعفهایی داشته است، نوع روایت و ریتم حال حاضر سریال هیچ شباهتی به پایان یک فصل ندارد.
وضعیت کنونی سریال از نظر روایت و داستانپردازی به گونهای است که مخاطب حس میکند حداقل نیمی دیگر از فصل اول باقی مانده و این فصل باید حداقل شانزده قسمت داشته باشد. اما واقعیت این است که فصل اول سریال رو به پایان است و تنها یک قسمت تا انتها باقی مانده است. پس از آن مخاطب باید چیزی شاید حدود یک سال و نیم یا دو سال منتظر فصل دوم بماند و اگر بخواهیم صادق باشیم، فصل اول تا به اینجا این انتظار را تبدیل به انتظاری دردناک کرده است.
در نقد قسمت اول سریال The Rings of Power نوشتیم که به نظر میرسد هشت قسمت برای فصل اول سریال بسیار کم باشد. اما این تصمیمی بود که سازندگان گرفتهاند و حال بعد از گذشت هفت قسمت میتوان گفت که این تصمیم چندان درست نبوده است.
این نوع روایت با ریتم آرام که اتفاقات خیلی کمکم در حال افتادن هستند، بدون شک تعداد قسمتهای بیشتری را نیاز داشت. حال سریال به قسمت هفتم خود رسیده است بدون آنکه هنوز هم اتفاق چندان مهمی در طول سریال افتاده باشد. در واقع اگر از قبل نمیدانستم باور نمیکردم که قسمت بعدی پایان فصل اول است.
سریال هنوز به آن ریتم صعودی لازم نرسیده است و باید گفت خیلی برای این موضوع دستدست کرده است. یا باید این اتفاق را زودتر رقم میزد و یا باید تعداد قسمتهای فصل اول را بیشتر میکرد. البته که هنوز یک قسمت از فصل باقی مانده و باید دید آیا سریال موفق میشود در این قسمت آن شور لازم را به بیننده خود تزریق کند یا خیر. اگر این اتفاق نیفتد قطعا صبر کردن به مدت دو سال برای اینکه بالاخره شاید سریال به ریتم صعودی خود برسد بسیار سخت خواهد بود.
همانگونه که گفته شد شاید انتظار میرفت بعد از پایان قسمت ششم، سریال همان رویه را ادامه دهد اما تصمیم بر این بود که سریال عقب بنشیند و به موارد دیگری بپردازد.
اولین موضوعی که در قسمت هفتم دیده شد تنها شدن گالادریل با تئو بود. این دو برای اولین بار بود که با یکدیگر همراه میشدند. باید گفت سریال در ایجاد ارتباط بین آنها عملکرد نسبتا خوبی داشت و نوعی جاذبه بین آنها حس میشد. بنظر میرسد قرار است بعدها از این ارتباط دو نفره بین گالادریل و تئو استفادههای زیادی شود.
ایرادی که همچنان به سریال The Rings of Power وارد است، بخش شخصیتهای آن است که به واسطه آن، ردپای حس و دراماتیزه در سریال بسیار کمرنگ است. به عنوان مثال کشته شدن احتمالی ایسیلدور در این قسمت ، هیچ حسی را در مخاطب ایجاد نمیکند.
دلیلش چیست؟ چون پیوندی بین او و مخاطب برقرار نیست و این اشکالی است که سریال در قسمتهای قبل داشته و نتوانسته این پیوند را برقرار کند. حالا مشکل کجاست؟ سریال سعی دارد از این اتفاق ریاکشنهای احساسی بگیرد و چون این اتفاق از پایه مشکل دارد حتی غم پدر او نیز برای مخاطب حس نمیشود. مخاطب بغض او و ناراحتی او را درک نمیکند. نمیدانم شاید هم مشکل از من است اما این اتفاق حتی نتوانست خم بر ابرویم بیاورد.
یکی دیگر از ارتباطات موجود در سریال در فصل اول، ارتباط دورین و الروند بود. این ارتباط که در قسمت دوم خوب شکل گرفته بود، در قسمت پنجم به بیراهه رفت و حال در قسمت هفتم دوباره اندکی جان میگیرد.
الروند که برای دریافت سنگهایی که میتوانند نجاتبخش گونه او باشند به نزد دورین پادشاه میرود که با مخالفت او روبرو میشود. حس دورین که میخواهد به دوستش کمک کند اما از طرفی نمیتواند بر خلاف حرف پادشاهش عمل کند، حس میشود و دوباره آن ریشه دوستی را بازمیگرداند.
علاوه بر این موضوع بالاخره او را در قالب یک شخصیت کنشگر میبیینیم. هنگامی که او به چشم خود قدرت سنگ را مشاهده میکند، تصمیم میگیرد بر خلاف خواسته و دستور پدرش، به تنهایی دست به حفر بزند و به دوست خود و الفها برای زنده ماندن کمک کند.
او همچنین در روی پدر خود میایستد و او را متوجه تصمیمات خودخواهانه و اشتباهش میکند. این رفتارها حالا او را کمی بیشتر به مخاطب نزدیک میکند و در ترمیم ارتباط او با الروند نیز موثر است.
در مورد هارفوتها بایدگفت که همچنان روایت قصه آنها سردرگم است. با وجود آنکه شخصیت نوری را شخصا جزو شخصیتهای خوب سریال میدانم اما قصهپردازی مربوط به هارفوتها هنوز جالب نیست.
چندین و چند قسمت است که آنها در یک لوپ روایتی گیر کردهاند و از آن خارج نمیشوند. هر زمان که سریال به سراغ روایت آنها میرود اینگونه حس میشود که مخاطب از سریال به بیرون پرت میشود. امیدوارم زودتر اتفاقی در آنجا بیفتد که بتواند پیوندی با بقیه اتفاقات سریال برقرار کند چون باز هم تکرار میکنم که شخصیت نوری شخصیت قابل لمسی در سریال است اما هنوز به آن شکل قصهای در مورد او وجود نداشته است.
یکی از ویژگیهای مثبت این قسمت توانایی انتقال حس یاس و ناامیدی بود. کاملا میتوانستیم ناامیدی و یاس را در چهره حتی گالادریل که شاید مصممترین شخصیت سریال بود ببینیم. پس از آن اتفاق و نابودی و زخمی شدن عده زیادی رگههایی از تسلیم شدن در سریال حس میشد. البته که این ناامیدی در درون خود با یک روشنایی و امید ذاتی نیز همراه بود و در کل قسمت هفتم در این زمینه موفق عمل کرد.
در کل باید گفت قسمت هفتم قسمت کم فراز و نشیبی بود که بر خلاف انتظار مخاطبین بود. چرا که قسمت ششم در اوج به پایان رسید و این انتظار وجود داشت که قسمت هفتم همان روند را حداقل تا نیمه دنبال کند، اما این اتفاق رخ نداد. باز هم باید گفت کاش سریال برای احساساتی کردن مخاطب زور نزند چون این اتفاق بسیار مصنوعی جلوه میکند.
سریال همچنان حس پایان فصل و به نتیجه رسیدن برخی عوامل را به مخاطب نمیدهد. اینگونه حس میشود که تازه در میانه راه هستیم و هنوز تعداد زیادی قسمت برای تماشا در فصل اول وجود دارد. آن میزان روح و انرژی که یک سریال باید در قسمت ماقبل پایانی خود داشته باشد ابدا در قسمت هفتم حس نمیشود.
سریال یک قسمت دیگر فرصت دارد تا این شور را در مخاطب زنده کند و اگر موفق نشود، شاید عده زیادی پس از گذشت مدت زمان طولانی برای پخش دوم، همه چیز را درباره این سریال فراموش کرده و آن را ادامه ندهند.
به عقیده من، قسمت هشتم، قسمت بسیار مهمی برای سرنوشت و آینده سریال است و باید دید که سازندگان چگونه از پس چالش بزرگی که آنها خودشان را در آن گرفتار کردهاند خارج میکنند. این نوع روایت با تعداد فقط و فقط هشت قسمت، ریسک بسیار بزرگی بود و قسمت هشتم میتواند برگ برندهای باشد که بازی را عوض کند و یا به یک ناامیدی کامل بدل شود.