آیا واقع گرایانه بودن یک بازی میتواند موجب موفقیت آن شود؟
آیا واقع گرایانه بودن یک بازی میتواند موجب موفقیت آن شود؟
تا چه حد طرفدار ویژگیها و قابلیتهای واقع گرایانه در بازیهای ویدیویی هستید؟ به نظر شما واقعگرایانه بودن یک بازی، میتواند موجب موفقیت آن شود؟
یکی از مواردی که در بازیهای امروزی به مراتب مشاهده میشود، گرایش اکثر بازیسازان به ارائهی یک جهان واقعگرایانه به گیمر ها است. کمکم، فاصلهی میان بازیها و دنیای واقعی در حال کاهش بوده و تشخیص برخی از بازیها با واقعیت غیرممکن است.
تکنولوژی روز به روز در حال پیشرفت بوده و اگر بازیهای ۲۰ سال پیش را با عناوین امروزی چون God of War Ragnarok و Red Dead Redemption 2 مقایسه کنید، به پیشرفت فوقالعادۀ گرافیک بازیها پی خواهید برد.
برای مثال، چندی پیش بود که ویدیوی مقایسۀ یکی از ماموریتهای Modern Warfare 2 با دنیای واقعی ترند شد؛ کلیپی که به مقایسهی میان آمستردام COD MW II و آمستردام در دنیای واقعی پرداخت.
اما آیا صرفاً ساخت یک بازی با قوانین و گرافیک واقعگرایانه میتواند موجب جذابیت و موفقیت آن شود؟ بیایید این موضوع را موشکافی کنیم تا در نهایت به پاسخی واضح برسیم.
مهمترین امر در رابطه با این موضوع، سلیقه است
انسانها، ممکن است در موضوعات متعددی با هم اختلاف نظر داشته باشند و این امر کاملا طبیعی است. عدهای از گیمرها، آثار Racing را دوست دارند و عدهای دیگر، ترجیح میدهند تا در تاریکی شب، به تجربهی Outlast بپردازند. به عبارت دیگر، هر مخاطب به شکلی متفاوت از ویدیوگیم استفاده میکند و لذت میبرد.
سلیقه در رابطه با واقعگرایانه بودن بازیها نقش مهمی را ایفا میکند. مثال میزنم: انتقاداتی که برخی از گیمرها به Red Dead Redemption 2 داشتند، بیش از حد واقع گرایانه بودن بازی بود، چرا که این افراد دوست داشتند تا به مانند برادر این سری یعنی GTA، آزادی عمل بسیار زیادی در بازی داشته باشند و بتوانند حسابی آشوب ایجاد کنند و از تجربهی خود لذت ببرند.
برخی دیگر، ادعا داشتند که تجربهی واقع گرایانهای که Red Dead Redemption 2 در اختیار آنها میگذاشت، بسیار بهتر از سری GTA بود؛ چرا که این افراد میتوانستند حس و حال واقعی زندگی در غرب وحشی را به همراه آرتور و گروهش تجربه کنند و احساسات واقعیتری نسبت به بازی داشته و به نوعی، خود را در آن دوران تصور کنند.
بنابراین، خواستهی هر گیمر از اثری که تجربه میکند، متفاوت با گیمر دیگری است و از این موضوع نمیتوان غافل شد. عدهای علاقهمند به بازیهای واقعگرایانه هستند چرا که باور و تصورشان بسیار راحتتر است و عدهای، خواستار ارائهی یک فضای فانتزی و به دور از واقعیتند.
طبیعتا، پیشرفت تکنولوژی برای انسان جذاب است
طبیعتا، پیشرفت تکنولوژی برای انسانها همیشه جذاب بوده و این موضوع یک امر طبیعی به شمار میرود. برای مثال، ارتقای موبایلهای قدیمی به نسخههای هوشمند امروزی برای ما جذاب بوده و یا لذت تجربهی تماشای یک فیلم سیاه و سفید با یک فیلم رنگی، غیر قابل مقایسه است (البته، هیچ شکی وجود ندارد که ممکن است یک فیلم سیاه و سفید چون آثار آلفرد هیچکاک، از هزاران فیلم بلاک باستری و بیمحتوای امروزی جذابتر باشد و منظور نویسنده، جذابیت بصری آن اثر است).
بنابراین، برای گیمری که شاهد پیشرفت چشمگیر کیفیت بصری بازیها بوده، طبیعی است که حداقل، از تماشا و یا تجربهی آثاری با گرافیک واقعگرایانه و با کیفیت لذت ببرد و در کل با یک جمع بندی میتوان گفت که انسان از پیشرفت لذت میبرد و یکی از پوئنهای مثبت گرافیک واقعگرایانه در موفقیت یک بازی ویدیویی، همین مورد است.
اولین ویژگی حیاتی در یک بازی، سرگرم کننده بودن آن است!
اولین ویژگی یک بازی برای مخاطب، سرگرم کننده بودن آن است؛ به عبارتی، ممکن است یک بازی با گرافیک پیکسلی و ساده چون Stardew Valley، به گونهای در میان گیمرها محبوب شود که بسیاری از عناوین واقع گرایانه حتی توانایی نزدیک شدن به آن را نداشته باشند.
آثاری چون Ryse: Son of Rome نیز وجود دارد که اگرچه یک تجربهی بصری واقع گرایانه ارائه میدهد، اما نمیتوانند آنطور که باید و شاید پلیر را سرگرم کنند و در نهایت یک اثر زیبا، اما خستهکننده برای گیمر به شمار خواهند رفت. به طور کلی، بازیهای بیشماری وجود دارند که با وجود ارائهی یک گرافیک واقع گرایانه و امروزی، به هیچ عنوان توانایی سرگرم کردن مخاطب خود را ندارند و شکست بسیار سختی خوردهاند.
نکتهای که عموما در بین گیمرهای امروزی شاهد هستیم و اکثرا روی آن اتفاق نظر دارند، عدم جذابیت بازیهای این نسل، نسبت نسلهای گذشنه است. برای مثال، گیمرها امروزی شوق و اشتیاق کمتری برای به پایان رساندن عناوین مختلف دارند و طبیعتا، این موضوع نشان دهندهی وجود یک نقص در بازیهای امروزیست.
همین امر باعث شده تا بسیاری از گیمرها، از بازیهای AAA و بلاک باستری بزرگ به عناوین مستقل مهاجرت کنند. دلیل این موضوع نیز کاملا روشن است؛ سازندگان این گونه بازیها، توانایی خلق آثار گرافیکی عجیب و غریب و سطح بالا را به دلیل عدم دسترسی به منابع لازم ندارند و لذا، از خلاقیت خود برای خلق بازیهای مختلف استفاده میکنند.
در نهایت، خروجی یک بازی با گرافیک بصری ساده یا حتی دو بعدی است، اما همچنان خروجی بسیار جذاب و سرگرم کننده باقی میماند. به همین دلیل، مخاطب از تک تک لحظاتی که در این بازیها میگذراند لذت میبرد موفقیت بسیار بزرگتری به نسبت یک اثر واقع گرایانه، اما نه چندان لذت بخش به ارمغان میآورد. پس حتما، تا به این جای کار، با من هم عقیده هستید که الزاما وجود یک گرافیک سطح بالا و واقعگرایانه موجب موفقیت یک اثر نمیشود و بخشهای بسیار مهمتری هستند که در ابتدا باید به آنها پرداخته شود.
با این وجود، بهترین پاسخی که میتوانیم از موارد مذکور استخراج کنیم، آن است که مهمترین ویژگی لازم برای موفقیت یک بازی، سرگرم کننده بودن آن است و حال این سرگرم کننده بودن، میتواند به دلیل عناصر مختلفی باشد که در مجال این بحث نمیگنجد.
ساخت یک اثر گرافیکی جذاب و با جزئیات واقعگرایانه، برای افرادی که به این سبک از بازیها علاقه دارند، درصورت حفظ ساختار و استانداردهای کلی یک بازی ویدیویی مانند سرگرم کننده بودن، امری ضروریست. اما اگر گرافیک واقع گرایانه در برخی از مواقع، یک ویژگی مثبت به شمار میرود، چه اشتباهی در برخی عناوین واقعگرایانهی امروزی رخ داده است که سرگرمکنندگی خود را از دست دادهاند؟
فدا کردن دیگر بخشهای بازی برای واقعگرایانه کردن گرافیک
تریلر گیمپلی بازی The Last of Us را به یاد دارید؟ در بخش آپگرید سلاحها، جوئل به شکلی واقعگرایانه با اسلحه کار میکرد و یک سری انیمیشن نه چندان ضروری در قسمت Reload اسلحه و استفاده از ابزارها در تریلر وجود داشت که در نهایت، از بازی نهایی حذف شدند.
یا در Elden Ring سعی شده است تا تمامی انیمیشنهای ضربهزنی به سریعترین شکل ممکن رخ دهد تا سرعت و ریتم مبارزات کاهش نیابد. این موضوع در شکل قرارگیری سلاحها در دست شخصیت Tarnished نیز صدق میکند و به همین دلیل است که یک سری ایرادات بصری خیلی جزئی چون وارد شدن آبجکت سلاحها و یا سپر در زره و شنل شخصیت اصلی به چشم میآید.
یک سری ویژگیها در دنیای واقعی وجود دارند که به خودی خود، خستهکننده و زمانبر هستند و طبیعتا، در صورت ورود آنها به بازی، نه تنها موجب جذابیت آن نمیشوند، بلکه ممکن است گیمر را حسابی کلافه کنند. برای مثال، ریلود کامل یک اسلحه، امری زمانبر است و حتی افراد بسیاری در تلاشند تا زمان مورد نیاز برای پر کردن خشاب و به طور کلی، روند Reloading را سریعتر کنند.
حال، هیچ لزومی ندارد که این عمل به صورت مستقیم از دنیای واقعی به درون بازی کپی و پیست شود و تنها ارائهی یک انیمیشن جذاب، اما سریع در بازی کفایت میکند. فرض کنید اثری چون نسخهی دوم سری Watch Dogs سعی میکرد تا فرایند هک کردن را به شکلی واقعگرایانه در بازی خود بگنجاند. در این صورت، میتوانید تصور کنید که گیمپلی نهایی تا چه حد کند میشد؟ بنابراین یکی از علل شکست برخی از بازیهای ساخته شده با این ویژگی، آن است که بازیسازان به این مورد توجه نمیکنند و در نهایت، اثری که عرضه میکنند، عنوانی کند و بیروح است که هیچ نکتهی مثبتی جز بخش گرافیک نخواهد داشت.
همانطور که گفتم، اولین ویژگی یک بازی سرگرم کننده بودن آن است و هر عملی که به کند شدن بیش از حد گیمپلی یا خستهکننده شدن بازی رخ دهد، در نهایت به ضرر اثر تمام خواهد شد. بهترین راه حل آن است که حتی اگر دست به ساخت اثری واقعگرایانه میزنیم، بسیاری از اعمال نه چندان ضروری را مدل سازی کنیم.
بازیها، ژانرها و هدفهای گوناگونی دارند و طبیعتا، وجود بازیهای واقعگرایانه در این صنعت، امری ضروریست و میتواند تنوع خوبی به بازیهای ویدیویی ببخشد. از طرفی همانطور که گفتم، سلیقههای بسیاری وجود دارند و در نهایت، این گیمر است که ترجیح میدهد به کدام سمت و سو برود و با این حال، هیچگاه این موضوع نباید فراموش شود که در نهایت، گیمر میخواهد بازیکند و نباید استانداردهای یک بازی، فدای گرافیک و قوانین فیزیکی آن شود.
آیا شما به این جمله که «بازیهای واقعگرایانه و متمرکز بر گرافیک بصری، مانعی برای رشد خلاقیت سازندگان شدهاند» معتقد هستید؟ گرافیک و فیزیک واقعگرایانه در یک بازی، تا چه حد روی خرید شما تاثیر میگذارد؟