معرفی سریال پادشاه تالسا (Tulsa King) | سیلوستر استالونه در تلویزیون

سیلوستر استالونه که یکی از بزرگ‌ترین و محبوب‌ترین بازیگران دنیای سینما به شمار می‌رود، در طی ۷۶ سال از عمر خود، یک بار هم به‌عنوان بازیگر اصلی یک سریال ایفای نقش نکرده است. اینطور نیست که کلا با دنیای تلویزیون غریبه باشد اما فقط در حد بازیگر مهمان و نقش کوتاه و هنرنمایی‌های این چنینی بوده است. اما این ماجرا که استالونه خود را از مخاطبان تلویزیونی دریغ می‌کرد، امسال دیگر به پایان رسید؛ امیدواریم که در آینده بیشتر او را در آثار تلویزیونی ببینیم. سریال Tulsa King (پادشاه تالسا) اواخر سال ۲۰۲۱ بود که با نام Kansas City معرفی شد.

تیلور شریدان به‌عنوان خالق و ترنس وینتر به‌عنوان شورانر اصلی معرفی شدند. از همان ابتدا که سیلوستر استالونه به‌عنوان گزینه اصلی برای ایفای نقش دوایت منفردی انتخاب شد. بعد به مرور زمان بازیگران دیگری مانند مکس کاسلا، دامنیک لامباردوزی، وینسنت پیازا، جی ویل، ای. سی. پیترسون و غیره به تیم تولید اضافه شدند. سریال پادشاه تالسا ۱۳ نوامبر پخش فصل اول خود را آغاز کرد و پیش از اینکه همین فصل به پایان برسد، ساخت فصل دوم آن هم رسما تایید شد. منتقدانی که آن را تماشا کرده بودند، نظرات و نمرات خوبی را برایش ثبت کردند و به‌صورت کلی از آن راضی بودند.

آن‌ها در عین حال که از جذبه و بازی چشمگیر سیلوستر استالونه رضایت داشتند و آن را نقطه قوت بزرگ مجموعه می‌دانستند، انتقاداتی هم داشتند؛ به‌گفته‌ی آن‌ها، کمدی کهنه‌ی پادشاه تالسا برخی اوقات به این شکل است که شما اسپاگتی با مرینارا سفارش دهید و در عوض نودل تخم‌مرغ با سس کچاپ تحویل بگیرید. از طرف دیگر هم برخی منتقدان این نظر را داشتند که از لحاظ اخلاقی چطور یک مخاطب می‌تواند برای شخصیتی اهمیت قائل شود که هدف اصلی زندگی‌اش این است که یک منطقه کاملا دوست‌داشتنی و آرام را به یک گودال فاضلاب دیگر تبدیل کند؟

با این اوصاف بهتر است خلاصه‌ای از داستان این سریال را برای شما تعریف کنم تا بفهمید که چرا برخی منتقدان تا این اندازه از دست سازندگان عصبانی هستند؛ به‌طوری که برخی از آن‌ها معتقد بودند که اصلا نیازی نبود نوستالژی استالونه برای ما خراب شود و نویسندگان خیلی راحت می‌توانستند تمام این ماجراها را به شکلی به ما منتقل کنند که طعم تلخی در دهان بیننده به جا نگذارد. داستان سریال پادشاه تالسا از یک زندان آغاز می‌شود؛ زیرا هرچه که باشد سبکی جنایی دارد و آغاز داستان از زندان، یک موضوع کاملا طبیعی است. ما همان ابتدا با دوایت منفردی روبه رو می‌شویم و خیلی زود می‌فهمیم که داستان او چیست.

۲۵ سال قبل، او که در یک باند مافیا و خلافکارانه عضو بزرگی به شمار می‌رفت، با یک معامله لفظی حاضر می‌شود که گناه قتل دو عضو دیگر را به دوش بکشد و به‌جای آن‌ها به زندان برود. در طی این ۲۵ سال، هم همسر و فرزندش را از دست می‌دهد، هم دیگر زندگی قبل را ندارد و هم خانواده‌اش حسابی از او دلخور شدند (چون نمی‌دانستند که او دقیقا در طی این سال‌ها کجا بوده است). او تصور می‌کند که با وجود تمام این مشکلات، حداقل زمانی‌که از زندان آزاد می‌شود، یک زندگی خوب و موقعیتی عالی انتظارش را می‌کشد. اما مدت زیادی نمی‌گذرد که متوجه می‌شود اصلا از این اخبار نیست.

همکار قدیمی‌اش که در بستر بیماری قرار گرفته، پسر بزرگ خود را به‌عنوان نماینده‌اش انتخاب کرده است و دیگر اعضای خانواده هم جایگاه بالایی در باند دارند؛ انگار فقط برای دوایت دیگر جایی نیست. از آنجایی که دوایت حسابی از این تغییرات و ماجراها خشمگین شده، رئیسش تصمیم می‌گیرد که او را به تالسا بفرستد تا کنترل شهر را در دست بگیرد. مشکلی که برخی منتقدان با داستان دارند، دقیقا در همین نقطه قرار دارد. چرا رئیس باند توانست دوایت را متقاعد کند و اصطلاحا دهان او را ببندد؟ به خاطر اینکه تالسا دست هیچ باندی نبود و همه‌ی مردم در آرامش و بدون خطر زندگی می‌کردند؛ به همین ترتیب دوایت خیلی راحت می‌توانست به پادشاه آن‌جا تبدیل شود و کنترل آن را در دست بگیرد.

یعنی شخصیت دوایت به‌گونه‌ای نوشته شده که باید یک شهر آرام و دوست‌داشتنی را به یک چاه فاضلاب دیگر تبدیل کند؛ بنابراین از لحاظ اخلاقی چطور مخاطبان می‌توانند عاشق آن شوند؟ درست است که برخی منتقدان با این موضوع مشکل دارند اما گذشته از این حرف‌ها، نمی‌توان غیرواقعی بودن داستان، جذابیت استالونه، گانگستر بازی‌های او و ابهتی را که همچنان در سن ۷۶ سالگی دارد، نادیده گرفت. البته با تمام این جذابیت‌ها و نقاط قوت، یک موضوع شاید در ابتدا شما را اذیت کند که احتمالا خیلی‌ها آن را نادیده می‌گیرند. آن هم این است که بعد از ورود دوایت به تالسا، چقدر همه چیز راحت و بی‌دردسر پیش می‌رود.

او خیلی راحت می‌تواند معامله را جوش دهد، خود را وارد کسب‌وکار‌های مختلف کند، با ساکنین شهر ارتباط بگیرد و با تهدیدهای ساده و تو‌خالی، افراد را مجاب کند که هفتگی درصدی از درآمد خود را به او بدهند؛ در صورتی که هیچ خطری بزرگتر و تهدیدی خطرناک‌تر از دوایت در تالسا وجود ندارد و او می‌خواهد از این افراد دربرابر خطراتی که «وجود ندارند» محافظت کند. البته در پایان و به‌صورت کلی می‌توان گفت که هیچکدام از این مسائل، اصلا دلیل بر این نمی‌شود که از جذابیت‌های آن لذت نبرد و اوقات خوشی با این مجموعه نداشت.

---

سریال های مشابه سریال پادشاه تالسا

سریال The Sopranos

سریال سوپرانوها

• بازیگران: جیمز گاندولفینی، لورین براکو و ادی فالکو
• سال پخش: ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷
• ژانر: درام و جنایی

خلاصه داستان: نگاهی نوآورانه به زندگی یک کاپوی مافیایی و ساختگی به نام تونی سوپرانو. این سریال به‌صورت عمده اول شخص ارائه می‌شود اما دیدگاه‌های دیگری هم در آن نشان داده می‌شود؛ آن هم زمانی‌که تونی مکالمات و صحبت‌های صمیمانه‌ای را با روان‌درمانگر خود دارد. ما در این سریال، تونی را در جاهای مختلف می‌بینیم؛ در محل کار، در خانه و در جلسه مشاوره و درمان. این سریال، لحظاتی از کمدی سیاه را با درام تهاجمی بزرگسالانه‌ی خود و همچنین زبانِ بزرگسالانه و خشونت فوق‌العاده زیادی را با هم ترکیب می‌کند و اثری متفاوت را به وجود می‌آورد.

---

سریال Narcos

سریال نارکوها

• بازیگران: واگنر مورا، بوید هالبروک و پدرو پاسکال
• سال پخش: ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷
• ژانر: درام، بیروگرافی و جنایی

خلاصه داستان: محوریت اصلی داستان این مورد از بهترین سریال های تاریخی، پابلو اسکوبار است؛ پادشاه بدنام کلمبیایی باند کوکائین. در طرف دیگر ماجرا هم استیو مورفی قرار دارد؛ یکی از ماموران سازمان مبارزه با مواد مخدر که در طی ماموریتی از ایالات متحده به کلمبیا اعزام می‌شود تا پابلو اسکوبار را دستگیر و درنهایت او را به قتل برساند.

---

سریال Peaky Blinders

سریال پیکی بلایندرز

• بازیگران: کیلین مورفی، سم نیل و هلن مک‌کروری
• سال پخش: ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۲
• ژانر: درام و جنایی

خلاصه داستان: توماس شلبی به همراه برادرانش بعد از خدمت در ارتش بریتانیا در طول جنگ جهانی اول، به بیرمنگام بازگشتند. شلبی به واسطه‌ی باندِ تحت فرمان خودش به نام پیکی بلایندرز، شهر بیرمنگام را کنترل می‌کنند. اما زمانی‌که جاه‌طلبی شلبی زیاد می‌شود و فراتر از این شهر می‌رود، تصمیم می‌گیرد که برنامه‌هایی را برای ایجاد یک امپراطوری تجاری طرح‌ریزی کند؛ او آنقدر در ایجاد و گسترش این امپراطوری مصمم است که هیچ چیز نمی‌تواند جلوی راه او را بگیرد.