نقد و بررسی انیمیشن My Father’s Dragon | ماجراجوییِ آلیسوارِ «اِلمر»
نقد و بررسی انیمیشن My Father’s Dragon | ماجراجوییِ آلیسوارِ «اِلمر»
یکی از جدیدترین انیمیشنهای روزِ سینما که به تازگی توسط کمپانیِ «نتفلیکس» تولید و منتشر و به کارگردانی فیلمسازِ باتجربه و ایرلندی «نورا توومی» ساخته و خلق شده است، پویانماییِ «اژدهای پدرم» (My Father’s Dragon) نام دارد. این انیمیشن که اقتباسی از رمانی با همین نام به نویسندگی «روث استایلز گنت» میباشد در واقع داستانِ نخستین قسمت از یک تریلوژی (سهگانه) ادبیاتی را یدک میکشد. (قسمتاول که انیمیشن حاضر مستقیماً از روی آن اقتباس شده است، «اژدهای پدرم» نام دارد، قسمت دومِ آن «اِلمر و اژدها» و عنوان سوم و آخر این سهگانه نیز «اژدها های سرزمینِ آبی» نامگذاری شده است.)
حال باید متذکر شد که نگارنده این یادداشت از محتوای داستانیِ منبع اقتباسی این انیمیشن اطلاعی ندارد اما همین ابتدا میبایست از عنوان این انیمیشن شروع کرد و آن هم استفاده از ضمیرِ مِلکی «_َم» در واژه «پدرم» در عنوان برگردان فارسی آن است [برای فهم بهتر به برگردان فارسی اشاره شده است]؛ وقتی واژهی «اژدهای پدرم» برای عنوان یک داستان به کار رفته است یعنی اولاً فرزندی وجود دارد که در نسبت با پدر قرار است تعریف شود و دوماً آن فرزند گویا قرار است روایتکننده و راوی ماجرایی باشد که در کنار پدر با همدیگر در محوریت داستان قرار دارند؛ پس علاوه بر استفاده از واژهی «پدر» که خود انشعابات مفهومی دارد، استفاده از ضمیر ملکی نیز (پدرم!) ایجاد بار معنایی و ارتباطی (حال چه مستقیم و چه غیرمستقیم در قامت یک راوی) میکند.
اما نکتهی اساسی که در این مورد وجود دارد نحیفبودنِ راوی در این انیمیشن است که در جایگاه فرزندِ (دختر) این پدر قرار گرفته است. راوی این انیمیشن جز دو سه خط در افتتاحیه فیلم و یکی دو خط در اختتامیه، هیچ نمودی از خود ندارد. این مورد که راوی در حاشیه و پاورقی فیلم قرار گرفته است به خودیِ خود عیب نیست، عیب و ایراد زمانی به چشم میآید که عنوان فیلم القاگر مهم بودن نقش راوی در دل داستان است که در اینجا برعکس انتظارمان مشاهده میکنیم «پدر بودن» کاراکتر اصلی فیلم که یک کودک به نام «اِلمر» است هیچ سنخیت ارتباطی با خارج از جهان کودکانهاش ندارد و بنابراین عنوان فیلم را ابتر و خالی از اِعرابِ معنایی و نَسَبی میکند. اشارهام در ابتدای این پارگراف به مطلع نبودن از قصه در منبع اقتباس نیز به این دلیل است که اگر این ارتباط معنایی (عنوان و راوی) در رمان به خوبی در دل قصه تبیین و تشریح شده باشد، پس نقصان از جانب نویسندگان در چگونگی روایت در برگردان سینماییِ این انیمیشن است که راوی داستان را در حد پاورقیهای بسیار خُرد و ریز قصه هُل داده است.
اما برویم به سراغ بررسی اجمالی داستان این انیمیشن:
از راوی و نحوه روایتکنندگی انیمیشن «اژدهای پدرم» که در مقدمهی این یادداشت به آن پرداخته شده بگذریم، داستان از زاویه و نقطهنظرِ یک کودک به نام «اِلمر» (با صداپیشگی بازیگر نامآشنا و باتجربه «جیکوب ترمبلی») پیش میرود؛ یک پرولوگِ کوتاه از فرحبخشیِ زندگانیاش میبینیم که ناشی از رونق کسب و کار «المر» و مادرش (با صداپیشگی «گلشیفته فراهانی») هست و سپس تنگدستی و رکودِ خانوادگی. فیلم در ابتدا و در بخش رئالستیکِ (واقعگرایی) خود به خوبی وخامت مالیِ «المر» و مادرش را با یک قوطیِ شیشهای که حکم یک قلک را برای «المر» دارد نشان میدهد و همچنین از نظرگاهِ «المر» نیمچه فانتزی در خیالپردازی مفرح دوران خوشی را میبینم اما عدمیتی (نبودن) که در این میان وجود دارد، انفصال ذهنیتِ «المر» با فانتزیهای کودکانه و خیالپردازانه آنهم به طور جدی است. انفصالی که باعث میشود از زمان شروع بخش مفصل داستان که در جهان فانتزی و خیالی رخ میدهد، پلی ارتباطی به بخش اول و رئالستیک آن مشاهده نکنیم. در واقع «المر» و ماجراآفرینیاش در جزیره حیوانات بسان داستان «آلیس در سرزمین عجایب» است که هرچند سرزمینِ عجایبِ آلیس نمودی فانتزیک در قصه داشت اما در اینجا گویا همه چیز در ذهنیات خیالپردازانهی «المر» میگذرد که البته این خیال و تفاوتش با فانتزی، مخاطب را اذیت نمیکند و داستان انیمیشن پیگیری خود را در دل جزیره حیوانات و ماجرایش پی میگیرد اما با نگاهی به قصهای که المر و اژدهای محافظِ جزیره با هم آغاز میکنند جدیتی دراماتیک از خلالشان شکل نمیگیرد و فیلم صرفاً بر روی یک پلاتِ (طرح) کلی پیش میرود:
به این صورت که جزیرهای هست که ریشه در اعماق اقیانوس دارد و اژدهایی به نام «بوریس» (با صداپیشگی «گیتن ماتارازو) توسط اهالی آن به رهبری یک گوریل با نام «سیوا» (با صداپیشگی «ایان مکشین») به نوعی اسیر نگه داشته شده است تا جزیره از خطر غرقشدن توسط این اژدها نجات داده شود.ورودِ «المر» به این جزیره هرچند در حد دیالوگ به بازگردانیِ شرایط مطلوب زندگیاش با مادرش آغاز میشود اما هرچه که تایم بیشتری از زمان انیمیشن میگذرد، این دغدغهی کلامی کمرنگ و کمرنگتر میشود و «المر» و اژدهایش «بوریس» صرفاً با حیوانات آن جزیره برخوردهایی دارند که از خلالشان صرفاً یک ماجراهای کوتاه و نیمچه گذرا شکل میگیرد؛
فیالمثل جستجویشان برای پیداکردن «لاکپشتِ راهنما» و سپس ناامیدیشان تکبُعدی و درگیریهایشان با کروکودیل و ببرها سطحی است. نیمچه ماجرایی از برخوردشان با «گرگدنِ مادر» شکل میگیرد که آن هم جدیتی پیرامونش برای خلق یک درام (کشش قصهگویی) دیده نمیشود. تنها اعتنایی که در قصهپردازی این انیمیشن وجود دارد و تاحدودی قابلاعتنایش میکند در کلیت ماجرای غرقشدن جزیره و دست و پا زدنهای اهالیاش برای نجات و تعقیب «المر» و اژدها هست.
از طرفی رابطه «المر» و «بوریس» که یک اژدهای بذلهگو و سادهانگار است نیز در حد همین نیمچه غیرکلیشهای بودن شماتیک ظاهری و رفتاریِ «بوریس» به عنوان یک اژدها در داستان نمود پیدا کرده است که در مقابل و خلافِ تعاریف اساطیری که «المر» از یک اژدها در ذهن خود دارد، قرار میگیرد. هرچند در زیرمتن اثر صحنههای اساطیری گنجانده شده که در قیاس سینمایی ما را به یاد آثار و انیمههای کارگردان زبردستِ ژاپنی یعنی «هایائو میازاکی» میاندازد.
در نهایت در اواخر فیلم نیز میبینیم که «بوریس» برای نجات جزیره و تبدیلشدنش به «اَبَر اژدها» از شماتیک هزلگونهاش فاصله گرفته و موسیقی و نماهایی در دلِ «بازسازی و حیاتبخشی دوباره به جزیره» وجود دارد که همگی نشان از روایت اساطیری دارد. در آن لحظات اساطیری (که البته بیشتر متنیست تا دراماتیک) ارجاعی تفسیری نیز در دل رابطه «المر» با اژدهایش گنجانده شده که میتوان آن را در عدم اعتماد میان «مادر المر» با خود او جستجو کرد، جایی که «المر» پس از عدم اعتماد و ناامیدی به ابراژدها شدنِ «بوریس» او را ناراحت میکند اما برخلاف مادرش در یک چرخش و تغییرِ نظری (هرچند سطحی) در نهایت به «بوریس» قوت قلب میدهد.
در مجموع انیمیشن «اژدهای پدرم» اثری با اغماض و ارفاق متوسط است که همانطور گفته شد از یک پلات کلی اما قابل پیگیری، پیروی میکند اما در عمقبخشی به کاراکترهای خود ناموفق است که همین باعث میشود خیلی به یادماندنی نشود.