نقد و بررسی بازی Gungrave GORE؛ یک تجربهی کلاسیک پرنقص
نقد و بررسی بازی Gungrave GORE؛ یک تجربهی کلاسیک پرنقص
سری Gungrave از فرنچایزهای محبوب نسل ششم محسوب میشود که بعد از سالها نسخهی جدیدی از آن، تحت نام Gungrave GORE را شاهد هستیم.
از سری Gungrave از سال 2002 تا 2006 دو نسخهی اصلی منتشر شد و چندی پیش نیز شاهد انتشار یک نسخهی VR از این مجموعه بودیم. به دلیل فاصلهی زیاد بین انتشار دو نسخهی اول و نسخهی سوم (چیزی حدود 16 سال) عدهی کمی از طرفداران بازیهای ویدیویی در ایران با این مجموعه آشنایی دارند. با این حال، به صورت جهانی این فرنچایز، سری بازی محبوبی است که خبر انتشار نسخهی جدید آن بسیار هیجانانگیز به حساب میآمد؛ عنوان Gungrave GORE.
این مجموعه، ماجراهای فردی از گور برخاسته به نام Grave را به تصویر میکشد که داستان زندگی عجیب و جالبی دارد. گیمپلی بازی سومشخص و به صورت خطی بوده و از میانپردههای داستانی زیبایی هم بهره میبرد. با این حال، آیا نسخهی جدید بازی توانسته انتظارات گیمرها را برآورده کند؟ آیا در وفق دادن خودش با شرایط و سلایق امروز دنیای گیمینگ موفق بوده یا درجا زده است؟ با خواندن نقد بازی Gungrave Gore به پاسخ این سوال میرسید.
داستان بازی ماجرایی تازه برای Grave و گروه جدیدش را به تصویر میکشد. این گروه به رهبری Mika، همسر برادر یا بهترین دوست Grave است که بعد از کشته شدن ناجوانمردانهی همسرش، به کمک Grave، گروهی را جهت از بین بردن SEED، یکی از خلافکارترین و خطرناکترین گروههای مافیایی جهان تشکیل میدهد. Grave و برادرش سابقا عضوی از این گروه بودند، اما بعد از دیدن فسادهای بزرگ و کوچک این گروه که مهمترین آن ساخت ویروسی خطرناک جهت آلودهکردن مردم شهر و در دستگرفتن کنترل آنها بود، از آنجا بیرون آمده و تصمیم به مقابله با آن گرفتند.
Grave در دو نسخهی قبلی توانست تا حدی این شرکت فاسد مافیایی و ویروسش را نابود کند اما این پاکسازی موقت بوده و حال مجددا این گروه با رهبرانی جدید و سیاستهایی کثیفتر در حال تولید ویروسی جدید و تشکیل گروهی بزرگتر از قبل هستند. Mika مجددا El-Canhel (گروه مقابلهگر با SEED) جدیدی تشکیل میدهد و با مرکزیت خودش و Grave، اعضای دیگری را جذب کرده و به پایگاههای این گروه مافیایی حمله میکنند. هدف نهایی رئیس این گروه، Ganpo، است که با نابودی او دیگر SEED هم وجود نخواهد داشت.
همانظور که پیداست، داستان بازی پتانسیل زیادی برای توییستهای غافلگیرکننده و همچنین روایتهای چندشاخه و چندشخصیتی فراهم میکند. البته با توجه به پیشینهی قوی داستان بازی در دو نسخهی قبلی، سازندگان میتوانستند روایت زیباتری را خلق کنند. با این وجود، متاسفانه از پتانسیل همین داستان هم به صورت کامل استفاده نشده و بازی روایت خطی و سادهای دارد. بازی شامل مراحلی نسبتا کوتاه میشود که ماموریت اصلی شما از بین بردن دشمنان در یک مسیر خطی بدون چالش داستانی خاصی است. البته در قسمتهایی داستان بازی جذاب میشود، اما به صورت کلی راضیکننده نیست.
یکی از نکات مثبت و خوب بازی، سینماتیکهای آن است. معمولا در مراحل بازی شاهد یک یا دو سینماتیک هستیم که انصافا جذاب کار شده و شما را یاد بازیهای قدیمی و نوستالژیک میاندازد؛ چرا؟ چون اولاً کیفیت این سینماتیکها بسیار بهتر از بازی است که به نوعی در بازیهای نسل ششم و هفتم این مورد بسیار دیده میشد؛ دوماً، این سینماتیکها تمام اتفاقات داستانی را پوشش میدهد و مثل بازیهای قدیمی، بعد از مدتی، به انگیزهی شما برای بازی کردن تبدیل میشود. البته جا داشت سازندگان روی دیالوگهای کاراکترها بیشتر کار کنند، با این حال این قسمت را نمیتوان در نکات مثبت ذکر نکرد.
به سراغ گیمپلی ساده و سرراست بازی میرویم. بگذارید یکچیز را روراست بگویم؛ اگر گیمری هستید که از نسل هشتم تجربهی گیمینگ خود را آغاز کردهاید، این بازی چندان برای شما جذاب نخواهد بود. با این حال، تجربهی آن میتواند در صورت علاقهداشتن به آثار خطی با گیمپلی کلاسیک و قدیمی، برای شما کمی جذاب باشد؛ اما به صورت کلی، لذت زیادی از آن نخواهید برد. برای مثال، دیدن یک فیلم شاهکار از دهه نود، شاید برای یک فرد 18 ساله هم جذاب باشد، اما دیدین یک فیلم متوسط از آن دهه برای او معنای چندانی ندارد؛ مگر آن که دیوانهی چنین آثاری باشد. اما اگر گیمری قدیمی هستید که نسل پنجم و ششم بازیها را دیدهاید و با آنها خاطره دارید، تجربهی گیمپلی این بازی برای شما لذتبخش خواهد بود و نوعی حس نوستالژیک را به شما انتقال میدهد.
گیمپلی بازی اصلا جدید نیست. روند بازی کاملا به صورت 100 درصد خطی بوده و شما هیچ مسیری را به جز مسیر اصلی بازی نخواهید رفت. امکان گشتن در محیط وجود دارد و بازی مانع شما نمیشود؛ اما با رفتن به هر محیط جدید، محیط قبل بسته میشود و با کشتن دشمنان محیط، امکان پیشروی برای شما آزاد میشود و کاری به جز رفتن به محیط جدید ندارید که انجام بدهید (مثل بازیهای Old School). نه Collectible خاصی در بازی وجود دارد و نه آیتمی برای پیدا کردن؛ گیمپلی بازی در یک جمله خلاصه میشود: بکش و پیشروی کن.
احتمالا با خواندن پاراگراف قبل فکر میکنید چقدر گیمپلی بازی خستهکننده و تکراری است و شاید قید بازی را زده باشید؛ اما اینگونه هم نیست. درست است که عنصر تکرار در چنین عناوینی دیر یا زود یقهی گیمپلی را میگیرد، اما چنین هم نیست که تنها کار شما زدن دکمۀ شلیک و اجرای حملات از نزدیک ساده باشد. Grave قابلیتهای جالبی دارد که میتواند گیمپلی بازی و مبارزات شلوغ آن را جذاب کند. با فشردن دکمهی LT چرخهی قدرت شما ظاهر میشود و هر یک از دکمههای سمت راست کنترلر مربوط به قدرت خاصی است. برای مثال با فشردن دکمه Y از این چرخه، یک ارهبرقی بسیار بزرگ پدید میآید که دشمنان اطرافتان را قلع و قمع میکند. با زدن دکمهی LT و RT به صورت همزمان نیز، Grave وارد حالت خشم میشود که تقریبا شبیه به چیزی است که در بازی بایونتا یا GOW هم دیده بودیم.
یکی دیگر از موارد جذاب گیمپلی بازی، Beat ها است. اگر بازی Metal Hellsinger را تجربه کرده باشید، با مفهوم Beat و کاربردش در گیمپلی آشنا هستید. با این حال، در Gungrave GORE تا آن حد نباید روی Beatها حساس باشید و فقط باید با تیراندازی و کتک زدن مداوم، تعداد Beat یا کمبوی خود را بالا ببرید تا بتوانید از آن استفادههای قدرتمندی کنید. هر ریتم Beat با متوقف شدن شما در تیراندازی به دشمنان از بین میرود و باید مجددا آن را آغاز کنید. اگر Beatهای شما زیاد شود یا به تعداد مشخصی برسد، میتوانید با فشردن دکمههای خاصی، از آنها بهره ببرید. برای مثال با رسیدن Beat به 50، میتوانید حرکتی اجرا کنید که تمام دشمنهای در فاصلهی نزدیک شما از بین بروند یا با فشردن دکمهی شلیک، Beat های خود را به صورت یک شلیک قدرتمند روی دشمن خالی کرده و او را با یک گلوله بکشید.
با وجود موارد لذتبخش در گیمپلی بازی، این عنوان در گیمپلی مشکلات دیگری هم به جز عدم جذابیت برای گیمرهای نسل جدید دارد؛ یکی از این موارد تنوع کم کمبوها است. کمبوهای بازی به چند حرکت خاص خلاصه میشوند و نمیتواند حرکات شخصیت اصلی را تا پایان جذاب نگه دارد؛ البته نباید از فینیشرهای جذاب و خشن بازی هم بگذریم که واقعا هنرمندانه طراحی شدهاند. باسفایتهای بازی با وجود طراحی خوب، بیش از حد آسان هستند و با کمی چابکی، میتوانید آنها را با الگوهای تکراریشان در همان دفعهی اول شکست دهید. در نهایت هم باید به تکراری شدن بازی در نیمهی دوم آن اشاره کنم که واقعا رنگ و بوی تکرار به خود میگیرد و شاید از خیر بقیهی آن نیز بگذرید.
احتمالا در اولین نگاه به گیمپلی بازی Gungrave GORE تعجب کنید. نه به خاطر گیمپلی قدیمی و بسیار خطی آن، بلکه به دلیل گرافیک قدیمی و تاریخ مصرفگذشته! گرافیک بازی در حد بازیهای اوایل نسل هشتم و در بعضی از محیطها، اواخر نسل هفتم است! طراحی دشمنان کاملا نسل هفتمی بوده و کیفیت بسیار دور از انتظاری دارند. افکتهایی مثل انفجار و باران نیز کیفیت مطابق انتظار را ندارند اما همچنان دیدن انفجارهای فراوان بازی لذت خود را دارد. تکسچرها و بافتها کیفیت مطلوبی در نسل نهم ندارند و واقعا میتوانستیم این بازی را در نسل هشتم هم ببینیم.
انیمیشینهای بازی نیز وضعیت بهتری ندارند و قدیمی و نسبتاً خشک هستند. با این حال، با وجود شلوغ بودن بسیار زیاد محیطها و تعداد بالای دشمنان در هر صحنه، نرخ فریم کاملا ثابت است و هیچ مشکلی از این بابت در بازی دیده نمیشود و تجربهای ثابت و روان را خواهید داشت. اگر گرافیک یک بازی اهمیت زیادی برای شما دارد، از خیر تجربهی Gungrave GORE بگذرید.
موسیقیهای بازی کیفیت خوبی دارند. شاید کمی بتوان گفت که به نسبت 8 تا 10 ساعت گیمپلی تعدادشان محدود است، اما ساندترک بازی در مواقع مبارزه شما را کاملا راضی میکند. موسیقی بازی اکثرا متال بوده و بر هیجان بازی اضافه میکنند. Grave طبق معمول صحبتی نمیکند و صدای اعضای تیم نیز کیفیتی معمولی دارد. صدای محیط و افکتها نیز به خوبی پیادهسازی شده و شاهد کیفیت قابل قبولی هستیم.
Gungrave GORE
بازی Gungrave GORE یک عنوان با حس و حال نوستالژیک و گیمپلیای کاملا قدیمی و منسوخ است که اگر با مشکلات آن کنار بیایید، میتواند تجربهای نسبتاً جذاب را برایتان رقم بزند. این بازی یکی از اکشنترین آثار خطی امسال است که مشکلاتش بزرگتر از آن هستند که اجازهی خودنمایی و درخشیدن را به آن بدهند.
نکات مثبت:
- یک تجربه نوستالژیک لذتبخش و کلاسیک
- لحظات اکشن و پرهیجان زیاد
- تنوع خوب قابلیتهای شخصیت اصلی
- چک پوینتهای بهجا
- موسیقی متن جذاب
نکات منفی:
- بازی برای گیمرهای نسل جدید جذاب نیست و فرمولی قدیمی دارد
- تنوع کم کمبوها
- گرافیک تاریخ مصرف گذشته
- باس فایت های آسان
- تکراری شدن بازی در نیمه دوم
- استفاده نکردن از پتانسیل بالای ریشههای داستانی فرنچایز به داستانی سطحی منتهی شده است
6
این بازی روی Xbox Series S تجربه و بررسی شده است