نقد و بررسی فیلم Tar | یک کیت بلانشت درخشان
نقد و بررسی فیلم Tar | یک کیت بلانشت درخشان
فیلم Tar اثری درام و موزیکال محصول سال ۲۰۲۲ میباشد که به تازگی نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب نیز شده است.
این فیلم علاوه بر آن که خود در لیست نامزدهای بهترین فیلم درام قرار دارد، نام کیت بلانشت نیز در لیست نامزدهای بهترین بازیگران زن گلدن گلوب امسال به چشم میخورد.
فیلم Tar به کارگردانی تاد فیلد ساخته شده است. کارگردانی که پیش از این فیلم، ده اثر شامل فیلمهای بلند، سریال و فیلمهای کوتاه را در کارنامه خود داشته است. اما نکته جالب توجه آن است که او پس از ساخت فیلم Little Children در سال ۲۰۰۶ تا به امروز و ساخت فیلم Tar در سال ۲۰۲۲ هیچ اثری را کارگردانی نکرده است و وقفهای شانزده ساله بین دو اثر قبلی او وجود دارد.
در این فیلم کیت بلانشت در نقش لیدیا تار، شخصیت اصلی فیلم، به ایفای نقش پرداخته است. فیلم Tar داستان یک رهبر ارکستر به نام لیدیا تار را روایت میکند. تار در اوج شهرت به سر برده و در کنار رهبری ارکستر گاهی اوقات به تدریس نیز میپردازد و از سرآمدان حیطه کاری خود به شمار میرود.
در این فیلم شاهد روایت زندگی حرفهای و شخصی لیدیا تار میباشیم که چگونه از اوج قله رفته رفته به سمت سقوط پیش میرود.
فیلم ابتدا با سکانسی از مصاحبه لیدیا تار در یک برنامه آغاز میشود از همان ابتدا میزان تسلط و شهرت او کاملا مشخص است و این اولین موضوعی است که مخاطب آن را باور میکند.
در واقع فیلم Tar در ابتدا موفق میشود یک رهبر ارکستر را برای مخاطب ترسیم کند. میزان سکانس مربوط به مصاحبه او گرچه شاید کمی طولانی بنظر برسد اما تماما در خدمت خلق یک رهبر ارکستر میباشد.
اولین موضوعی که در چنین فیلمی باید برای مخاطب باورپذیر باشد، همین رهبر ارکستر بودن لیدیا تار میباشد. البته که این موضوع با کمک کیت بلانشت با بازی بسیار چشمنوازی که از خود ارائه میدهد اتفاق افتاده است و در مجموع مخاطب او را به عنوان یک رهبر ارکستر باور میکند. بازی کیت بلانشت بدون شک جزو روشنترین و بهترین نکات فیلم Tar به حساب میآید.
فیلم Tar در درون خود داستان نسبتا غمانگیزی دارد که شاید برای تمام مخاطبین و تماشاگران قابل درک و فهم باشد اما قابل درک بودن چیزی در سینما لزوما به منظور حس کردن یا قابل حس بودن آن نیست.
Tar با وجود آنکه اثری بیوگرافی به آن معنا که از زندگی شخصی حقیقی برداشت شده باشد، نیست، اما کاملا شیوه یک اثر بیوگرافی را دارد. یکی از مشکلاتی که فیلم Tar با آن دست و پنجه نرم میکند، چندان سینمایی نبودن آن است.
فیلم Tar بیشتر فیلمنامهای مانند متن یک مجله یا روزنامه دارد. قصهای که خواندن آن برای خواننده خود جالب است اما این قصه برای حضور در جلوی دوربین به خوبی آماده نشده است. در واقع میتوان گفت فیلمنامه فیلم Tar کمی از سینما به دور است.
اگر این قصه را به عنوان مثال در مجلهای بخوانید برایتان جالب است اما شیوه نگارش آن برای یک اثر سینمایی فاقد کشش لازم برای همراهی مخاطب در طول بیش از دو ساعت و نیم میباشد. فیلمنامه بدون نقطه عطف خاص و بدون لحظات دراماتیک کوبنده است که در نتیجه مخاطب را به آن میزان حداکثری ارتباط و درگیری با قصه نمیرساند.
عملکرد فیلمنامه به گونهای است که در لحظات حساس خود را کنار کشیده و صرفا شرح واقعه میدهد و از درگیر کردن خود با موضوع یا طرف گرفتن مشکل دارد. این اتفاق در کارگردانی اثر نیز دیده میشود که به آن خواهیم پرداخت.
در نتیجه چنین رفتاری، مخاطب کمترین میزان درگیری با قصه و یا شخصیتها و دغدغههای موجود را پیدا میکند. این موضوع فیلمنامه اثر را بیش از پیش از سینما دورتر کرده و به متن مجله نزدیکتر میکند. اتفاقی که در دیگر اثر بیوگرافی تازه منتشر شده یعنی فیلم Till رخ نمیدهد و در آن فیلم، اثر کاملا سینمایی شده و از متن صرف و شرح واقعه فاصله میگیرد.
بنابراین با توجه به رفتار یکسان فیلمنامه در موارد مختلف، با نقاط مهم و قابل مکث مانند لحظات عادی برخورد شده و هیچگاه نمیتوانند آن ضربه لازم را به مخاطب وارد کرده و او را در درون قصه حبس کنند. فیلم یک رهبر ارکستر را به خوبی میسازد اما بجز آن در ساخت رابطه عاشقانه، رابطه مادر فرزندی و روابط کاری چندان موفق نیست.
در کارگردانی نیز دوربین کارگردان منفعل عمل میکند. درست به مانند فیلمنامه، در اجرا نیز با تمام لحظات فیلم یکسان برخورد میشود و این نوع برخورد مخاطب را از درگیر شدن صد در صدی با قصه محروم میکند.
دوربین کارگردان در لحظات مهم مکث خاصی نمیکند و به راحتی از بعضی موارد عبور میکند، در حالی که در بسیار مواقع نیاز به مکث بیشتری وجود دارد. همچنین در لحظاتی که لازم است تا دوربین خود را درگیر چالش به وجود آمده کند، مجددا در یک نقطه ایستاده و تنها نظارهگر است.
به عنوان مثال هنگامی که فرزند لیدیا را از او میگیرند دوربین از لانگ شات به این موضوع نگاه میکند. این رفتار باعث از بین رفتن تمام تلاشها برای ساخت ارتباط لیدیا تار با فرزندش شده و البته حس مخاطب به آن لحظه را کاهش میدهد.
در واقع در تمام طول مدت فیلم، اتفاقات پیش آمده برای مخاطب قابل درک و قابل دنبال کردن میباشد اما هرگز به مرحله حس کردن آن نمیرسد. این اتفاق ناشی از هم فیلمنامه و هم کارگردانی و اجرای اثر است.
میزان درگیری مخاطب با قصه و شخصیت و دغدغه شخصیت هرگز به حدی که باید نمیرسد. در نهایت با وجود تمام بالا و پایین و فراز و نشیبها، مخاطب پیوند چندان محکمی با شخصیت اصلی نداشته و نمیداند چه حسی باید داشته باشد. این موضوع برای اثری شخصیت محور که دائما حول یک شخصیت میگردد چندان خوشایند نیست.
بنابراین فیلم Tar به حداکثر پتانسیل حسی خود نمیرسد و با وجود قابل درک بودن، نمیتواند مخاطب را تکان داده و اصطلاحا اثر آن روح و جان لازم را نداشته و با وجود تلاش زیاد، نمیتواند آن ضربه نهایی را به مخاطب وارد کند.
اما یک کیت بلانشت دارد که الحق درخشش فوقالعادهای در نقش خود داشته و به طور مشخصی کاملا نقش را در خود حل کرده و بار دیگر قابلیتهای فراوان خود را به رخ میکشد و یک تنه فیلم را جلو میبرد.