هاست پرسرعت
بازی

کالیستو پروتکل (The Callisto Protocol) نام اولین مخلوق استودیو استرایکینگ دیستنس (Striking Distance) است. تیمی که به رهبری گلن اسکافیلد (خالق سه‌گانه Dead Space) و حجم بالایی از اعضای سابق استودیو ویسرال گیمز (بیش از ۳۰ نفر) که قبلا سه‌گانه دد اسپیس را تولید کرده بودند، فعالیت می‌کند.

گلن اسکافیلد و تیم ویسرال گیمز (که در سال ۲۰۱۷ تعطیل شد) با ترکیب عناصر مختلف وحشت جسمی (Body Horror)، ترس کیهانی (Cosmic Horror)، ترس لاوکرفتی (Lovecraftian Horror) و ترس روان‌شناسانه درکنار خلق سیستم‌های گیم‌پلی بسیار کارآمد، تجربه‌ای را در دد اسپیس خلق کردند که در عین وحشت و دلهره‌آور بودنش، بسیار سرگرم‌کننده و جدید بود. پایان کار استودیو ویسرال‌گیمز اما سری Dead Space را به یک خواب زمستانی فرو برد و حالا ۹ سال بعد از عرضه‌ی قسمت سوم این مجموعه، غیبت سری دد اسپیس بیشتر از همیشه حس می‌شود.

تیم استرایکینگ دیستنس بازی کالیستو پروتکل را با تکیه‌بر اعتبار گلن اسکافیلد مبنی بر خلق سری دد اسپیس معرفی می‌کند. نکته اینجا است که آیا کالیستو پروتکل درنهایت می‌تواند جای خالی دد اسپیس را پر کرده و به همان اثری تبدیل شود که از آن انتظار می‌رفت؟ همراه gsxr باشید تا بررسی کنیم که چطور کالیستو پروتکل با وجود مشکلات ریز و درشتی که دارد، با موفقیت از پس این مأموریت برمی‌آید.

تماشا در یوتیوب

قصه کالیستو پروتکل در آینده‌ای دور جریان دارد و ماجرای خلبان کارکشته‌ای با نام جیکوب لی را نقل می‌کند. جیکوب با انتقال هوایی انواع و اقسام محموله‌ها به کرات مختلف روزگارش را می‌گذراند. آخرین محموله‌ی جیکوب به‌مقصد قمر کالیستو اما زندگی قهرمان بخت برگشته‌ی قصه را برای همیشه تغییر می‌دهد. این محموله درواقع سفارش شرکت یونایتد ژوپیتر کمپانی (UJC) است که با دسیسه‌ها و انفعالات شرورانه مشهور است. بر همین اساس، گروهک The Outer Way که جبهه‌ی مقاومت بر علیه UJC به‌حساب می‌آید، با ایجاد یک اختلال در پرواز جیکوب مقدمات ورود به زندان Black Iron و اتفاقات خونین بازی را می‌چیند.

در ابتدا، پیش‌روی در قصه‌ی کالیستو به‌حرکت در یک اتاق بسیار تاریک شباهت دارد. متاسفانه بازی شروع بسیار شتاب‌زده‌ای دارد و آنطور که باید روی معرفی جهان، شخصیت منفی‌ (کاپیتان سریف) و باقی کاراکترها به‌بازیکن وقت نمی‌گذارد. قصه در پرده‌ی دوم خود بالاخره جان می‌گیرد و با تکیه‌بر روایت آرام‌سوز و اسرارآمیز خود، کنار پرداخت صحیح شخصیت‌های اصلی (جیکوب و دنی ناکامورا)، گره‌گشایی‌های به‌موقع و برداشت‌های درست از آنچه که در آغاز قصه کاشته شده بود، هم‌زمان شروع ضعیفش را جبران کرده و درنهایت، روایتی باکیفیت را شکل می‌دهد.

NAME

برخلاف شروع ضعیف و بسیار شتاب‌زده، کالیستو در روایت یک داستان جذاب و اسرارآمیز، کاملا موفق بوده و برای دنباله‌هایش هم زمینه‌چینی می‌کند

جیکوب لی و دنی ناکامورا قلب تپنده‌ی روایت داستان اثر هستند. شخصیت‌هایی که اگرچه در درجریان شروع ناامیدکننده‌ی بازی بسیار تک‌بعدی و کلیشه‌ای به‌نظر می‌رسند اما به‌لطف نویسندگی بسیار خوب و مشخص شدن انگیزه‌ و ابعاد کاراکتر هر یک از آن‌ها، شاهد ایجاد، پرداخت و تکمیل قوس شخصیتی (Arc)شان هستیم. موردی که با عملکرد تحسین‌برانگیز جاش دهامل در نقش جیکوب لی و کارن فوکوهارا در نقش دنی ناکامورا همراه شده است؛ بازیگرانی که اگرچه از جمله هنرمندان کمترشناخته‌شده‌ی هالیوود به‌شمار می‌روند، در کالیستو پروتکل عملکرد بسیار خوبشان ضمن جان‌بخشی به‌این دو کاراکتر، مخاطب را با وزن حاکم‌بر تک تک صحنه‌ها همراه می‌کند.

در آن سو، شخصیت منفی قصه یعنی کاپیتان فریس را داریم که از ابتدا تا انتهای قصه‌ی کالیستو، در حد یک شخصیت منفی تک‌بعدی، کلیشه‌ای و هالیوودی باقی می‌ماند. متاسفانه کالیستو پروتکل برخلاف شخصیت‌های اصلی، برای نمایش جنبه‌های مختلف کاراکتر فریس و پرداخت انگیزه‌های او، هیچ تلاشی نمی‌کند تا این کاراکتر (با نقش‌آفرینی سم ویتور/Sam Witver) نه‌تنها به نقطه ضعف داستان بازی تبدیل شود، بلکه انگیز‌ه‌ها و رفتار او نیز برای بازیکن مجهول و غیرقابل لمس بماند. یکی از اشکالات بخش افتتاحیه‌ی بازی دقیقا به‌همین شخصیت مربوط می‌شود. دشمنی همه‌جانبه‌ی فریس و جیکوب هرگز در طول قصه (مخصوصا ساعات آغازین) توضیح داده نمی‌شود و بازی هرگز برای پرداخت چنین مسئله‌ی مهمی، تلاش نمی‌کند.

قصه‌ی کالیستو پروتکل با وجود یک سری مشکل پیرامون پرداخت شخصیت منفی و شروع بسیار شتاب‌زده‌اش، روایت بسیار خوبی را شکل داده و آن را به‌بهترین شکل ممکن به‌نقطه‌ی پایان می‌رساند. اثری که با ایجاد یک سری سؤال در ذهن بازیکن، چارچوبی اسرارآمیز را برای قصه‌اش ایجاد کرده و با پاسخ‌ها، گره‌گشایی‌ها و پیچش‌های خاص داستانی، به‌کنجکاوی بازیکنی که برای پیدا کردن جواب سؤال‌هایش با اتفاقات وحشتناک زندان Black Iron درگیر شده، پاداش می‌دهد. درکنار تمامی این موارد، کالیستو پروتکل در شکل دادن به‌دنیای خود کاملا موفق است و به‌خوبی برای دنباله/دنباله‌های بعدی‌اش زمینه‌چینی می‌کند.

NAME

مشابه با Dark Souls که دنباله معنوی Demon’s Souls است، کالیستو پروتکل نیز دنباله معنوی Dead Space به شمار می‌رود

جدا از داستان باکیفیت و جذاب، اوج لذت کالیستو در گیم‌پلی‌اش نهفته است. کاوش در محیط‌ها و شرکت در مبارزات، اسکلت روند کالستو پروتکل را شکل می‌دهند. محیط‌های بازی نه آنقدر کوچک و خطی هستند و نه آنقدر بزرگ و درندشت که بازیکن در آن‌ها گم شود. در تمامی محیط‌های بازی، دو مسیر بسیار مهم وجود دارد. یک مسیر به‌پیشروی در داستان اثر مربوط می‌شود که مسیر اصلی است. در میان این راه‌های اصلی اما، شریان‌های فرعی وجود دارد که دنبال کردن‌شان کاملا اختیاری است؛ بازیکن این انتخاب را دارد تا با قدم گذاشتن در این مسیرها و عبور از چالش‌های موجود در آن‌ها، پاداش‌هایی ارزشمند را به‌دست بیاورد. درواقع این مسیرهای فرعی، کنجکاوی و مهارت بازیکن در مبارزات را قلقک می‌دهد و در پایان، پاداشی بسیار خوب را تقدیم گیمر کرده که به‌طور مستقیم، در ارتقاء لوازم جیکوب نقش ایفا می‌کند. علاوه‌بر تنوع بسیار خوب محیط‌ها (چه از منظر معماری نقشه و چه از منظر بصری) وجود این مسیرهای فرعی و باز بودن دست مخاطب در دنبال کردن یا نکردنشان از مهم‌ترین نقاط قوت کاوش در کالیستو به‌شمار می‌روند.

مبارزات در کالیستو پروتکل بر محوریت استفاده از سلاح سرد و گرم طراحی شده است. در ساعات ابتدایی بازی، نبردهای نزدیک با استفاده باتون برقی جیکوب محوریت اصلی مبارزات را شکل می‌دهند؛ رفته رفته با عمیق‌تر شدن چالش‌ها و اضافه شدن ابزار جدید مثل دستکش ضد جاذبه GRP و تفنگ‌های مختلف، دست مخاطب در ازبین‌بردن دشمنان بازتر می‌شود. هرچقدر که تنوع دشمنان بالاتر رفته و رویارویی‌ با آن‌ها سخت‌تر می‌شود، جیکوب هم سلاح‌های تازه به‌دست آورده و در مقابله با آن‌ها پیشرفت می‌کند. نکته‌ی مهم اینجا است که هم دشمنان و هم جیکوب هرچقدر هم که پیشرفت بکنند،‌ نقاط ضعف خاص خودشان را دارند. مثلا سیستم قطع عضو دشمنان جیکوب که نام بایوفاژ (Biophage) را یدک می‌کشند،‌ به‌‌مخاطب کمک می‌کند تا راحت‌تر بتواند آن‌ها را از میان بردارد. مثلا بازیکن با قطع کردن یکی از دست‌های دشمن، به‌راحتی می‌تواند حمله‌ی بعدی او را پیش‌بینی کرده و راحت‌تر از ضربه‌ی او جا-خالی بدهد. یا اینکه بازیکن می‌تواند با قطع کردن پای دشمنان، آن‌ها را با له کردن (Stomp) یا یک ضربه‌ی کاری باتون، با صرف حجم کمی از گلوله‌ها از بین ببرد.

NAME

طبیعت بسیار خشن و چالش‌برانگیز حاکم بر گیم‌پلی، بازیکن را تشویق می‌کند تا از کمترین میزان منابع موجود، بیشترین استفاده را ببرد

از آن طرف، جیکوب هم نقطه ضعف‌های خودش را دارد. محدودیت قابل‌توجه گلوله‌ها، محدودیت در استفاده از دست‌کش ضد جاذبه GRP، محدودیت در اضافه کردن آیتم‌ها به کوله‌پشتی، برتری بایوفاژها در تعداد، قابلیت «جهش» و قوی‌تر شدن بایوفاژها در میانه‌ی مبارزه و مواردی از این دست، عمق و تعادل خوبی را به‌‌چالش‌های بازی می‌آورد. طبیعت بسیار خشن و چالش‌برانگیز حاکم بر گیم‌پلی، بازیکن را تشویق می‌کند تا از کمترین میزان منابع موجود، بیشترین استفاده را ببرد. و اینجا است که مواردی همچون بهره‌گیری از تله‌های محیطی به‌کمک دستکش ضد جاذبه GRP و استفاده از تکنیک‌های مخفیانه (کشتن دشمنان از پشت سر به‌شکل بی سروصدا) اهمیت خود را نشان می‌دهد. اوج لذت سیستم کامبت بازی، به‌لحظاتی مربوط می‌شود که تعداد زیادی از بایوفاژها به‌یک‌باره جیکوب را محاصره می‌کنند. اینجا است که بازیکن باید از تمامی مهارت‌ها و ابزارهایش (حتی تله‌های محیطی) استفاده کرده تا خودش را نجات بدهد؛ فکر شده بودن چینش دشمنان در محیط‌های بازی، مقابله با آن‌ها را به یک پازل تبدیل می‌کند. کالیستو از بازیکن می‌خواد تا به‌جای فشردن پشت سر هم دکمه‌ی پرتاب ضربه، به‌تمامی حرکات و راه‌های ازبین‌بردن دشمنان فکر کرده و بهترین گزینه را اجرا کند؛ موردی که مشابه‌ آن را در سری دد اسپیس شاهد بودیم.

فراگرفتن، بهره‌گیری از مکانیزم‌های نبرد در کالیستو پروتکل و عبور از چالش‌های آن دارای یک منحنی منطقی است که مبارزات بازی را به‌تجربه‌ای لذت بخش تبدیل می‌کند. البته که مواردی هم وجود دارند که مانع این لذت می‌شوند و آن‌‌ها، مشکلات فنی بازی هستند. بزرگ‌ترین ایراد فنی که به‌گیم‌پلی اثر ضربه می‌زنند، به‌دوربین بازی مربوط می‌شوند. اول باید این موضوع را در نظر داشته باشیم که کنترل کردن جیکوب در بازی کالیستو پروتکل، سنگینی خاص خودش را دارد. مواردی همچون راه رفتن کاراکتر، نشانه‌گیری با تفنگ/دستکش GRP، پرتاب ضربه با باتون برقی و موارد این‌چنینی، همگی وزن و سنگینی خاصی دارند. موضوعی که به‌خوبی مکانیزم Tank Controls از آثار کلاسیک سبک وحشت/بقا را به‌کالیستو پروتکل آورده و آن را با طبیعتِ واقع‌گرا و سینمایی اثر ترکیب می‌کند.

NAME

بسته به سرعت پیشروی بازیکن و انتخاب درجه سختی، اتمام کالیستو پروتکل بین ۹ تا ۱۴ ساعت زمان می‌برد

موضوع اصلی اینجا است که نزدیک شدن‌های شدید و گاه‌وبی‌گاه دوربین به‌کاراکتر تحت کنترل گیمر، مواردی همچون آیتم‌های موجود در محیط و حتی رابط کاربری (نمایش میزان سلامتی/شارژ دستکش GRP) را از دید بازیکن خارج و یک سختی بیهوده را به‌تجربه‌ی بازیکن تحمیل می‌کند. سایر مواردی همچون باگ‌های مختلف، خروج‌های ناگهانی از بازی (کرش کردن)، بهم ریختن ساختار و چینش دشمنان به‌دنبال مشکلات فنی، اجرا نشدن دستورهای مبتنی بر فشردن دکمه‌ها و بیشتر، از جمله ایرادات تکنیکی بازی هستند که به‌شکل مستقیم، روی گیم‌پلی و تجربه‌ی بازی اثر می‌گذارند. با وجود اینکه حجم بالایی از مشکلات فنی بازی در این لحظه و با آپدیت ۱۲ گیگابایتی کالیستو حل شده‌اند اما، عرضه‌ی اثر مملو از مشکلات فنی تجربه‌ی حجم زیادی از بازیکنان را تحت تاثیر قرار داد.

در کل و پیرامون گیم‌پلی کالیستو پروتکل می‌توان گفت که در این اثر، با یک بازی چالش‌برانگیز و واقعا سرگرم‌کننده طرف هستیم. تنوع دشمنان درکنار تنوع ابزار آلات بازیکن و باز بودن دست مخاطب در نابود کردن دشمنان از روش‌های مختلف، ضمن بخشیدن عمق و تعادل مناسب به‌گیم‌پلی، کالیستو پروتکل را به‌یک بازی مفرح و چالش‌برانگیز با ارزش تکرار بالا تبدیل می‌کند. کالیستو پروتکل با ترکیب صحیح مولفه‌هایی مثل سیستم زد و خورد نزدیک، کنترل سنگین (Tank Controls) کاراکتر و فضاسازی خاص با مولفه‌هایی که از سری دد اسپیس قرض گرفته، به‌خوبی خودش را در همان ساعات ابتدایی از زیر سایه‌ی دد اسپیس خارج کرده و یک هویت منحصر‌به‌فرد را می‌سازد. ایرادهای فنی بازی، بزرگ‌ترین موانعی هستند که در مسیر لذت بردن از تجربه‌ی گیم‌پلی کالیستو قرار گرفته‌اند. مشکلاتی که با وجود حل شدنشان با آپدیت‌های اخیر، تجربه‌ی حجم زیادی از مخاطبان در زمان عرضه‌ی کالیستو را تحت تاثیر قرار دادند.

NAME

کالیستو پروتکل یکی از تماشایی‌ترین جلوه‌های بصری نسل ۹ تا به‌ امروز را نمایش می‌دهد.

کالیستو پروتکل یکی از تماشایی‌ترین جلوه‌های بصری نسل ۹ تا به‌امروز را نمایش می‌دهد. واقع‌گرایی شدید در ساختار محیط‌ و شخصیت‌ها، گیرایی و باورپذیری اثر را به‌طور چشم‌گیری بالا برده است. موردی که مستقیما روی قدرت و گیرایی فضا/اتمسفر بازی اثر گذاشته و بازیکن را به‌سرعت در خودش حل می‌کند. طراحی مثال‌زدنی کاراکترها و هیولاها، نورپردازی عالی درکنار رنگ‌بندی خاص محیط‌ها علاوه‌بر فضاسازی، تنوع بسیار خوبی را هم بر محیط‌های اثر حاکم کرده است. درکنار تمامی این موارد، انیمیشن‌های بسیار نرم و سیال بازی قرار می‌گیرند. روان بودن انیمیشن حرکت شخصیت اصلی، انیمیشن حرکات دشمنان و انیمیشن‌های مربوط‌به مرگ کاراکترها، همراه‌با مواردی که پیش‌تر ذکر شدند، همگی دست‌به‌دست می‌دهند تا تجربه‌ای گیرا برای مخاطب شکل بگیرد و ترساندن بازیکن ساده‌تر شود.

اما برای به‌ترس انداختن مخاطب، جلوه‌‌‌های تصویری هرگز کافی نیستند. بازی از منظر صوتی نیز بسیار قدرتمند ظاهر می‌شود. بهره‌گیری عالی تیم صداگذاری کالیستو پروتکل از تکنولوژی صدای سه‌بعدی در ترساندن و ایجاد حس دلهره برای گیمر کاملا موفقیت آمیز است. صدای فعالیت هیولاها در کانال‌های مختلف درون دیوارهای زندان بلک آیرون، صدای برخورد باتون برقی جیکوب با سر و صورت بایوفاژها و صوت خرد شدن استخوان‌هایشان، زمزمه‌هایی که اسم جیکوب را در راهروهای تاریک زندان فرا می‌خوانند، صوت شلیک تفنگ‌ها و درکنار تمامی این موارد، آهنگسازی بسیار خوب بازی، عملکرد بی‌نقص تیم صداگذاری و موسیقی را تکمیل می‌کنند. بازی بیشتر روی جنبه‌ی «بقا» از ژانر «ترس/بقا» تمرکز دارد و آن شکل دیوانه‌وار از وحشت که در سه‌گانه دد اسپیس اجرا شده بود را در کالیستو شاهد نیستیم. چنین موضوعی بیشتر از همه در بخش موسیقی کرد دارد و آن آهنگ‌سازی پر سروصدا و مهیب Dead Space جای خود را به‌یک سری نوای دلهره‌آور و اتمسفریک داده است. البته این هرگز به‌معنی ترسناک نبودن کالیستو نیست چرا که در این بازی هم مثل مخلوقات قبلی تیم گلن اسکافیلد، لحظات ترس با وسواس و دقت بسیار زیادی در جای جای نقشه‌های بازی کاشته شده‌ و در انتظار بازیکن هستند.

NAME

کالیستو هم مثل اکثر بازی‌های نسل ۹ از مشکل عدم بهینه‌سازی فنی صحیح رنج می‌برد

در کالیستو پروتکل همچون سری دد اسپیس، داستان‌سرایی محیطی نقش بسیار پررنگی دارد. همان‌طور که پیش‌تر در مقاله «نگاهی به اهمیت محیط در طراحی مراحل بازی‌های ویدیویی» بررسی کرده بودیم، این ارتباط محیطی می‌تواند در خصوص انتقال یک محتوای داستانی به‌گیمر (مثل فایل‌های صوتی یا یک سری نوشته و سرنخ) باشد یا اینکه می‌تواند یک مولفه‌ی ساختاری از گیم‌پلی را به‌بازیکن آموزش بدهد (مثل آموزش نحوه‌ی کشتن دشمنان یا راهنمایی ضمنی بازیکن در رسیدن به‌مقصد بعدی)؛ تمامی این موارد با دقت و ظرافتی حساب‌شده در بازی اجرا شده‌اند. تیم استرایکینگ دیستنس با حذف کردن سیستم Locator (نشانگر/راهنمای یافتن مقصد در محیط) که پیش‌تر در بازی دد اسپیس وجود داشت، کاوش در محیط‌های کالیستو و پیدا کردن مقصد را برعهده‌ی گیمر گذاشته است. محیط‌های کالیستو با مواردی همچون قرار دادن مقصد در میدان دید بازیکن (عکس بالا)، نورپردازی و رنگ‌آمیزی خاص و بیشتر، بازیکن را طی کاوش در محیط یاری می‌کنند. چنین ساختاری که در محصولات تک‌نفره/داستان‌‌محور استودیو ناتی‌داگ به‌بهترین شکل ممکن اجرا شده، حالا به‌‌یکی از مولفه‌های اساسی در ساختار محیط‌های کالیستو پروتکل تبدیل شده است.

اولین اثر استودیو Striking Distance قدمی محکم و البته لرزان به‌سمت آفرینش یک مجموعه (IP) جدید است. The Callisto Protocol با داستان اسرارآمیز و جذاب، گیم‌پلی خونین، سرگرم‌کننده و چالش‌برانگیز، فضاسازی بسیار گیرا و حساب‌شده درکنار صداگذاری/موسیقی تحسین‌برانگیز خود بالاخره جای خالی هشت ساله مجموعه دد اسپیس را پر می‌کند. اثری که هرگز بی‌ایراد نیست و با شروع بسیار شتاب‌زده در قصه، شخصیت منفی کلیشه‌ای و مشکلات فنی پرتعدادی که دارد، از تبدیل شدن به‌اثری بی‌نقص باز می‌ماند. کالیستو پروتکل با وجود مشکلاتی که دارد، یک تجربه‌ی داستان‌محور ۹ الی ۱۴ ساعته‌ی باکیفیت است که ضمن سیراب کردن عطش افرادی که دلشان برای ترس فضایی در مدیوم گیم لک زده بود، طرفداران بازی‌های داستان‌محور را هم راضی می‌کند.

بررسی بازی کالیستو پروتکل براساس تجربه نسخه‌های Xbox Series S و PC نوشته شده است


مجله خبری gsxr

نمایش بیشتر
دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا