بعضی از المانها و جنبههای یک بازی، حساستر از سایر بخشها هستند. برای مثال، درون مایه طنز یکی از المانها و ساختار پیچیده است. استفاده مناسب از آن، میتواند لحظات مفرحبخش و بامزهای را بهوجود آورده یا حتی ازطریق خلق کمدی سیاه، موارد تلخ تابو موجود در جامعه را بهتصویر بکشند. حال اگر از این المان بیش از اندازه استفاده شود، حتی باوجود موضوعات جالب، میتواند تاثیر منفیای داشته باشد. این در حالی است که اگر کیفیت مناسبی نداشته باشد، استفاده از آن هرچند کم میتواند به محتویات اضافه و خسته کننده محصول مورد نظر تبدیل شود.
در جریان رویداد ایکس باکس و بتسدا گیمز بود که بازی High on Life با انتشار یک تریلر معرفی شد. محصولی که از سال ۲۰۱۹ پروسه کامل توسعه آن آغاز شد و و کانسپ اولیه آن توسط جاستین رولند خلق شده است. شخصی که اکثرا او را به نویسنده، کارگردان و یکی از خالقان انیمیشن پرطرفدار Rick and Morty میشناسند. در ادامه استودیو Squanch Games پروسه توسعه بازی را شروع کرد و حال توسط همین استودیو مستقل هم در دسترس کاربران قرار گرفته است. درون مایه و هدف اصلی High on Life ارائه یک تجربه کمدی و تیراندازی اول شخص است تا کاربران بتوانند تجربهای کاملا متفاوت نسبتبه سایر بازیهای ویدیویی را کسب کنند.
داستان بازی با یک مقدمه بسیار جالب شروع میشود. جاییکه قهرمان داستان در حال بازی کردن با کامپیوتر خود بوده و از همان ابتدا طنز بازی و شوخطبعیها نظر مخاطب را بهخود جلب میکند. در ادامه یک گروه بیگانه به نام G3 Cartel به شما حمله کرده تا از انسانها بهعنوان یک ماده مخدر استفاده کنند. در همان ابتدا بازیکن با یک اسلحه زنده آشنا میشود و با کمک سلاح مربوطه به سرزمین بیگانگان سفر میکنید. کلیت داستان بازی یک محتوای کلیشهای است. سرزمین انسانها مورد تهاجم بیگانگان قرار گرفته و حال یک انسان بی نام و نشان ناگهان به یک قهرمان تبدیل شده و انسانها را نجات میدهد.
البته که استفاده از کلیشه هیچوقت مورد بدی برای داستان یک بازی به حساب نمیآید، اما نحوه روایت آن باید بهگونهای باشد که مخاطب را سرگرم کند. تیم سازنده سعی کرده این سرگرمی و جذابیت در روایت داستان را با شوخطبعیها و کمدی بهنمایش بگذارد که خب، هم موفق و هم ناکام است. شوخطبعیهای بازی در ابتدا باعث سرگرمی مخاطب شده و جلوه جالبی به بازی بخشیده است. این درحالی است که رفته رفته شوخیهای بازی و دیالوگهای میان کاربران از حد خود گذشته و تبدیل به یک نقطه ضعف میشود. ازاینرو High on Life در ارائه یک بخش داستانی سرگرم کننده ناکام بوده و عدم وجود مواردی مثل شخصیتپردازی و حفرههای موجود درگیمپلی، سبب شده تا با یک محصول خسته کننده از این حیث طرف باشیم.
High on Life یک بازی تیراندازی اول شخص است که در جریان آن بازیکنان باید ۶ عضو عالی رتبه G3 Cartel را کشته و درنهایت بهسراغ رئیس این گروه بروند. در گیمپلی یک بازی تیراندازی اول شخص، اولین و مهمترین فاکتور گانپلی بازی است. گانپلی High on Life تجربهی خوبی را ارائه میدهد و شاید در ظاهر فکر کنید که یک بازی کمدی و فانتزی مثل High on Life نمیتواند سیستم تیراندازی سرگرم کننده و دقیقی داشته باشد، اما کشتن دشمنان با هر یک از پنج سلاح اصلی شما لذت بخش بوده و تیراندازی به قسمتهای مختلف بدن، آسیب متفاوتی را وارد میکند. برای مثال اگر به پای بیگانگان شلیک کنید، دیرتر از هدشات کردن یا شلیک به سینه و گردن کشته میشوند. همچنین یک چاقو هم در اختیار دارید که میتوانید Melee Attackها را انجام داده و بعضی وقتها یک انیمیشن برای ضربه تمام کننده شما ازطریق چاقو نشان داده میشود.
اسلحههای بازی جدا از اینکه طراحی متنوعی دارند و به شما اجازه میدهند به روشهای مختلفی دشمنان را از بین ببرید، در پلتفرمینگ و سکوبازیها هم نقش دارند. سکوبازیها طراحی خوبی دارند و با دریافت هر اسلحه جدید، پلتفرمینگهایی را مشاهده میکنید که مربوطبه اسلحه مورد نظر بوده تا بتوانید کار با آن را یاد بگیرید. بااینحال دریافت سلاحهای جدیدتر، بهمعنی گشتوگذار بهتر و کاملتر در محیطهای بازی است. بهعبارتی High on Life دارای المانهای مترویدوینیایی است تا مخاطبان فارغ از انجام مأموریتهای اصلی، بتوانند میان محیطهای بازی سفر کرده و به گشتوگذار بپردازند.
گشتوگذار در بازیهایی که از المانهای مترویدوینیایی استفاده میکنند، زمانی لذت بخش و ارزشمند است که آیتمهای خوبی در جهان بازی طراحی شده باشد یا شاهد بخشهای جدیدی در محیطها باشیم که ازطریق آنها با کاراکترهای جدیدی آشنا شده تا مأموریتهای جانبی تازهتری را دریافت کنید. High on Life فاقد تمامی این موارد است و استفاده از سلاحهای جدید صرفا به شما اجازه میدهد تا صندوقهایی را پیدا کنید که داخلشان پول یا آیتم Collectible برای خرید آیتمهای بهبود سلاح، لباس قهرمان داستان و آیتمهای تزئینی است. تمامی این صندوقها را در طول انجام مأموریتهای اصلی هم میتوانید کسب کنید و دیگر گشتوگذار اضافهتر در جهان بازی، بهدلیل نبود محتویات مناسب و درخور، به هیچوجه ارزشمند نبوده و بازیکن را متقاعد به انجام این کار نمیکند.
از حیث بصری High on Life تجربهی قابل قبولی را ارائه میدهد. بااینکه بعضی از محیطها و دقت به جزئیات بافتها در حد و اندازه سایر محیط نیست، اما در حالت کلی برای یک بازی مستقل قابل قبول بوده و افکتهای حاصل از انفجار، شلیک یا نابودی دشمنان هم بهخوبی کار شده است. از نظر جزئیات و دقت به طراحی کاراکترها هم نباید انتظار خاصی داشت و تعدادی کاراکتر پیشفرض برای قهرمان داستان درنظر گرفته شده که میتوانید از میان آنها برای شخصیت خود انتخاب کنید. شاید دشمنان High on Life آنچنان متنوع نباشند، اما باسهای بازی هرکدام طراحی منحصربهفردی داشته و چالش متفاوتی را ارائه میدهند. از نظر فنی بازی فاقد مشکل خاصی نظیر باگ و افت فریم است و میتوانید یک تجربه روان را کسب کنید.
موسیقیهای به هنگام مبارزات یا گشتوگذار در جهان بازی تجربهی خوبی را ارائه داده و با اتمسفر و فضاسازی بازی همخوان هستند. همچنین صداگذاریها به خودی خود جذاب بوده و صداپیشه هریک از کاراکترها و سلاحها بهخوبی با شخصیتشان تطابق دارمد. درانتها، انتخاب دیالوگها و تاثیر منفی آن روی داستان و روایت داستانی، بهخاطر شوخیهایی که بعضی از آنها جذاب نیست، روی تجربه کلی بازیکن تاثیر سنگینی گذاشته است. ازاینرو تجربه ۸ الی ۱۰ ساعته شما تقریبا از اواسط به بعد ساختار خسته کنندهای بهخود میگیرد و جهان High on Life هم آنقدر محتوای کافی ندارد که بتوانید ازطریق آنها خودتان را سرگرم کنید.
بررسی بازی باتوجه به نسخه کامپیوتر نوشته شده است