ساخت بازیهای جدید با ایدههای نو و خلاقانه که به درستی در دل یک اثر قرار گرفتهاند، از زیباییهای صنعت بازیهای ویدیویی است. دراینمیان بعضی از سازندهها سعی میکنند بهجای خلق یک بازی کاملا نو و تازه، به سمت استفاده از ایدههای موفق سایر مجموعه یا بازیها رفته و آنها را با ایدههای خود ترکیب کنند. ازاینرو میتوانند یک تجربه جدید، خاص و در عین حال آشنا را ارائه دهند. البته که این موفقیت زمانی رخ میدهد که بهدرستی از تمامی المانهای جدید و المانهای الهام گرفته شده استفاده شود.
استودیو ماندفیش در سال ۲۰۱۷ مشغول ساخت بازی Atomic Heart شد. محصولی که ایدههای تازه و نو خود را درکنار ایدههای از پیش استفاده شده قرار داده است. اما، متاسفانه قرارگیری تمامی المانها کنار یکدیگر آنطور که انتظار میرفت، عملکرد مناسبی درکنار یکدیگر ندارند.
تماشا از یوتیوب
در دهه ۱۹۳۰ دمیتری سچنوو ازطریق دانش خود توانست مادهای به نام پلیمر را خلق کرده که ازطریق آن اتحاد جماهیر شوروی توانست پیشرفت شایانی در تکنولوژی مخصوصا در زمینه انرژی و روباتیک داشته باشد. ازاینرو شاهد رباتهایی هستیم که مشغول کار در زمینههای مختلف شدند و پیشرفت زیادی در زندگی مردم بهوجود آمد. همچنین یک هوش مصنوعی به نام کالکتیو هم از دل دستاوردهای سچنوو خارج شد. حال در سال ۱۹۵۵ بهسر میبریم و Facility 3826 که بزرگترین مرکز تحقیقاتی جماهیر شوروی به حساب میآید، خود را برای راهاندازی کالکتیو ۲ آماده میکند.
این در حالی است که همه چیز مطابق میل سچنوو پیش نمیرود. داستان بازی در جهانی جایگزین رخ میدهد؛ جایی که روسیه و جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم پیروز شدهاند. همچنین بازیکن در نقش سرگردی کارکشته به نام سرگی نچایو قرار میگیرد. شخصی که بهنظر میرسد بهدرستی خاطرات خود را به یاد نمیآورد و حفرهای در ذهن وی از گذشتهاش وجود دارد. همچنین وی دارای یک دستکش مجهز به تکنولوژی کالکتیو بوده و مدام یک هوش مصنوعی به نام چارلِز (Char-les) با او صحبت میکند. روایت داستانی Atomic Heart به شکلی نیست که بتواند تجربهی خوبی را ارائه دهد. شروع بازی نوید بخش یک داستان متفاوت و جالب است، اما هرقدر که جلوتر میرویم، روایت داستان تعادل خود را از دست میدهد.
در ابتدا آرمان شهری را مشاهده میکنیم که پیشرفت تکنولوژی نقش بهسزایی در راحتی زندگی مردم ایفا کرده و همه خوشحال هستند و رفته رفته این آرمان شهر به یک ویرانه مطلق تبدیل میشود. تقریبا تا یک سوم انتهایی، داستان بازی روایت آهسته و قابل پیشبینیای دارد و در انتها، روایت سرعت بالایی پیدا میکند. البته که روایت آهسته و آرام داستان به خودی خود مورد بدی نیست، اما زمانیکه کلیت داستان گیرایی لازم را نداشته باشد و ازطرفی مشکلاتی هم در گیمپلی وجود داشته باشد، مخاطب نمیتواند آنطور که انتظار دارد، با آن ارتباط برقرار کند.
شخصیت پردازی کاراکترها هم معمولی است. البته سرگی نچایو شخصیت پردازی قابل قبولی دارد و تا انتهای داستان بهخوبی به سوالات مخاطب جواب داده میشود. اما، پایانبندی نامناسب Atomic Heart روی شخصیت پردازی وی هم تأثیرگذار بوده است. ساختار داستانی و حال و هوای Atomic Heart پتانسیل خیلی خوبی دارد تا یک داستان متفاوت و گیرا را مشاهده کنیم. این در حالی است که استودیو ماندفیش بهخوبی از این پتانسیل استفاده نکرده است.
گیمپلی اتمیک هارت هم موارد جالبی را در خود جای داده و هم دارای مشکلاتی است که باعث شده حداقل تا نیمی از بازی نتوانید با آن سرگرم شوید. Atomic Heart یک بازی تیراندازی اول شخص است که تاحدی در جهان آن میتوان المانهای نقشآفرینی را هم پیدا کرد. قهرمان داستان بهواسطهی سلاحهای Melee و دوربُردی که درطول داستان آنها را پیدا میکند، قادر به ازبینبردن دشمنان است. البته که پیدا کردن سلاحها لزوما به معنای در دسترس بودنشان نیست، بلکه شما نقشه ساخت آنها را پیدا کرده و به واسطه سیستم ساخت و ساز بازی، باید سلاحها را بسازید.
همچنین ساخت مهمات، آیتمهای قابل استفاده و کارتریجهای المنتال از جمله موارد دیگری هستند که در بخش ساختوساز در دسترس است. همچنین دستکش سِرگِی، میتواند از مهارتهای متفاوتی استفاده کند. مهارتهایی مثل منجمد کردن دشمنان، استفاده از شیلد یا مواردی مثل آب پاشیدن در محیط و استفاده از الکتریسیته، از جمله مواردی است که تیم سازنده برای بازیکنان تدارک دیده است. بااینحال این تنوع زمانی میتواند مفید واقع شود که شالوده مبارزات بازی بهخوبی بنا شده باشد.
مشکل اصلی مبارزات Atomic Heart این است که شاهد عدم تعادل بین پویایی شما و دشمنان هستیم. بعضی از دشمنان و باسها در اتمیک هارت عکسالعمل و سرعت عمل بالایی دارند. این در حالی است که شما تنها دارای جاخالی دادن هستید و این ویژگی هم به درستی طراحی نشده و در نبردهای شلوغ درمحیطهای بسته، امکان دارد باعث گرفتار شدنتان در گوشه محیط یا بین دشمنان شود. اگر بین آنها گیر کردید، بدانید که کارتان تمام است و تقریبا هیچ راهی وجود ندارد که بتوانید خود را خلاص کنید. باتوجه به این نوع طراحی دشمنان، وجود ویژگی دویدن در محیط و جاخالی دادن مناسب، میتوانست نبردهای سرعتی را لذت بخش و جذاب کند. البته که میتوانید راه رفتن قهرمان داستان در محیط را بهلطف سیستم ارتقا بهتر کنید یا ارتقای مهارتها و سلاحها تا آخرین حد، میتواند مشکلات ذکر شده را تاحدی بهتر کرده و بهسرعت هر دشمن را از بین ببرید.
ازاینرو ارتقاهای کاراکتر شما، ارتقاهای مناسب دستکش و مهارتها و همچنین سلاحها نقش بهسزایی در گیمپلی بازی ایفا میکنند و بهخوبی تأثیرگذار هستند. جدا از سیستم مبارزات، جهان Atomic Heart دارای محیطهایی است که دارای چالشهای مخصوصی هستند. با انجام این چالشها، میتوانید بلوپرینت مربوطبه بعضی از ارتقا سلاحهای بازی را کسب کنید. بااینحال طراحی بد نقشه Atomic Heart و نبود توضیحات کافی در نقشه، باعث شده تا ردیابی بعضی از این محیطها دشوار باشد. همچنین مهم نیست که روی چه درجه سختیای Atomic Heart را تجربه میکنید، آنقدر لوتهای متعدد در محیط قرار گرفته و تعدادی از ارتقاها هم بهصورت معمول در دسترس قرار میگیرند که نیازی به انجام این دسته از چالشها نیست.
طراحیهای مراحل اصلی بازی قابل قبول است. تنوع آنها بهگونهای است که بتوانید تجربیات متفاوتی را کسب کنید. همچنین چالشهای درنظر گرفته شده هم تاحدی بخشی از کارهایی است که باید درطول مراحل اصلی انجام دهید. درحالت کلی، گیمپلی بازی باتوجه به محتویات خود، پتانسیل بالایی برای سرگرم کردن مخاطب دارد، اما استفاده نادرست از المانها سبب شده تا در بهترین حالت یک تجربه متوسط را ارائه دهد.
Atomic Heart از نظر بصری تجربهی بسیار خوبی را ارائه میدهد. شاید جزئیات محیطی به خودی خود کیفیت معمولیای داشته باشند، اما نورپردازیها و سایهها طراحی بسیار خوبی داشته و سبب شده در بعضی از بخشهای Atomic Heart جزئیات بصری خیرهکنندهای را مشاهده کنیم. همچنین استودیو ماندفیش میانپردههای سینمایی مختلفی را در دل بازی خود قرار داده است. ای کاش میانپردههای سینمایی بازی همانند گیمپلی با نرخ ۶۰ فریم برثانیه دراختیار مخاطب قرار میگرفتند تا شاهد تجربهای یکپارچهتر در این بخش باشیم.
جدا از موارد ذکر شده در بخش طراحی، دشمنان عادی و مینی باسها میتوانستند طراحی متنوعتر و بهتری داشته باشند. این در حالی است که باسهای اصلی Atomic Heart و نحوه مبارزه کردن آنها، یکی از نقاط قوت این بازی به حساب میآید. باسهای اصلی اتمیک هارت هم شما را به چالش کشیده و هم باوجود مشکلات سیستم مبارزات، شکست دادن آنها حس و حال خوبی را القا میکند. دراینمیان اشاره کنم که اتمیک هارت فاقد افت فریم خاصی است و تاحدی شاهد باگهای مختلفی هستیم، اما این باگها آنچنان تاثیر خاصی روی تجربه شما نمیگذارند.
موسیقی و صداگذاریهای بازی در سطح بسیار خوبی قرار دارند. میک گوردون موسیقیهایی را ساخته که گوش دادن آنها به هنگام نبرد، مخصوصا با باسهای اصلی، حسابی گوش شما را نوازش میکند. صداگذاریهای شخصیتها و همچنین افکتهای صوتی حاصل از شلیک اسلحه، ضربه زدن با سلاحهای Melee و موارد مشابه هم بهخوبی انجام شده است.
در انتها، Atomic Heart و بخش داستانی آن یک تجربه تقریبا ۲۰ ساعته را دراختیار شما قرار میدهد. تجربهای که در بهترین حالت متوسط رو به بالا است، اما باتوجه به پتانسیلی که دارد، میتوانست عمیق، درگیر کننده و حسابی هیجانانگیز باشد.
بررسی بازی براساس نسخه پلی استیشن 5 صورت گرفته است