نقد و بررسی نسخه نسل نهمی بازی The Witcher 3: Wild Hunt؛ یک فرجام باشکوه
نقد و بررسی نسخه نسل نهمی بازی The Witcher 3: Wild Hunt؛ یک فرجام باشکوه
در این مقاله به نقد و بررسی نسخه نسل نهمی The Witcher 3: Wild Hunt خواهیم پرداخت. آیا این آپدیت ما را به تجربهی دوباره بازی راغب خواهد ساخت؟
با توجه به این که این مقاله به منظور بررسی نسخهی نسل بعدی نوشته شده، از بررسی کامل و دقیق دوبارهی خود بازی، پرهیز شده است و صرفا به صورت کلی، نقاط ضعف و قوت بازی مورد ارزیابی قرار گرفتهاند.
نگاهی کلی بر نقاط قوت و ضعف The Witcher 3: Wild Hunt
با وجود این که داستان بازی The Witcher 3: Wild Hunt، به نوعی تم آخرالزمانی دارد و Wild Hunt به دلیل خون قدرتمند سیری دنبال او هستند، اما نکته شگفتانگیز داستان و روایت بازی، شخصی بودن آن است. ما قرار نیست در نقش قهرمانی قرار بگیریم که قرار است از آمدن آخرالزمان یا همان White Frost جلوگیری کند، بلکه در وهلهی اول، ما پدری دلسوز هستیم که به دنبال پیدا کردن دختر گمشدهاش میرود و در این مسیر، از هیچ اقدامی خودداری نمیکند.
شاید جذابترین ویژگی شخصیت گرالت در نسخهی سوم همین مسئله باشد. ما در نقش گرالت، یک هیولاکش، یک پدر، یک ویچر، یک دزد، یک قاتل و یک منجی هستیم. بسته به شرایط و لحظات، گرالت بخش مختلفی از شخصیت خود را آشکار میکند. شاید موردی که باعث شده گرالت بیاندازه محبوب شود، همین انعطاف شخصیت پردازی اوست. او پروتاگونیستی سطحی نیست که صرفا به قلع و قمع هیولاها و انسانها بپردازد و قهرمانانه از آخرالزمان جلوگیری کرده و یک تنه جلوی Wild Hunt بایستد. او ضعفها و کمبودهای خود را دارد و در طول داستان نیز شاهد این مسئله هستیم که گرالت، به کمک دوستان خود برای رسیدن به اهدافش نیاز دارد.
یکی از ویژگیهایی که باعث میشود شخصیت اصلی یک داستان، فارغ از مدیومی که قصه در آن روایت میشود؛ باورپذیرتر شود، نشان دادن ویژگیهای انسانی است. ترس، ضعف، امید، درماندگی، ناامیدی، شجاعت؛ اینها مواردی هستند که ما در گرالت مشاهده میکنیم و میبینیم. در کل ویژگی جذاب اکثر شخصیت پردازیهای بزرگ این است که شخصیتی کامل و خداگونه را خلق نمیکنند. شخصیتی که نه نیازی به کمک دیگران داشته باشد و نه درمانده شود.
اما گرالت کاملا خلاف این قضیه است. در تمام لحظات داستان بازی، چه در خط اصلی داستانی و چه در بستههای الحاقی، گرالت به شکلی فوقالعاده باورپذیر پرداخته شده است. Unseen Elder را به خاطر دارید؟ گرالت بعد از برخورد اولیه، به خوبی از خطر آگاه بود و میدانست کوچکترین حماقت به معنی پایان زندگی او خواهد بود. حتی ترس در دیالوگهای گرالت مشهود بود. یا زمانی که او سیری را بیجان پیدا کرد، رفتار او بسیار باورپذیر کار شده بود. ما گرالت را دوست داریم و با او ارتباط برقرار میکنیم نه به خاطر این که او بزن بهادری قدرتمند و یا قهرمانی بیبدیل است، بلکه به خاطر اینکه او انسان است …
پرداخت فوقالعاده شخصیتهای بازی The Witcher 3: Wild Hunt، به گرالت و دیگر شخصیتهای فرعی مهم مثل Yennefer و Triss خلاصه نمیشود. یکی از شگفت انگیزترین ویژگیهای بازی این است که حتی شخصیتهای فرعی مراحل فرعی، از پرداخت عمیقی برخوردار هستند! از کشاورزی ساده که دنبال نجات دخترش است گرفته، تا ویچری که روستایی را به کل، قتل عام کرده. ما صرفا با یکسری Quest Giver مواجه نیستیم که به ما فعالیتهایی واگذار کنند و در قبال آن به ما پول بپردازند!
ما با انسانهایی طرف هستیم که دچار مشکلات ریز و درشت مختلفی هستند و عواطف و احساسات مختلفی از خود بروز میدهند. شاید دلیلی که مراحل فرعی بازی تا حد زیادی اعتیادآور هستند همین مسئله باشد. ما قرار نیست مانند اکثر آثار جهان آزاد دیگر، از A به B رفته، چند دشمن را بکشیم یا آیتم خاصی را به دست بیاوریم و در قبال آن سکه دریافت کنیم. ما با داستانها و اتفاقاتی سر و کار داریم که بعضا پیچش، عمق و جذابیت آنها از خط اصلی داستانی بسیاری از آثار دیگر بیشتر است!
در کنار پرداخت فوقالعاده شخصیتهای بازی، نکته جذاب دیگری که شاهد آن هستیم، طبیعی و عمقی بودن روابط و تعاملات بین شخصیتها است. از روابط عاطفی گرالت گرفته، تا رابطه استاد-شاگردی بین او و وزمیر، تا دوستی عجیب و متفاوت او با Dandelion، تعاملات و روابطی که بازی در اختیار مخاطب قرار میدهد، فوقالعاده باورپذیر و عمیق هستند. حتی اگر نسخههای قبلی را تجربه نکرده باشید و برای بار با اول است که با جهان The Witcher آشنا میشوید، به سرعت با این دنیا و شخصیتهایش خو میگیرید و روابط و تعاملات آنها را درک میکنید.
یکی دیگر از نقاط قوت بزرگ بازی، تنوع بینظیر و عمق فوقالعاده مراحل فرعی مختلف آن است. ذر بخش قبلی در مورد روایت و پرداخت فوقالعاده شخصیتها و اتفاقات در مراحل فرعی صحبت کردم، اما بد نیست به تنوع این مراحل از لحاظ گیمپلی نیز اشاره کنم. تنوع دشمنان و موجودات و هیولاهای بازی تحسین برانگیز است. اما نکته تحسین برانگیزتر، استفاده هوشمندانه از این تنوع و گستردگی دشمنان و هیولاها در مراحل فرعی و Witcher Contract ها است. تقریبا هیچ دو مرحلهی مشابهی در The Witcher 3 نخواهید یافت و تک تک آنها، از داستان گرفته تا هدف و Objective کلی و دشمنانی که با آن روبهرو خواهید شد، بسیار با یکدیگر متفاوت هستند.
البته از سوی دیگر شاهد یکسری ضعفهای کوچک نیز هستیم که در مقام منتقد، باید به آنها اشاره کنم. مورد اول، ضعف در پرداخت آنتاگونیست اصلی بازی است. Eredin یا همان King of Wild Hunt به عنوان بزرگترین آنتاگونیست بازی (در داستان اصلی)، نمیتواند پا به پای دیگر شخصیتهای اصلی و فرعی داستان خودی نشان دهد. در واقع او، به نوعی یک Villain کلاسیک به شمار میرود. کسی که صد در صد منفی و شرور است و هیچگونه دلیل و پیش زمینهای برای شرارت او وجود ندارد. بر خلاف آنتاگونیستهای مدرن که دارای طرز تفکر و ایدیولوژی مخصوص خود هستند و به نوعی اعمال آنها بر اساس اهداف آنها توجیه میشود، شخصیت Eredin صرفا یک شرور است که اهداف شیطانی دارد. چند تعامل و سکانس رویارویی او با ویچر و متحدانش نیز خالی از هر گونه ظرافت داستانی و عمق بخشیدن به شخصیتش است.
البته لازم به ذکر است که ضعف شخصیت پردازی آنتاگونیست اصلی، به شکل فوقالعادهای در بستههای الحاقی بازی برطرف شد و هر دو آنتاگونیست اصلی بستههای الحاقی، به همراه شخصیتهای جدیدی که در این دو ماجراجویی جدید معرفی شدند، از لحاظ باورپذیری، عمق و پرداخت فوقالعاده بودند. خصوصا Gaunter O’Dimm که بلاشک یکی از متفاوتترین و جذابترین آنتاگونیستهای تاریخ بازیهای ویدیویی به شمار میآید و یک جلوهی متفاوت از یک شیطان و اهریمن را به نمایش میگذارد.
دیگر ضعف بزرگ بازی از دید من، که اتفاقا تا حد زیادی زیر سایه نقاط قوت متعدد بازی گم شد، ضعف در المانهای نقشآفرینی و مفهوم گشت و گذار و کاوش است.
بگذارید این گونه توضیح دهم. دنیای بازی، پر است مناطق قابل کشف یا همان Points of Interest که به شکل علامت سوال روی نقشه قابل مشاهده هستند. این مناطق تنوع بالایی دارند. غار ، لانه هیولاها، کمپ راهزنان، گنجهای محافظت شده و موارد مختلف دیگر. اما مشکل این جاست که بازی در زمینه پاداشدهی موفق عمل نمیکند. یعنی بعد از سختترین نبردها با دشمنان و هیولاهای قدرتمند، پس از لوت کردن صندوقها و جنازهها، پاداش شما و گرالت، چند شمشیر به درد نخور و تعدادی آیتم تصادفی است که در بهترین حالت نیمی از آنها مفید هستند.
درست است که Weapon Schematics لوت ارزشمندی به شمار میآیند، اما به طور کلی، نه خبری از شمشیرهای فوقالعاده قدرتمند و متنوع هست، نه خبری از زرههای متنوع برای ساخت Buildهای متفاوت. حتی به خاطر دارم در پایان بسته الحاقی Heart of Stone، شمشیری که در پایان بازی دریافت کردم، فوقالعاده از شمشیر خودم ضعیفتر بود (دقت کنید در این مثال جایزه و پاداش نهایی بسته الحاقی چقدر ناامیدکننده ظاهر شد). متاسفانه خبری از سیستم Scaling برای سلاحها و آیتمها نیست و سلاحهای ارزشمند نیز معمولا به سرعت Underleveled میشوند.
اگر تنوع، ارزشمندی و فراوانی سلاحها، زرهها و آیتمهای قابل لوت کردن در دنیای بازی را با دیگر عناوین بزرگ نقشآفرینی مانند Skyrim مقایسه کنیم، ضعفهای بازی بیشتر در این زمینه آشکار میشود. البته همانطور که گفتم، The Witcher 3 آن قدر در زمینه شخصیت پردازی، داستان سرایی، مراحل فرعی و ماندگاری فوقالعاده عمل کرده است که این ایراد بزرگ و عمیق کمتر حس میشود و به چشم میآید. اما از دید منطقی و مقایسهای نگاه کنیم، بازی در زمینه سیستم پاداش دهی در قبال فعالیتها و ماموریتها، تنوع سلاحها و زرهها امکان ساخت Build عملکرد آن چنان سطح بالایی ندارد. البته تا حدی امکان ساخت Build به لطف Witcher Gear در بسته الحاقی امکان پذیر شد، اما مشکل اصلی بازی همچنان به قوت خود باقی است. به شخصه امیدوارم در نسخهی بعدی، سازندگان بیشتر به کاوش و پاداش اهمیت دهند.
نگاهی به تغییرات و بهبودهای آپدیت نسل نهم
شاید بزرگترین نقطه عطف آپدیت نسل نهمی بازی The Witcher 3: Wild Hunt، میزان گزینههای دسترسی و شخصی سازی جدیدی است که در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. برای مثال به شخصه در نسخهی اصلی آن چنان از دوربین بازی راضی نبودم چرا که دوربینی نزدیک به شخصیت و به نوعی سینماییتر را بیشتر میپسندم.
خوشبختانه در این آپدیت، امکان تغییر فاصله دوربین بازی وجود دارد تا کسانی که علاقمند به تجربهای سینماییتر و مدرنتر هستند، بتوانند از آن لذت ببرند. تجربهی بازی با دوربینی نزدیک به گرالت، خصوصا هنگام مبارزات برای من بسیار جذاب بود و کاملا حس و حال نبردهای بازی را دگرگون کرده است. البته باید اذعان کنم دوربین نزدیک به شخصیت و پشت شانه، در سکانسهای شلوغ و هنگام مبارزات با دشمنان متعدد کمی دردسر ساز میشود که نمیتوان ایراد خاصی به آن وارد کرد چرا که ذات FOV پایین و دوربین نزدیک، همین مسئله است.
از طرف دیگر، هنگام اسب سواری نیز این امکان وجود دارد تا دوربین به گرالت و Roach نزدیکتر باشد و تجربهای سینماییتر رقم بزند. نکتهی فوقالعاده در مورد تغییرات و ویژگیهای جدید، این است که همهی آنها انتخابی (Optional) هستند و هیچ گونه اجباری در استفاده یا عدم استفاده از آنها وجود ندارد. این مسئله باعث میشود مخاطبان مختلف، با سلایق مختلف بتوانند از بازی لذت ببرند و دچار اجبار در تجربهی گزینهای خاص نباشند.
گزینههای مدرنتری در بخش گیمپلی نیز به بازی اضافه شدهاند. برای مثال میتوانید به شکلی سریعتر از Signهای پنج گانهی گرالت بدون استفاده مداوم از منو تغییر Sign استفاده کنید که کمک میکند مبارزات بازی از ریتم نیافتند. البته کمی عادت کردن به این سیستم جدید ممکن است سخت باشد و احتمالا بسیاری همان روش کلاسیک انتخاب و استفاده از Sign را ترجیح دهند. اما در کل، این امکان جدید، میتواند به حفظ ریتم و سرعت مبارزات کمک کند و دیگر نیازی به ایجاد وقفه کوتاه هنگام عوض کردن Sign نباشد.
برویم سراغ تغییرات بصری و گرافیکی بازی. در نگاه اول، بیشترین بخشی که تغییرات ظاهری آن حس میشود، پوشش گیاهی و کیفیت کلی بافتها و تکسچرها است. به معنی واقعی کلمه، سازندگان دستی بر سر و روی محیط بازی کشیدهاند و با محیطها، اجسام و دنیایی پویاتر، خوش رنگتر و چشمنوازتر مواجه هستیم. این مسئله حتی هنگام تجربه روی حالت Performance نیز به خوبی دیده میشود. از طرف دیگر، طراحی چهرهها، آن چنان شاهد تغییر خاصی نبوده و صرفا کمی جزییات چهرهها و بافتهای آن دچار پیشرفت شده است.
بزرگترین تغییرات ظاهری و Visuals بازی زمانی حس میشود که بازی را روی حالت Quality تجربه کنید. البته به شخصه همیشه و در تمام عناوین، حالت Performance و ۶۰ فریم را به گرافیک بهتر، رهگیری پرتو و جزییات بافتها ترجیح میدهم؛ اما در مدت کوتاهی که بازی را در حالت Quality تجربه کردم نسبتا شگفت زده شدم. بازی تا حد زیادی خود را از لحاظ ظاهری و بصری به روز کرده است تا حدی که سخت میشود در نظر گرفت این بازی بیش از هفت سال پیش منتشر شده است! البته صادقانه بگویم فریم بازی در حالت Quality کمی فاجعهبار عمل میکند و بعید میدانم کسی بتواند این مود گرافیکی را تحمل کند!
همچنین دقت کنید که نباید کیفیت بافتها، بازتاب نور و جزییات محیطهای این بازی را با عناوین بزرگ چند سال اخیر مقایسه کرد چرا که در هر صورت، سال هاست از عمر بازی میگذرد.
عملکرد فنی بازی نسبتا قابل قبول است. اگر نسخهی اصلی را تجربه کرده باشید، با باگها و موارد فنی آشنایی دارید. به شخصه شاهد باگ یا مشکل فنی خاص و مشکل سازی نبودم، اما متاسفانه فریم ریت بازی روی حالت Performance در صحنههای شلوغ حالتی سینوسی به خود میگیرد. البته به صورت کلی، نود درصد اوقات تجربه بازی روان است، اما آماده مواجه شدن با فریم ریتی بعضا سینوسی و متغیر، بسته به محیط یا سکانس مورد نظر باشید.
The Witcher 3: Wild Hunt
آپدیت نسل نهم بازی The Witcher 3: Wild Hunt، حسن ختام باشکوهی بر ماجراجوییهای گرالت است. بازی The Witcher 3 هیچگاه اثری بی نقص نبوده، اما اهمیتی ندارد؛ ما از این عنوان لذت بردیم و با آن زندگی کردیم. اگر قصد دارید یک بار دیگر، احتمالا برای بار آخر این عنوان را تجربه کنید، الان بهترین فرصت برای این کار است. یک ماجراجویی بینظیر که اوج هنر بازیهای ویدیویی را به رخ همگان میکشد.
نکات مثبت:
- روایت جذاب
- شخصیت پردازی کم نظیر شخصیتهای اصلی و فرعی
- طراحی استادانه مراحل فرعی
- ساندترک فوقالعاده
- بستههای الحاقی ارزشمند
- محتوای زیاد
- ارزش تکرار بالا
- طراحی هنرمندانه دنیای بازی
نکات منفی:
- مشکلات مختلف در بخش پاداش و المانهای نقشآفرینی
- پرداخت ضعیف آنتاگونیست اصلی
- برخی مشکلات فنی
10
این بازی روی PS5 تجربه و بررسی شده است