نقد و بررسی قسمت دوم سریال The Last of Us | مبتلا شده
نقد و بررسی قسمت دوم سریال The Last of Us | مبتلا شده
پس از شروعی قدرتمند و کسب رضایت کلی از سوی مخاطبین و منتقدان در رابطه با قسمت اول، حال قسمت دوم سریال The Last of Us منتشر شده است.
سریال The Last of Us که پس از مدتها انتظار بالاخره منتشر شده بود از آن دست آثاری است که عده زیادی با دقت بسیار آن را دنبال میکنند. بنابراین امکان عدم موفقیت و یا نارضایتی از آن وجود داشت.
اما همانگونه که در قسمت ابتدایی دیدیم، سریال شروعی بسیار قدرتمند داشت که تقریبا موفق شد تا تمام مخاطبین خود را راضی نگه دارد.
حال پس از آن شروع خوب، قسمت دوم این سریال با نام Infected، با یک قدم رو به جلو حتی از قسمت نخست خود باکیفیتتر میباشد.
قسمت دوم با هیاهو و از ادامه قسمت اول آغاز نمیشود و برای دقایقی خود را از روایت اصلی قصه جدا میکند.
این قسمت بازگشتی به عقب و به سال ۲۰۰۳ دارد و یک قصه کوتاه که در جاکارتا پایتخت اندونزی رخ داده است را روایت میکند. جایی که یک استاد خبره قارچشناسی برای بررسی یک جنازه راهی میشود.
در واقع تمام روایت کوتاه اندونزی به منظور ترسیم ابعاد یک فاجعه در قصه کلی روایت شده است. سریال قصد دارد تا بار دیگر میزان خطر موجودی که بشریت را تهدید میکند، برای مخاطب به تصویر بکشد. به همین دلیل پیش از ادامه روایت در سال ۲۰۲۳ زمانی را به سال ۲۰۰۳ اختصاص میدهد. البته که سریال در کار خود موفق میشود.
صحبتهای استاد قارچشناسی با فرد نظامی، تماما نمایانگر وسعت این فاجعه میباشد. جایی که این استاد خبره که به گفته خود تمام عمرش را صرف تحقیقات درباره این مسائل کرده است، اذعان دارد که نه دارویی وجود دارد و نه واکسنی و عملا راهی برای مقابله با این گسترش نیست.
در دیالوگهای بین این دو، میزان گسترش و پخش شدن این ویروس نیز مورد بحث قرار میگیرد. جایی که این استاد خبره با افسوس میگوید که عدهای مبتلا شده هماکنون بین مردم هستند و این موضوع میزان پخش سریع این فاجعه را به تصویر میکشد و مخاطب را به فکر فرو میبرد که تا چه میزان ذات این قضیه ترسناک است.
علاوه بر آن اگر به چای در دست او دقت کرده باشید او کاملا لرزش دست داشته و از این موضوع به شدت میترسد. او تنها راه مقابله را بمباران تمام شهر اعلام میکند تا شاید اینگونه این فاجعه به بقیه شهرها و کشورها سرایت نکند.
حال دلیل این فاصله از قصه اصلی و پرداختن به این اتفاق در ابتدای قسمت دوم چیست؟ دلیل آن کمی بعدتر مشخص میشود.
قسمت دوم سریال The Last of Us قسمتی بسیار پر تعلیق بود. به گونهای که کاملا موفق به ایجاد حس نگرانی در مخاطب میشد.
پس از قسمت اول که بیشتر قسمت و روایتی درام بوده و سعی در ساخت فضا و معرفی شحصیتها داشت، حال قسمت دوم سریال The Last of Us پرهیجانتر بوده و شخصیتها را به درون خطری پرتاب میکند که در ابتدای قسمت از میزان وسعت آن مطلع شدهایم.
در واقع لحن مورد استفاده در روایت مربوط به اندونزی در ابتدای قسمت دوم سریال The Last of Us، لحنی است که به طور ناخودآگاه و خود به خود در مخاطب نگرانی و هیجان ایجاد میکند.
حال پس از آن روایت، وقتی به قصه اصلی برمیگردیم آن نگرانی و هیجان را با تمام وجود حس میکنیم.
این موضوع نشان از عملکرد بسیار خوب سریال The Last of Us در فیلمنامه دارد و البته که علاوه بر این فیلمنامه فکرشده، کارگردانی این قسمت نیز به خصوص در قسمت رویارویی با مبتلا شدگان بسیار خوب است و در انتقال استرس و ایجاد حس تعلیق عملکردی مثالزدنی دارد.
اما قسمت دوم سریال The Last of Us تنها به ترسیم استرس و ایجاد حس تعلیق و نگرانی خلاصه نمیشود و سعی دارد تا در دل همین اتفاقات همچنان به شخصیتپردازی و ایجاد ارتباط بین شخصیتهای موجود در سریال بپردازد.
از همان ابتدای قسمت دوم، مثلثی بین جوئل، تس و الی ایجاد میشود. مثلثی که مدام در حال تعامل با یکدیگر هستند و در طول این قسمت شاهد آن هستیم که تس توجه بیشتری به الی و سالم رساندن او دارد، در حالی که جوئل دائما بددل و نگران است، که البته دلیل این موضوع نیز در پایان قسمت مشخص میشود.
در تمام طول قسمت دوم سریال The Last of Us، تلاش میشود تا ارتباط بین جوئل و الی بیشتر شکل بگیرد و کاملا واضح است که تلاش برای شکلگیری این ارتباط در قسمتهای بعدی نیز ادامه خواهد داشت.
این ارتباط از ابتدای قسمت با کلکلهای موجود بین این دو آغاز شده و رفته رفته از آن کلکلها به سمت نوعی محبت در حال حرکت است. حرکتی که هنوز هم در جریان بوده و در قسمتهای بعد بیشتر شاهد آن خواهیم بود.
نقطه قوت مهم سریال اما آنجاست که شاید با آنکه شما اصل قصه را به سبب بازی کردن عنوان گیم The Last of Us میدانید، اما سریال همچنان میتواند مخاطب را درگیر کند و همچنین میتواند مخاطب را نگران کند.
این موضوع اتفاقی نبوده و همانطور که گفته شد با استفاده از چینش هوشمندانه فیلمنامه و البته کارگردانی درست با استفاده از دوربین درست به دست آمده است.
اما برگردیم به یکی از حواشی اصلی سریال که به انتخاب بازیگران آن بازمیگشت. این حواشی بیش از پدرو پاسکال بیشتر متوجه بلا رمزی بود، گرچه که خود پدرو پاسکال نیز خود از آنها در امان نماند اما او قبل قابلیتهای خود را در آثاری مثل Game of Thrones، Narcos، The Mandalorian و چندین و چند اثر دیگر ثابت کرده بود. بنابراین گاردها نسبت به بلا رمزی همواره بیشتر از او بوده است.
در این باره باید گفت که شاید بلا رمزی هیچگونه شباهتی به الی در بازی The Last of Us نداشته باشد، اما در طول این دو قسمت او بازی عذابآور و یا اذیت کنندهای نداشته است.
تصور کنید که الی موجود در بازی وجود ندارد و سعی کنید بلا رمزی را با خودش در سریال بسنجید. بله او قطعا شبیه به الی نیست اما به عنوان یک شخصیت در حال شکلگیری بوده و به عنوان یک بازیگر تا به این لحظه بازی او ایراد چندانی ندارد و بنظر میرسد در کنار پدرو پاسکال در آینده میتوانند زوج خوبی بسازند.
در پایان باید گفت که قسمت دوم سریال The Last of Us قسمتی بسیار کمنقص بود. قسمتی که جلوتر از قسمت قبلی خود قرار گرفته و روند صعودی جذاب سریال را حفظ کرده است.
قسمتی با فیلمنامهای بسیار دقیق که تماما یک لحن را حفظ میکند و قصد دارد تا مخاطب را درگیر نگرانی و سلامت شخصیتها کند و بسیار هم موفق است.
بنظر میرسد با حفظ روند فعلی سریال The Last of Us موفق شود تا به یکی از مهمترین و بزرگترین سریالهای تاریخ تبدیل شود. اما برای چنین ادعایی هنوز باید صبر کرد. گرچه که کیفیت دو قسمت ابتدایی این نوید را به مخاطب میدهد.