داستان واقعی جسی جیمز و دارودستهاش | پشت پرده یک وسترن درخشان
داستان واقعی جسی جیمز و دارودستهاش | پشت پرده یک وسترن درخشان
در این مطلب نگاهی بهداستان واقعی شخصیتهای فیلم بسیار محبوب The Assassination of Jesse James by the Coward Robert Ford (قتل جسی جیمز بهدست رابرت فورد بُزدل) داشتهایم که جمعآوری اطلاعات آن را ویل دیگراویو انجام داده و در تاریخ سوم دسامبر سال ۲۰۲۲ در سایت FSR منتشر شده است. فیلمی حماسی و وسترن بهکارگردانی اندرو دامینیک، کارگردانی با روحیهای متفاوت نسبت بهبسیاری از همکارانش در هالیوود و نترس در نمایش حقایق تلخ و البته آزاد در نمایش آنچه خود پسندیده است و البته بسیار گزیدهکار و حساس در زمان انتخاب فیلمنامه، انتخاب بازیگران و انتخاب تقریباً هیشگی نیک کیو و وارن الیس برای ساخت موسیقی آثارش.
همچون شخصیتهای فیلم «قتل جسی جیمز بهدست رابرت فورد بُزدل»، ساختهٔ وسترنِ روی بهزوال اندرو دامینیک پس از مدتی جایگاه خاص در قلب طرفداران این ژانر پیدا کرد و خلاصه بگوییم تبدیل بهفیلمی کالت شد با هواداران دوآتشه که یکی از آنها نگارندهٔ همین مطلب است. فیلم اندرو دامینیک در گیشه تنها ۱۵ میلیون دلار فروش داشت. بهیاد داشته باشیم از فیلمی صحبت میکنیم که یکی از بهترینهای ژانر وسترن و حماسی بود و بازیگرانی مطرح داشت و کارگردانی کاربلد و فیلمبرداری چون راجر دیکینز و موسیقی زیبا و یکتای آن را نیک کیو و وارن الیس ساخته بودند.
در این چند سال اخیر یا بهتر بگوییم یکی دو دههٔ اخیر، بهاین موضوع که فیلمهای خاصی در گیشه موفق هستند و سلایق تفاوت بسیاری کرده است، تلخ و دردناک، اما تا حدی عادت کردهایم. این فیلم براساس رمانی با همین عنوان، نوشته ران هنسن که در سال ۱۹۸۳ نوشته شده بود، ساخته شد. برد پیت نقش جسی جیمز و کیسی افلک نقش رابرت فورد را بازی میکنند و هر دو در فیلم بینظیر بودند و با وجود جوایزی فراوانی که بهخانه بردند، خیلی از جوایز را میتوان گفت از آنها دزدیدند، علیالخصوص برد پیت، چون کیسی افلک جوایز بهمراتب بیشتری را از آن خود کرد که البته کاملاً بهحق بودند و موضوع اجحاف در حق برد پیت در طول تمام سالیانی بوده که در هالیوود بازیگری کرده است. بگذریم و بهداستان واقعی شخصیتهای فیلم بپردازیم.
برادران جیمز
داستان زندگی جسی و فرانک جیمز که در نسخهٔ سینمایی دو بازیگر محبوب و مطرح هالیوود، برد پیت و سم شپارد ایفاگر نقش آنها بودند، کاملاً مناسب و همتراز با ساخت فیلمی در ژانر وسترن است؛ زندگی این دو برادر را میتوان در زمرهٔ داستان اسطورهها قرار داد یا اینطور نوشت که زندگی برادران جیمز در فضایی خیالی و حقیقی رخ داده است. در بین سالهای چهل تا پنجاه قرن نوزدهم، این دو برادر تقریباً جوانانی بالغ شده بودند و در ایالت گل آفتابگردانِ ایالات متحده آمریکا، کانزاس که یکی از ایالتهای غرب میانه در آمریکا است، کمکم نامی برای خود دستوپا کردند و میتوان گفت در میانههای جنگ داخلی آمریکا، فرصت برای رشد این برادر فراهم شد، حال این فرصت را هر کسی بهنوعی تعریف میکند و در حال حاضر از آن میگذریم.
جسی و فرانک جیمز، چندان بهانجام کارهایی که در آن زمان قانونی تلقی میشد اعتقاد نداشتند که البته این موهبتی برای آنها در جنگ داخلی شد و خیلی زود وارد دستهٔ پارتیزانها شده و تجربهٔ جنگ چریکی را بهدست آوردند. گویا جسی از همان ابتدا علاقهٔ زیادی بهکشتن داشت و خیلی زود هم بهعنوان یک قاتل شناخته شد که نمیتوان خردهای بهاین نوع شناختهشدن جسی جیمز گرفت، چون طبق برخی اسناد تاریخی، تخمین زده میشود بالای هفده نفر را شخصاً و خارج از نوبت روانهٔ دنیای مردگان کرده است.
جنگ داخلی بهپایان خود نزدیک شده بود که برادران جیمز برنامههای بانکزنی خود را آغاز کردند و معروفیت آنها از این زمان بود و حرفهایی که دهان بهدهان میشد. در مقدمهای که دانشنامه بریتانیکا در مورد برادران جیمز نوشته است، میخوانیم:
در مدت زمان طولانی انجام پیشهٔ (قتل، غارت و دزدی) خود و بعد از آن، کارهای آنها مورد توجه بسیاری از نویسندگان قرار گرفت که برداشتی رمانتیک و غلوشده از داستانهای غرب وحشی برای خوانندگان مشتاق شرقی بود.
همانطور که فیلم اندرو دامینیک نیز بهاین نکته اشاره دارد، بسیاری از تماشاچیان از همان ابتدا شباهت شخصیت جسی جیمز با رابین هود در ذهنشان شکل گرفت و البته با کمی تفاوت که جسی و دارودستهاش در مواقع نیاز دست بهدزدی و قتل میزدند. بااینحال، برخی مورخان بهاین نکته اشاره کردهاند که جسی جیمز برای همه دزدی میکرد، بجز خودش. جسی جیمز خیلی زود تبدیل به نماد نژاد سفید برتر آمریکایی آن دوران شد که بسیاری هنوز عصبی و غمگین بهجهت از دست دادن کنفدراسیون نژاد برتر بودند. در این رابطه ویل هیگوود در واشینگتن پست چنین نوشته است:
افسانهٔ جسی جیمز گویی سواری بر اسبی سفید بود و باقدرت تمام میتازید و سوارش مردی بود که بسیاری باور داشتند اصول اخلاقی خاص خود را دارد و از همینروی طرفداران جسی، غرور از دسترفتهٔ خود را در او میدیدند. اکثر این افراد سفیدپوستان، آمریکاییهایی بودند که جنگ داخلی زندگی آنها را با خاک یکسان کرده بود و بهسختی روز خود را بهشب میرساندند.
دارودستهی جیمز
جسی و فرانک دو چهره افسانهای از گروهی بسیار معروف بودند و درنتیجه باید همکاران کاربلدی هم میداشتند که بهچنین موفقیتی در بهدست آوردن نام، حال بههر طریقی در غرب وحشی، دست مییافتند و تقریباً هر یک از اعضای دارودستهٔ جیمز شهرتی جداگانه داشتند و حال یا درکنار جسی جیمز معروف شده بودند یا پیش از آن هم دستی در کار داشتند.
در فیلم اندرو دامینیک، اعضای همراه جسی و فرانک را در اواخر دوران حرفهای کاری دارودستهٔ جیمز میبینیم و فیلم پیرامون آخرین سرقت است و درواقع فیلم از جایی شروع میشود که برادران جیمز در سراسر ایالات متحده آمریکا بهشهرتی عجیب دست پیدا کرده بودند، شهرتی همراهبا محبوبیت که همین سبب تفاوت دارودستهٔ جیمز با سایر همحزبیهای او در آن دوران میشد. جسی جیمز دو سر محبوبیت و تنفر بود، چون بهآنچه در سرش میگذشت، بدون کوچکترین اهمیتی بهقضاوتهای انسانی، عمل میکرد و تعاریف انسانی را بهمورخان و دهان مردم سپرد.
وود هیت
جرمی لی رنر ایفاگر نقش شخصیت وود هیت بود؛ بازیگر، موسیقیدان و ترانهنویس آمریکایی که نامزدی دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی بسیار خوب در فیلم The Hurt Locker (مهلکه) و جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در Town (شهر) را در کارنامه داشته است که البته متأسفانه این روزها حال این بازیگر خوب سینمای هالیوود چندان مساعد نیست. از شخصیت وود بگوییم که پسرعموی جسی و عضوی از اعضای دارودستهٔ او بود. طبق نوشتههای مورخی با نام بیل اُنیل، وود هیت درابتدا در غارتهایی که بیل اندرسن مقلب به «بلادی» برنامهٔ آنها را میچید، حضور داشت و از طرفی بسیار معروف و همچون فولاد آبدیدهای در جنگهای چریکی بود که در زمان جنگ داخلی ایالات متحده آمریکا آموخته بود.
در سال ۱۸۶۷ بود که برادران جیمز در یکی از یورشهای خود شکست بدی خوردند. آنها برنامهٔ سرقت از بانک در نورثفیلد ایالت مینسوتا را داشتند، بااینحال اوضاع خیلی زود درهم و آشفته شد و بدترین شکست در سرقت از زمان تأسیس گروه رخ داد. همچنان از همان سرقت شکستخورده میگوییم و بهمحض اینکه دارودستهٔ جیمز وارد شهر و سپس بانک شدند، مردم تیراندازی بهسمت آنها را شروع کردند و این موضوع بسیار عجیب و غافلگیرکننده بود و این یعنی مردم آمادگی حضور دارودستهٔ جیمز را داشتند و خبر پیش از واقعه رسیده بود. در این سرقت ناموفق دو نفر از اعضای دارودستهٔ جیمز کشته و دو نفر هم زخمی شدند. اتفاق رخ داده بود و کاری نمیشد کرد جز قبول شکست و بازسازی گروه و برادران جیمز اول از همه سراغ وودی هیت رفتند که بهآن اعتماد داشتند، اما مورخ بیل اُنیل در این رابطه چنین نوشته است:
هیت وود، گانگستری با شانههای خمیده و دندانهای جلویی بزرگ و برجستهای بود که بهراحتی میشد او را تشخیص داد و پس از چند مرتبه سرقت از قطار حال دیگر بهخانهٔ پدری در لوگان کانتی ایالتِ کنتاکی پناهنده شده بود.
دیک لیدیل
ایفاگر نقش شخصیت دیک لیدیل در فیلم «قتل جسی جیمز بهدست رابرت فورد بُزدل»، پاول اشنایدر، بازیگر آمریکایی بود. دیک لیدیل نیز تقریباً همزمان با وود هیت عضو دارودستهٔ برادران جیمز شد، اواخر تاختوتازهای آنها که میشود سال ۱۸۷۹، البته باید بهاین نکته نیز اشاره داشته باشیم که طبق مدارک شبکه PBS که بزرگترین مجموعه شبکههای رادیویی و تلویزیونی را دارا است، سالهای ابتدایی شکلگیری گروه و انجام دزدیها و غارتها، شاید بتوان گفت پارانویایی جمعی در بین اعضای گروه شیوع پیدا کرد. از طرفی مردان دولتی نیز هر مرتبه بهدستگیری اعضای دارودستهٔ جیمز نزدیکتر میشدند. درگیریهای شخصی بین اعضای گروه زیاد شده بود و درواقع اعتماد جمعی در میان آنها رنگ باخته بود و نمیشود باتوجهبهاسناد تاریخی بهجای مانده، با قطعیت گفت چه کسی بهچه کسی اعتماد کامل داشت.
منابع مختلف از اختلاف بین وود هیت و دیک لیدیل در اواخر دوران تاختوتاز برادارن جیمز نوشتهاند، اما در توضیح کامل باید از زنی بهنام مارتا نام برد که سرآغاز اختلاف یا بهتر بگوییم تنفر این دو شخص از یکدیگر شد؛ اختلافی که منجر بهدرگیری مسلحانه بین این دو شخص در سال ۱۸۸۲ شد که در آن درگیری شخصیت منفی و اصلی فیلم که کیسی افلک ایفاگر نقش آن بود، یعنی رابرت فورد، وود هیت را میکشد و مجلهٔ واید وست در این رابطه چنین نوشته است:
دیک لیدیل بهایالت کانزاس میرود و خودش را تسلیم نیروهای امنیتی میکند، دلیل اصلی این کار وی هم ترس از بلایی بود که میدانست جسی جیمز بهدلیل کشتن پسرعمویش بر سرش خواهد آورد. آنطور که بهنظر میرسد، دیک لیدیل تقریباً هر آنچه از جسی جیمز و دارودستهاش میدانست را بهنیروهای امنیتی گفته بود، اما این موضوع تا اواخر ماه مارس که فرماندار ایالت میزوری، توماس کریتندن بهصورت عمومی اعلام کرد دیک لیدیل تحت بازداشت است، مخفی مانده بود.
برادران فورد
در فیلم «قتل جسی جیمز بهدست رابرت فورد بُزدل» اندرو دامینیک، نقش دو شخصیت رابرت و چارلی، همان دو برادر فورد را دو بازیگر معروف ایفا کردند، نقش چارلی بهبازیگر کاربلد سینمای هالیوود، سم راکوِل رسید؛ بازیگر آمریکایی که در نودمین دوره جوایز اسکار موفق بهدریافت جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در نقش شخصیت افسر دیکسون در فیلم Three Billboards Outside Ebbing, Missouri (سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری) مارتین مکدونا شد.
با قطعیت میتوان گفت چارلی فورد یکی از اعضای دائمی دارودستهٔ جسی جیمز بود. در اوایل فیلم چندان از نفوذ و قدرت شخصیت چارلی فورد در بین اعضاء خبر نداشتیم و شوخطبعی وی، بُعدهای دیگر شخصیتی چارلی را پنهان کرده بود، اما با ادامهٔ فیلم و البته طبق صحبتهای بیل اُنیل مورخ، اهمیت وی شاید درجهای پایینتر از برادران جسی جیمز بود و در اکثر غارتهای گروه حضور داشت و در قطارزنیهای معروف دارودستهٔ جیمز، نقشی پررنگ داشت.
چارلی به جسی نزدیک بود و جسی بهوی اعتماد داشت، اما درانتهای فیلمی که یهوداهای کمی نداشت، چارلی جایگاه دوم را در خیانت بهشخصیت جسی بهدست آورد و بیل اُنیل نیز چنین نوشته بود که وی قصدی جز خیانت نداشت و همچنین بهدست آوردن جایزهای که برای جسی تعیین کرده بودند و البته خودشیرینی برای دولت در جهت بهدست آوردن جایگاهی اجتماعی بعد از نابودی دارودستهٔ جسی جیمز افسانهای.
از شخصیت رابرت فورد خواهیم گفت که نقش وی را در فیلم کیسی افلک، بازیگر معروف هالیوود ایفا کرد؛ کیسی افلک بازیگر، نویسنده، کارگردان و تهیهکننده آمریکایی است. او برای نقشآفرینی در فیلم Manchester by the Sea (منچستر کنار دریا)، برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد و جایزه گلدن گلوب و همچنین جایزه بفتای بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای بازی در این فیلم بهخانه برد. اما اوج درخشش کیسی افلک در فیلم «قتل جسی جیمز بهدست رابرت فورد بُزدل» بود که البته جایزهای برای این فیلم شاهکار نصیب وی نشد و او تنها نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و نامزد جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد فیلم درام شد. در این مورد شاید بتوان گفت جوایز زیادی را از دست هم کیسی افلک و هم برد پیت ربودند.
بهشخصیت رابرت فورد بازگردیم. در سوم آوریل سال ۱۸۸۲، رابرتِ ترسو و بزدل به جسی کبیر، بزرگدل، کاریزماتیک و افسانهای از پشت و بهسرش شلیک کرد و یکی از صحنههای ماندگار سینما را اندرو دامینیک از دلِ تاریخ بهزیبایی بهتصویر کشید. رابرت در خانهٔ جسی بود و جسی افسانهای با آرامش عجیبی که داشت، در خانه بهآرامی قدم برمیداشت و در اتاق پذیرایی بهقاب عکسی رسید و گردوخاک روی قاب را میزدود، گردوخاکی که نمادی از شخص جسی جیمز بود و وارد شدن بهدنیایی مدرن و بینهایت بیرحمتر و ترسناکتر از آنچه جسی برای قربانیانش بود. بیل اُنیل مورخ در این رابطه چنین نوشته است که همچون آنچه در فیلم تماشا کردیم، رابرت فورد برای کشتن جسی جیمز، جایزه خود را از دست فرماندار ایالت میزوری، توماس تئودور کریتندن، دریافت کرد، شخصی که رابرت را برای کشتن وود هیت مورد عفو قرار داده بود.
حال دیگر برادران فورد معروف شده بودند، معروفیتی سیاه، معروفیتی مکبثی که با آیندهای تاریک همراه شد. طبق نوشتههای بیل اُنیلِ، باب (همان رابرت) در سراسر کشور مورد استقبال قرار میگرفت، با تحقیر و استهزاء و ناسزا و یهودایی که تنها میتوانست از جایی بهجایی دیگر برود و آواره، بدنام و با لکهای ناپیدا، ولی کاملاً ملموس و ابدی بر پیشانیاش. از چارلی بگوییم که تنها تا سال ۱۸۸۴ توانست تاب آورد و خودکشی کرد. باب سعی میکرد داستان کشتن جسی را با نگاه خود آبوتاب بدهد، اما واکنش معمول مردم، هوو کردن و تمسخر وی بود. جو جانستن که وی نیز مورخ بود در صحبت با St. Louis Public Radio چنین گفت:
مشکل اساسی اینجا بود که رابرت به جسی از پشت سر شلیک کرد، این حرکت پذیرفتنی نیست و نباید این کار را انجام دهید. حتی کسانی که با جسی مشکل داشتند و معتقد بودند باید از دایره خارج شود نیز راهی که رابرت انتخاب کرد را اشتباه میدانستند.
قتل رابرت فورد
شهرت رابرت فورد در آمریکا، وی را بههدفی مشخص در سراسر کشور تبدیل کرده بود و بهنوعی گاو پیشانی سفیدی برای هر نوع شخصیت از مردم عادی تا جایزهبگیرها شده بود. طبق گزارشی که در سال ۱۸۸۹ در نیویورک تایمز منتشر شده بود، باب فورد یک مرتبه از سوءقصد بهجانش، جان سالم بهدر برده بود. نیویورک تایمز در نقلقولی مستقیم از باب فورد چنین نوشته بود که فردی از پشت سر، موهای باب فورد را میگیرد و محکم بهعقب میکشد و چاقوی خود را از غلاف درآورده بود، باب اینجا خوششانس بود که یکی از دوستانش همراه او بود و وارد معرکه میشود و جلوی مردی که میخواست گلوی باب را ببرد، میگیرد؛ باب فورد چنین داستان را تعریف کرد:
چاقو از یقهام گذشت و بهگردنم فشار میآورد و زخم کوچکی هم بهجای گذاشت. من مسلح نبودم، وگرنه در لحظه بهوی شلیک میکردم. بلافاصله آن مرد پاشنه کشید و فرار کرد.
رابرت فورد یا همان باب فورد جان سالم بهدر برد و بسیار خوششانس بود، اما چه کسی را میشناسید که شانس همیشه با وی راه بیاید؟ بله، سرانجام خوششانسیهای باب فورد هم بهسر آمد. رابرت فورد در سی سالگی و در ۸ ژوئن سال ۱۸۹۲ توسط ادوارد کیپهارت اُکلی که از اهالی ایالت میزوری بود، بهقتل رسید، در نزاعی در یک بار. دلایل قتل مورد مناقشه ماند، بااینحال جو جانستن مورخ در این رابطه چنین نوشته است:
پدر کیپهارت اُکلی از اعضای اتحادیه بود و جان خود را برای اتحادیه میداد و برای آنها جنگیده بود و پدربزرگ و مادربزرگ وی نیز جزو اعضای اتحادیه بودند. کیپهارت اُکلی از خانواده جدا شده بود، مستقل بود و این جدایی در ایدئولوژی نیز ادامه داشت. کیپهارت با بتکردن جسی جیمز بزرگ شده بود و در سر آرزوی در رکاب جسی جیمز بودن را داشت.
کیپهارت اُکلی برای قتل رابرت فورد تنها بهده سال زندان محکوم شد. بعد از آنکه وی از زندان آزاد شد، در یک درگیری بین یاغیان و تعقیبوگریز در ایالت اُکلاهما، کشته شد؛ چرخهٔ خشونت را پایانی نیست.
کارگردانی این فیلم را اندرو دامینیک بر عهده داشت. برد پیت نقش جسی جیمز و کیسی افلک نقش رابرت فورد را ایفا کردند و هر دو هنرمندانه از پس ایفای نقشهای خود برآمدند و البته نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر معروف هالیوود، سم شپارد فقید نیز همچون همیشه استادانه ایفای نقش کرد. داستان فیلم در مورد شخصیت جسی جیمز، یاغی بیرحم و چهرهای افسانهای و اسطورهای آمریکا بود که در سال ۱۸۸۲ کشته شد، اما پس از مرگش بهصورت یک قهرمان محبوب درآمد و در ترانهها، کتابها و بر پردهٔ سینماها داستانهای او بازگو شد.
پیشتر در مطلبی با عنوان ده شات برتر راجر دیکینز، از شاتی فوقالعاده که دیکینز برای فیلم اندرو دامینیک گرفته بود، چنین گفته بودیم:
شاتِ ماندگار: نمایی بسته از جسی که صورت خود را با دستمال پوشانده و چشمانش بهقطار خیره شده است. دود با همراهی نور که از چراغِ قطار ساطع میشود و بهدرون درختها نفوذ میکند و یاغیهای ماسکزده و بهقطار خیرهشده را برملا میسازد و سپس دوربینِ راجر دیکینز نمایی بسته از جلوی قطار میگیرد، نمایی ترسناک که نمادی از مدرنیتهٔ وحشی است و هدفی جز دریدن سنت ندارد، اما نه این بار.
نوبت بهشخصیت دوستداشتنی جسی جیمز میرسد، مردی که در قابهای فیلم، دردِ درونش را بهسختی تاب میآورد و گاه بغضش میترکد و این ترکیدن، بیننده را درهممیشکند. مردی از جنس خشم و قدیسی با قلبی بینهایت بزرگ؛ مردی که حق داشت از هر ده هزار نفر، بهدو نفر هم اعتماد نداشته باشد. دوربینِ دیکینز سراغ جسی رفته است، جسی که خونسرد و فانوس بهدست از مانع روی ریل بالا رود و این چنین صحنهای را خلق کند که در بازی Red Dead Redemption 2 هم برداشتی مستقیم از آن را شاهد بودیم.