نقد فیلم شزم! خشم خدایان (Shazam! Fury of the Gods)
نقد فیلم شزم! خشم خدایان (Shazam! Fury of the Gods)
پس از موفقیت فیلم Shazam در سال ۲۰۱۹ بدون شک ساخت دنباله آن خبر خوبی برای طرفداران آن بود و حالا بسیاری منتظر فیلمی جدیتر و بزرگتر از شزم و خانوادهاش بودند که در آن حتی بالاخره به اولین مقابله او با بلک ادم اشاره شود. اما همیشه همهچیز آنطور که انتظارش را داریم قرار نیست پیش برود و قرار نیست همه آرزوهای طرفداران برآورده شود. اینکه استودیوها به آن تمایلی ندارند یا مشکلات دیگری وجود دارد، مشخص نیست، اما ادامه داستان شزم آیا توانسته به انتظاراتش پاسخ دهد؟
اتفاقات فیلم Shazam! Fury of the Gods مدتی پس از حوادث قسمت اول جریان دارد که در آن شزم و خانوادهاش در حال کمک به مردم هستند، اما آنها اکنون باید با دختران اطلس مواجه شوند که در نظر دارد قدرت و شکوه خود را باز پس بگیرند. بهصورت کلی این فیلم را میتوان نسخه بزرگتر قسمت اول با همان قواعد و المانها دانست، اما این بزرگتر شدن به چه قیمتی بوده است؟ در برخی از دنبالهها شاهد بهبود تمامی مواردی هستیم که در قسمت اول دوست داشتیم یا از مشکلات فیلم محسوب میشد.
فیلم Shazam 2 همچنین هدفی را ظاهرا روی کاغذ دارد و میخواهد همانطور که یک فیلم با محوریت یک خانواده ابرقهرمانی را به تصویر بکشد که قرار است با شرارت مبارزه کنند، همانقدر هم تلاش میکند تهدیدهای بزرگتر و خطرناکتری را به نمایش بگذارد. اما فیلم هرچقدر تلاش میکند تا به فیلم بزرگتری تبدیل شود، همانقدر هم مشکلاتش بزرگتر میشود و بیشتر به چشم میآید. مشکل اول و اصلی فیلم دقیقا این است که نمیداند که میخواهد فیلمی مثل قسمت اول باشد یا فیلمی شود که آن را بیشتر جدی بگیریم.
فیلم در لحظاتی کاملا یادآور قسمت اول است و دقیقا همان چیزی است که ظاهرا در ابتدا قرار بود باشد. اما نکته بعدی جایی است که فیلم بین یک دو راهی گرفتار شده است و در برخی از لحظات تلاش میکند به فیلم بسیار جدیتری تبدیل شود ولی کمی جلوتر باز تصمیم میگیرد به سیستم قبلی خود بازگردد. این دوگانگی هویت در طول فیلم باعث ضربه زیادی به کیفیت کلی فیلم شده است و باعث میشود تا بیننده نتواند تکلیف خود را با فیلم روشن کند.
سازندگان تلاش زیادی کردهاند تا داستان و اتفاقات فیلم را تا حد امکان جدیتر کنند، اما همیشه یک احساس تهی بودن در داستان فیلم وجود دارد. درست است که فیلمهای ابرقهرمانی اصولا فاقد یک داستان خیلی درگیر کننده هستند و در مجموع همیشه یک داستان و روایت کلیشهای دارند، اما ما در اینجا حتی شاهد داستان و اتفاقات خیلی درگیر کنندهای نیستیم و حتی آن کلیشههای رایج به شکلی صحیح و درست استفاده نشدهاند. شخصیتهای شرور که درواقع توسط سازندگان فیلم خلق شدهاند، یک مشکل بزرگ در فیلم هستند.
دختران اطلس درواقع هر یک خصوصیات اخلاقی و قدرتهای متفاوتی دارند و حالا درست است که شباهتی به هم ندارند و مشخص نیست بیننده چگونه باید باور کند آنها واقعا با یکدیگر خواهر هستند، اما دقیقا مانند فیلم این شخصیتها هم دقیقا نمیدانند که دنبال چه چیزی هستند. در ابتدا دو خواهر اصلی به شکلی کاملا شرور به تصویر کشیده میشوند، اما در ادامه مشخص نیست که هدف آنها دقیقا مشترک است یا در اصل دنبال احیای دنیای خود هستند.
این خواهران متاسفانه شخصیتهایی نیستند که بتوانیم آنها را جدی بگیریم و یکی از مشکلات بزرگ فیلم Shazam! Fury of the Gods دقیقا نبود یک شخصیت منفی قدرتمند است که بتواند شزم و خانوادهاش را به شکلی که انتظارش را داریم به چالش بکشد. این موضوع حتی در مورد خانواده شزم و خودش هم صدق میکند، اما این مشکلات جز نویسندگی و کارگردانی مشکل بزرگ دیگری هم دارد و آن هم بازی ضعیف بازیگران است.
اگرچه هلن میرن بازی حداقل قابل قبولتری در مقایسه با دیگر خواهرانش ارائه میکند، اما بازی لوسی لیو بهحدی ضعیف و بد است که تحمل صحنههای او واقعا سخت و دشوار است. در نقطه دیگر ریچل زگلر نقش خواهر سوم را بر عهده دارد و با اینکه در ابتدا این موضوع قرار است باعث غافلگیری بیننده شود، اما واقعیتش همون اول کار خیلی سریع این موضوع مشخص میشود و مشخص نیست دقیقا نکته غافلگیرکننده این موضوع چه چیزی بوده است که نقش او تا زمان اکران مشخص نشده بود.
اما از این موضوع بگذریم ریچل زگلر دقیقا به آن دسته از بازیگری پیوسته است که دقیقا مشخص نیست چگونه یک شبه به سرعت توانسته نقشهای زیادی بهدست بیاورد. بازی بدون احساس زگلر و اجرای نقش تنها ازطریق دیالوگ و استفاده نکردن از احساسات آدمی و داشتن واکنشی انسانی عملا باعث شده تا شخصیتی خشک و بدون احساس را شاهد باشیم؛ اگرچه منصفانه هم نگاه کنیم بازی زلگر حداقل از لیو بهتر بوده است، اما دقیقا شخصیتی را که واقعا قرار است تغییر بزرگی در فیلم ایجاد کند شاهد نیستیم و شخصیتی کاملا فراموش شدنی و ضعیفی با بازی ضعیفی از وی را شاهد هستیم.
اما یکی از نکاتی که قسمت اول شزم باعث شد تا به فیلم بهتری تبدیل شود، بازی خوب زکری لیوای بود که هم خبر بد داریم و هم خبر خوب. خبر خوب این است که لیوای در اجرای صحنههای کمدی و شوخیهای فیلم باز هم قرار است عملکرد خوبی داشته باشد و این موضوع بهخصوص در ابتدا فیلم بیشتر و بهتر به چشم میآید، اما خبر بد هم این است که لیوای در اجرای صحنههای جدی و صحنههایی که قرار است شاهد بیان احساسات شزم باشیم، عملا مشکل دارد و نمیتوانیم آن ارتباطی را که فیلم و بیننده به آن نیاز دارد شاهد باشیم.
در مورد دیگر اعضای خانواده شزم همچنین موضوعی صادق است. حتی گریس کارولین کوری (یا فولتون سابق) با اینکه در قسمت اول توانسته بود درکنار لیوای درخشش خوبی داشته باشد، اینجا عملا به بازیگران و شخصیتهای ضعیف فیلم اضافه شده است. اما شخصیت فردی فریمن همچنان همان شخصیت دوست داشتنی قسمت اول است و او تنها کسی است که توانسته هسته و کلیت خود را حفظ کند و این باعث تاسف است.
فیلم Shazam درواقع بخشی از محبوبیتش بهخاطر وجود بخش انسانی و زندگی و مشکلات بیلی بتسون بوده است، اما ما در قسمت دوم عملا تا حد زیادی بخش اول زندگی او را فراموش میکنیم و هر زمانیکه سازندگان به آن نیاز داشته باشند به این بخش هم رجوع و به بیننده یادآوری میکنند که شزم درواقع هنوز یک نوجوان است. کمرنگتر شدن یک بخش زندگی شزم باعث میشود تا نکاتی که باعث تفاوت او با دیگر ابرقهرمانها شود کمتر دیده شود و ما بیشتر با شخصیتی طرف باشیم که صرفا دارای قدرتهای خداگونه است.
حتی قسمت دوم در بخش کمدی در مقایسه با قسمت اول افت قابل توجهی کرده است. اگرچه شخصا خیلی طرفدار کمدیهای قسمت اول هم نبودم، اما در اینجا عملا بسیاری از صحنههای کمدی لوس و بیمزه شدهاند و بهجز صحنههای خوبی که در ابتدا وجود دارند مثل صحنه ملاقات شزم با مشاور مدرسه، اما هرچقدر جلوتر میرویم این شوخیها افت بیشتری میکنند. حتی علاقه شزم به واندر وومن کم کم روی اعصاب میرود و باعث میشود تا غافلگیری پایانی فیلم که البته پیادهسازی جالبی هم ندارد، خیلی جذاب نباشد.
فیلم شزم ۲ حتی در به تصویر کشیدن صحنههای اکشن جذاب هم مشکلات زیادی دارد و عملا شاهد صحنهای نیستیم که پس از پایان فیلم بتوانیم آن را به یاد بیاوریم. عدم وجود یک شخصیت منفی مناسب و داشتن خلاقیت کافی باعث شده است تا نتوانیم واقعا شاهد صحنهای باشیم که بتوانیم پس از پایان فیلم دوباره به آن رجوع کنیم و از تماشا آن لذت ببریم. شاید به همین علت باشد که نبود شخصیتی مثل بلک ادم در چنین فیلمی بیشتر احساس شود.
متاسفانه استودیوها و اشخاص بعضا بدون درنظرگرفتن چیزی که طرفداران خواستار آن هستند به سراغ فیلم یا سریال میروند و درنهایت نتیجهاش چیزی مشابه فیلم شزم ۲ میشود. درحالیکه بسیاری منتظر مبارزه شزم با بلک ادم هستند، درنهایت مبارزه او با خواهران اطلس را شاهد هستیم که نتیجهاش خلق صحنههای اکشن ضعیف و متوسط شده است که عمق و کیفیت خاصی ندارد. در این بین اژدها و موجودات افسانهای دیگری هم در فیلم وجود دارند که بابت جلوههای ویژه ضعیف فیلم عملا استفاده ضعیفی داشتهاند.
یکی از نکاتی که در این فیلم بسیار دیده میشود، جلوههای ویژه ضعیف آن است که باعث شده است تا روی چیزهای زیادی مثل صحنههای اکشن تا حضور موجودات افسانهای مثل اسب یونیکورن و اژدها تاثیر منفی زیادی داشته باشد. در هر حال فیلم Shazam! Fury of the Gods میتواند لقب دنباله ناامید کنندهای بگیرد که احتمالا باعث خواهد شد تا فیلم شزم ۳ را مشاهده نکنیم و بالاخره رویارویی شزم با بلک ادم در سالنهای سینما به تصویر کشیده نشود، اما قسمت دوم چیزهای زیادی را فراموش کرده است.
فیلم با فاصله گرفتن از اهمیت خانواده شزم باعث شده است تا بخش زیادی روی محوریت شزم باشد و عدم وجود یک شخصیت منفی قدرتمند در طول فیلم بسیار احساس میشود. بخش کمدی فیلم نسبت به قسمت اول با افت زیادی مواجه شده است و بخش اکشن هم حرف خاصی برای گفتن ندارد. در مقابل تیم بازیگران عملکرد ناامیدکنندهای دارند و به مشکل بزرگی در فیلم تبدیل شدهاند. فیلم شزم ۲ دقیقا ادامه فیلمهای پر اشکال دنیای دی سی است که ظاهرا تغییری در روند آن حداقل در فیلمهای فعلی دیده نمیشود، اما میتوانیم به آینده آن امیدوار باشیم؟ باید تنها منتظر ماند و دید.