بیوگرافی دنی ویلنوو | کارگردان غیرقابل پیشبینی
بیوگرافی دنی ویلنوو | کارگردان غیرقابل پیشبینی
با توجه به فاصله چند ماهه تا اکران فیلم مورد انتظار Dune: Part Two به سراغ بیوگرافی کارگردان توانمند آن یعنی دنی ویلنوو رفتهایم تا کارنامه هنری وی را بررسی نماییم.
دنی ویلنوو در تاریخ ۳ اکتبر ۱۹۶۷ (۱۱ مهر ۱۳۴۶) در روستای فرانسوی جنتیلی واقع در منطقه بکانکور استان کبک کانادا چشم به جهان گشود. مادر او نیکول، زنی خانهدار و پدرش ژان، کارمند سردفتر اسناد رسمی بوده است. خانواده او جمعاً صاحب ۴ فرزند بودند که دنی بزرگترین آنها بوده و برادر کوچکتر او یعنی مارتین نیز به پیروی از فرزند ارشد خانواده بعدها به حرفه کارگردانی و تولید فیلم روی آورده است.
او دوران تحصلی مقدماتی خود را در آکادمیهای خصوصی همچون سنت جوزف گذراند و سپس در رشته سینما وارد دانشگاه کبک در شهر مونترآل کانادا شد. دنی ویلننو از کودکی عاشق سینما بود و زمانی که به مقطع دانشگاه رسید، فرصت را غنیمت شمرد تا بتواند این حرفه را به صورت آکادمیک آغاز کرده و برای ورود به این عرصه شرایط لازم را مهیا نماید.
سرانجام پس از مدتها مطالعه و تحصیل در رشته سینما، در سال ۱۹۹۱ و در حالی که تنها ۲۴ سال سن داشت، ساخت فیلمهای کوتاه را آغاز نمود و نخستین پروژه او La Course Destination Monde (لا کورس دستینیشن مونده) نام داشت که مورد توجه رسانه بزرگی همچون سیبیسی قرار گرفت و برنده جایزه جشنواره فیلم جوانان رادیو کانادا شد. بنا به گفتههای خود دنی ویلنوو، کارگردانان مشهور و به نام صنعت سینما همچون آلفرد هیچکاک، برادران کوئن، پل توماس اندرسون و استیون اسپیلبرگ را سرلوحه خود قرار داده و از اولین پروژه خود گرفته تا جایگاه فعلی، از چنین افرادی در تولیدات خود تاثیر گرفته است.
او تا سال ۱۹۹۶ به تولید فیلمهای کوتاهی همچون REW FFWD و Cosmos (کیهان) ادامه داد تا این که بالاخره در سال ۱۹۹۸ برای ساخت نخستین فیلم بلند خود تحت عنوان August 32nd on Earth (سی و دوم آگوست روی زمین) وارد عمل شد. اثری درام که توسط خود وی نویسندگی شده بود و از بازیگری همچون پاسکال بوسیر در نقش اصلی بهره میبرد. اثری که در جشنواره فیلم کن همان سال به معرض نمایش گذاشته شد و نه تنها با واکنش مثبت مخاطبین مواجه گشت، حتی به عنوان یکی از نامزدهای کشور کانادا برای بخش فیلمهای خارجی جشنواره اسکار نیز برگزیده شد که در نهایت به لیست نهایی راه پیدا نکرد.
دیدگاه خاص دنی ویلنوو و قلم منحصر به فرد وی از همان ابتدا منتقدین را شگفترده نموده بود و به عنوان یک کارگردان تازهکار، قدرتمندانه به عرصه فیلمسازی قدم گذاشته بود تا جایی که فیلم دوم وی با نام Maelström (میلستروم) که اثری درام و روانشناختی بود، مورد توجه بیشتری از سوی مخاطبین قرار گرفت و عملاً در تمامی جشنشوارههای سینمایی سال ۲۰۰۰ به معرض نمایش گذاشته شد که موفق به کسب ۸ جایزه سینمایی شد و دستاورد بزرگی را برای این فیلمساز جوان به ارمغان آورد.
چنین موفقیتهایی سبب شد تا دنی ویلنوو با اشتیاق بیشتری به سمت کارگردانی و نویسندگی قدم بردارد و تا سال ۲۰۱۰ شاهد تولید ۲ فیلم دیگر از وی به نامهای Polytechnique (پلیتکنیک) و Incendies (ویران شده) بودیم که پروژه نخست، الهام گرفته از رخدادی واقعی حول محور تیراندازی در دانشگاه مونترال کانادا در سال ۱۹۸۹ بود که جایزه جنی را برای وی به همراه داشت و مورد تحسین منتقدین قرار گرفت.
این کارگردان و نویسنده کانادایی در سن ۴۳ سالگی با ساخت ۲ فیلم کوتاه دیگر به نامهای Next Floor (طبقه بعدی) و ۱۲۰ Seconds to Get Elected (صد و بیست ثانیه تا انتخاب شدن) و تولید ۴ فیلم سینمایی، به نامی مطرح و شناخته شده در صنعت هالیوود بدل گشته بود که روایت منحصر به فرد و سکانسهای خلاقانهاش طرفداران بسیاری را برای وی به ارمغان آورده بود. با این حال سال ۲۰۱۳ زمانی بود که جایگاه دنی ویلنوو در سینما برای همیشه دگرگون شد و ثابت کرد که آمده تا به یکی از بزرگان عرصه فیلمسازی در سطح بینالمللی تبدیل شود.
نخستین پروژه او در سال ۲۰۱۳ فیلم درام، جنایی و روانشناختی Prisoners (زندانیان) بود که از بازیگران مطرحی همچون هیو جکمن، جیک جیلنهال و پل دانو بهره میبرد. فیلمی بسیار درگیر کننده و پر رمز و راز که با بودجه ۴۶ میلیون دلار، به فروش ۱۲۲ میلیون دلاری دست پیدا کرد و نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمبرداری در ۸۶مین جشنواره اسکار نیز شد تا سیر موفقیتهای این اثر تماشایی را تکمیل نماید.
دومین پروژه او در سال ۲۰۱۳ با همکاری مجدد جیک جیلنهال به نام Enemy (دشمن) رقم خورد و باری دیگر به سراغ روایتی روانشناختی و شوکهکننده حول محور مردی درونگرا رفت. اثری که نامزد جوایز متعددی شد و در جشنواره فیلم کانادا نیز جایزه بهترین کارگردانی را دریافت نمود. موفقیتهایی که سبب شد تا نه تنها از سوی مرکز ملی هنرهای اتاوا برنده جایزه شود، بلکه از دید خبرگزاری مشهوری همچون ورایتی به عنوان یکی از ۱۰ فیلمساز برتر آن دوران نیز برگزیده شد.
نکته جذابی که نام این کارگردان را درخشان کرد که در سالهای بعدی نیز بیش از پیش به چشم آمد، غیرقابل پیشبینی بودن وی در روایت داستانهایی بود که علیرغم بهره بردن از ژانری مشابه اما داستان و روایتی کاملاً منحصر به فرد و متمایز را به تصویر میکشیدند که تحسین منتقدین را در پی داشته است. مسئلهای که در بین کارگردانان هم عصر او کمتر میتوان مشابهی برای این موضوع پیدا کرد و نشان از دیدگاه خلاقانه دنی ویلنوو در عرصه نویسندگی و کارگردانی دارد.
پس از ۱ سال وقفه در ۲۰۱۵ شاهد اثری کاملاً متفاوت و شگفتانگیز از سوی دنی ویلنوو بودیم که به رویارویی نیروهای کارتل مواد مخدر و پلیس در روایتی بسیار تنشزا میپرداخت. فیلم جذاب و هیجانانگیز Sicario (سیکاریو) که از نامهای مشهوری همچون امیلی بلانت، بنیسیو دل تورو و جاش برولین بهره میبرد که حاوی سکانسهای بسیار خشونتآمیز و شوکهکنندهای بود که مخاطبین این کارگردان را در بهت و حیرت فرو برده بود.
دنی ویلنوو در مقام کارگردان و تیلور شیردان به عنوان نویسنده، برای این که بتوانند حس و حال زندگی در شرایط طاقتفرسای مرزهای کشورهای مکزیک و ایالات متحده آمریکا را طبیعی جلوه دهند، شخصاً وارد مناطقی شدند که میتوانست به مرگ آنها ختم شود؛ زیرا مناطقی که برای فیلمبرداری در نظر گرفته شده بود همسو با مرزهای کارتل مواد مخدر بود و هیچ تضمین ۱۰۰% برای امنیت جانی بازیگران و عوامل تولید وجود نداشت. سختیهایی که نتیجه مثبتی در پی داشت و نامزدی در جشنوارههای سینمایی بسیاری را برای آن به همراه داشت که میتوان به دریافت جوایزی همچون بهترین موسیقی، بهترین تدوین و بهترین فیلمبرداری در جشنواره اسکار سال ۲۰۱۵ اشاره داشت.
در تجربه ژانرهای متفاوت ۱ سال بعد به سراغ ساخت فیلمی علمی تخیلی به نام Arrival (رسیدن) بر پایه فیلمنامه اریک هیزرر رفت و با بازیگرانی همچون ایمی آدامز، جرمی رنر و فارست ویتاکر همکاری نمود. اثری که نه تنها با تحسین منتقدین مواجه شد، بلکه با استقبال خوبی از سوی مخاطبین نیز مواجه گشت و با بودجه ۴۷ میلیون دلاری، فروشی بالغ بر ۲۰۳ میلیون دلار را رقم زد و در فصل جوایز نیز بسیار خوش درخشید و در ۸۹مین جشنواره اسکار، نامزد دریافت ۸ جایزه اسکار شد که البته در رقابت با La La Land (لالا لند) دیمین شزل توفیق چندانی کسب نکرد.
پس از تولید ۸ فیلم سینمایی منحصر به فرد و تماشایی، در سال ۲۰۱۷ زمان ساخت نخستین فیلم بلاک باستر دنی ویلنوو فرا رسید. فیلم Blade Runner 2049 (بلید رانر ۲۰۴۹) که از جهات گوناگونی پروژهای طاقتفرصا و ریسکی به شمار میرفت. نخست آن که دنبالهای بر ساخته ریدلی اسکات بزرگی بود که ۳۵ سال پیش ساخته شده بود و هم این که چنین پروژهای، مقیاسی بزرگ و جدید برای دنی ولینوو به شمار میرفت که میتوانست انتقادات طرفداران بلید رانر را به همراه داشته باشد.
با وجود تمامی نگرانیها و سختیها اما بالاخره فیلم Blade Runner 2049 در سال ۲۰۱۷ بر پردههای سینمای جهان به اکران درآمد و علیرغم دریافت میانگین نمرات ۸۱ از سوی منتقدین اما روایت آن چندان باب میل مخاطب عام سینما واقع نشد و حتی موجب ۲ دستگی میان طرفداران بلید رانر نیز شد تا حدی که با وجود بودجه ۱۵۰ میلیون دلاری اما تنها ۲۶۷ میلیون دلار در گیشه فروش داشت و توفیق چندانی در باکس آفیس جهانی کسب نکرد. البته که با وجود شکست در گیشه اما مورد توجه جشنوارههای سینمایی بسیاری قرار گرفت و حتی جایزه بهترین فیلمبرداری را در ۹۰مین جشنواره اسکار از آن خود نمود.
در حالی که مردم مشغول تب و تاب اکران دنباله فیلم بلید رانر بودند، در خبری شگفتانگیز و پر سر و صدا اعلام شد که دنی ویلنوو ساخت اقتباس سینمایی از رمان حماسی Dune (تلملسه) اثر فرانک هربرت را بر عهده گرفته است. رمانی بسیار خاص و منحصر به فرد که در سال ۱۹۸۴ توسط دیوید لینچ مورد اقتباس قرار گرفت اما به هیچ عنوان نتوانست تا روایت منسجم و حماسی رمان را در غالب سینما تکرار نماید و به اثری فراموش شدنی بدل گشت.
سختی تولید فیلمی از دنیای Dune موجب نگرانی طرفداران این رمان شده بود و حواشی بسیاری را در سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۷ به همراه داشت. با این حال دنی ویلنوو اعلام کرد که برای اقتباس تمام و کمال از چنین دنیای شگفتانگیزی، نیاز به ساخت بیش از ۱ فیلم دارد تا بتواند حق مطلب را ادا نماید و تولید دنبالههای Dune به میزان استقبال مردم از فیلم نخست بستگی خواهد داشت. موضوعی که بنا به تصاویر، تریلرها و وعدههای سازندگان و بازیگرانش انتظارات مخاطبین را شدیداً افزایش داده بود.
علیرغم وعده و تریلرها که نویا اثری ارزشمند را از دنیای Dune میداد اما آغاز همهگیری ویروس کرونا در سال ۲۰۱۹ باعث شد تا پروسه تولید این فیلم تحتالشعاع قرار گرفته و عوامل پشت صحنه با مشکلات بسیاری مواجه شوند که موجب افزایش بودجه آن تا رقم ۱۶۵ میلیون دلار شده بود. رقمی که بزرگترین ساخته دنی ویلنوو را میتوانست به یک شکست تمام عیار تبدیل نماید و این نگرانی زمانی شدت گرفت که مخاطبین ریسک حضور در سالنهای سینما را قبول نکرده و کمپانی برادران وارنر در حرکتی انتقادی، وعده داد که بسیاری از پروژههای خود از جمله Dune را به صورت همزمان در سالنهای سینما و سرویس HBO Max منتشر خواهد کرد. اتفاقی که میتوانست ضرر و زیانهای مالی بسیاری را به همراه داشته باشد.
با وجود تمامی نگرانیها، حواشی و سختیها بالاخره در سال ۲۰۲۱ شاهد اکران فیلم مورد انتظار و حماسی Dune در سراسر جهان بودیم. فیلمی که فرسنگها روایت بهتر و منسجمتری از ساخته دیوید لینچ داشت و نه تنها نمرات بسیار خوبی را از سوی منتقدین دریافت نمود، بلکه در بحبوحه کرونا فروشی بالغ بر ۴۰۲ میلیون دلار را نیز به ثبت رساند و در جشنوارههایی همچون گلدن گلوب و اسکار نیز بسیار خوش درخشید و علیرغم برخی کاستی در اقتباس تمام و کمال از رمان فرانک هربرت اما رضایت اکثریت طرفداران این فرنچایز را کسب نمود.
موفقیت فیلم Dune در تمامی زمینهها به حدی چشمگیر و شگفتانگیز بود که کمپانی برادران وارنر را به ساخت دنباله آن مجاب نمود. دنبالهای که بنا به گفتههای دنی ویلنوو، بسیار بزرگتر و حماسیتر از هر آن چیزی خواهد بود که طرفداران حتی بتوانند تصور نمایند. دنبالهای به نام Dune: Part Two (تلماسه: بخش دو) که روایت انتقام پل اتریدیز را به نقطه اوج خود رسانده و برای اکران در پایان سال در نظر گرفته شده است. دنبالهای که تنها بخشی از برنامه دنی ویلنوو برای تکمیل سه گانه سینمایی Dune خواهد بود تا این کارگردان خلاق و دوست داشتنی سینما نیز بتواند در کنار نامهای بزرگی همچون فرانسیس فورد کاپولا، پیتر جکسون و کریستوفر نولان، صاحب مجموعه فیلمهای بزرگ و فراموش نشدنی خود باشد تا نامش در تاریخ سینما جاودانه جلوه نماید.
دنی ویلنوو ۵۵ ساله که همسری به نام تانیا لاپونته دارد، صاحب ۳ فرزند میباشد که دختر او به نام سالومه ویلنوو نیز راه پدرش را برگزیده و حرفه فیلمسازی را دنبال میکند. پدری مورد احترام و دوست داشتنی که از دیدگاهی منحصر به فرد نسبت به سینما برخوردار بوده و طی ۲۵ سال حضور در سینما حتی ۱ فیلم ضعیف نیز تولید نکرده است. امید میرود که در سالهای پیش رو بتوانیم همچنان شاهد آثار ارزشمند و خلاقانهای از سمت او باشیم.
منبع: gsxr