۱۲ فیلم پیچیده و گنگ که ذهن شما را به چالش میکشند
۱۲ فیلم پیچیده و گنگ که ذهن شما را به چالش میکشند
برخی از فیلمهای سینمایی به حدی پیچیده و عجیب و غریب هستند که عملاً بسیاری از مخاطبین نمیتوانند با آنها ارتباط برقرار نمایند.
سینما در طی طول تاریخ خود میزبان تولید و پخش انواع و اقسام فیلمها در ژانرهای مختلفی بوده که هر یک طیف خاصی از مخاطبین را نشانه گرفته است. با این حال ذهنیت اشتباهی که بین عموم مردم وجود دارد، این است که میپندارند هر فیلم سینمایی که ساخته میشود، باید نظر مثبت آنها را جلب کرده و از روایت مورد علاقهشان برخوردار باشد.
ذهنیت اشتباهی که سبب شده تا شاهد فیلمهای بعضاً ارزشمندی باشیم که از روایتی پیچیده و غیرسنتی بهره گرفتهاند و همین موضوع، انتقاد مخاطبین عام را برمیانگیزد. آثاری که هر یک از مفاهیمی چالشبرانگیز و گنگی برخوردار بوده و ذهن بیننده را تمام و کمال به خود درگیر میکند تا حدی که برای فهم کلیت داستان، حتی مجبور به تماشای چندین باره فیلم مورد نظیر نیز خواهید شد تا بلکه بتوانید پیام نهایی کارگردان و نویسنده را درک نمایید.
به همین سبب نیز در مقاله امروز به سراغ ۱۲ فیلمی پیچیده و گنگی رفتهایم که در زمان خود چندان مورد توجه قرار نگرفته و حتی با واکنشهای منفی شدیدی نیز روبرو شدهاند. با این حال گذشت زمان، ارزش کیفی آنها را در نزد مخاطبین افزایش داده تا شاهد تبدیلشان به آثاری کالت بوده باشیم.
فیلم Tenet (تنت) ساخته کریستوفر نولان در سال ۲۰۲۰
کریستوفر نولان در طی ۲ دهه گذشته فیلمهای متنوعی را در ژانرهای مختلف ساخته است که هیچکدام از آنها به پیچیدگی Tenet نبوده است.
به صورت کلی مقوله “سفر در زمان” که همیشه مورد توجه بشریت بوده است، به حدی گنگ و پیچیده جلوه کرده که از فیلم و سریال گرفته تا بازیهای ویدیویی، در اکثر مواقع با آثاری نه چندان مخاطبپسند و انتقادآمیز مواجه بودهایم. با این حال کریستوفر نولان به هیچ عنوان تسلیم نشد و در سال ۲۰۲۰ فیلم Tenet را روانه سینماها کرد. اثری بسیار جاهطلبانه که نیازمند توجه و دقت بسیار زیادی از سوی مخاطبین بوده و با یک بار تماشا به هیچ عنوان نمیتوان خطوط زمانی و وقایع آن را تمام و کمال درک کرد و همین مسئله به پاشنه آشیل Tenet بدل گشت و از سوی عموم بینندگانش مورد انتقاد قرار گرفت.
فیلم Cloud Atlas (ابر اطلس) ساخته خواهران واچوفسکی و تام تیکور در سال ۲۰۱۲
خواهران واچوفسکی که به عنوان خالقین ۳ گانه فراموش نشدنی ماتریکس شناخته میشوند، در سال ۲۰۱۲ اثر جاهطلبانه و درخشانی را خلق کردند که به سبب گیج کننده بودنش، مورد بیمهری سینماگران قرار گرفت و بعدها پتانسیلهای ارزشمند آن کشف شد.
فیلم Cloud Atlas حول محور چندین و چند خط داستانی به هم پیوسته از دورههای مختلف تاریخ جریان داشته که به طرز قابل ستایشی، ژانرهای مختلفی را با یکدیگر در هم آمیخته بود و به مفهوم “تاثیر اعمال ما در طول تاریخ” میپرداخت. اثری شدیداً فلسفی و پیچیده که ظاهر پرزرق و برق آن باعث شد تا سینماگران به اشتباه، Cloud Atlas را بلاک باستری پاپ کورنی تصور کنند که با مشاهده آن نه تنها ذهنیتشان تمام و کمال دگرگون شد، بلکه به واسطه این ذهنیت اشتباه، از درک وقایع فیلم ناتوان مانده و ساخته واچوفسکیها را به باد انتقاد گرفتند. در حالی که چنین اثری برای مخاطبین کنجکاو و بلندپرواز به مانند گوهر ارزشمندی بود که شاید هر چند دهه یک بار در سینما به وقوع بپیوندد.
فیلم Mulholland Drive (جاده مالهالند) ساخته دیوید لینچ در سال ۲۰۰۱
دیوید لینچ به عنوان کارگردان گزیده کار سینمای هالیوود، در سال ۲۰۰۱ دست به ساخت فیلمی تحت عنوان Mulholland Drive زد که به طرز شگفتانگیزی داستانی بسیار تاریک از دل هالیوود را به تصویر میکشید.
این فیلم که به صورت ناپیوسته مورد روایت قرار میگیرد، حول محور چندین و چند شخصیت کاملاً متفاوت جریان دارد که هر یک در طول داستان با وقایع مختلفی دست و پنجه نرم میکنند. وقایعی که در نهایت به یک نتیجهگیری مفهومی رسیده و مرز بین واقعیت و خیال را مورد کنکاش قرار میدهد. سبک کارگردانی دیوید لینچ، نمادگرایی پر رمز و راز به کارگرفته شده و فضایی شدیداً رویایی، پیچیده و گیجکننده سب شد تا Mulholland Drive نه تنها برای بسیاری از مخاطبینش غیرقابل فهم جلوه نماید، بلکه حتی آنها را به وحشت وا داشت و تبدیل به اثری جنجالی و چالشبرانگیز در سال ۲۰۰۱ گشت که با گذشت ۲۲ سال حتی مخاطبین امروزی نیز ریسک تماشای آن به جان نمیخرند.
فیلم Primer (آغازگر) ساخته شین کاروث در سال ۲۰۰۴
همانگونه که پیشتر اشاره کرده بودیم، مفهوم سفر در زمان از ریسک بالایی در سینما برخوردار میباشد که در سال ۲۰۰۴ شین کاروث با کارگردانی، نویسندگی و ایفای نقش در آن، فیلمی بسیار پیچیده ولی ارزشمند به نام Primer را به ارمغان آورد.
این فیلم که به عنوان اثری مستقل با بودجهای بسیار اندک به شمار میرود، حول محور ۲ دانشمند جاهطلب جریان دارد که موفق به ساخت دستگاه سفر در زمان میشوند. دستگاهی که برخلاف تصور اولیه آنها، زمینهساز اتفاقاتی شوم و وحشتناک شده و زندگیشان را دگرگون میکند. Primer به زیبایی هر چه تمام خطرات دستیابی بشر به ماشین زمان را با مفاهیمی پیچیده و علمی به معرض نمایش گذاشته و مخاطبینش را طی یک ماجراجویی ۷۷ دقیقهای، درگیر پیدا کردن علت و معلولی میکند که با پایانبندیاش، قطعاً تا مدتها در ذهن هر بینندهای جا خوش کرده و سوالات و ابهامات بسیاری را ایجاد میکند.
فیلم Synecdoche, New York (نیویورک، جز به کل) ساخته چارلی کافمن در سال ۲۰۰۸
ساخته درونگرا و متافیزیک چارلی کافمن یعنی Synecdoche, New York که از هنرنمایی بازیگر بزرگ و فقید سینما یعنی فیلیپ سیمور هافمن بهره میبرد، عملاً اپرایی از مفاهیمی فلسفی و علمی محسوب میشود که شاید حتی برخی از کارگردانان به نام هالیوود نیز ریسک ساخت آن را تقبل نکنند.
این فیلم در ظاهر روایت زندگی کارگردان تئاتری میباشد که از یک سو برنده جایزه هنری بسیار ارزشمندی شده و از سوی دیگر همسرش او را برای همیشه ترک کرده است. وی برای حل چنین بحرانی، دست به ساخت نمایش تئاتر بزرگ و عجیب و غریبی میزند که زندگیاش را برای همیشه دگرگون خواهد کرد. چارلی کافمن استادانه موفق گشته تا هنر و زندگی را با لحنی نمادین در فیلم Synecdoche, New York به تصویر بکشد که اگر به آن زمان داده و روایتش را درک نمایید، قطعاً میتواند زندگیتان را از این رو به آن رو کرده و به یکی از شاهکارهای فراموشنشدنی سینما برای شما تبدیل بشود.
فیلم The Tree of Life (درخت زندگی) ساخته ترنس مالیک در سال ۲۰۱۱
ترنس مالیک در سال ۲۰۱۱ با ساخت فیلم The Tree of Life و قرار دادن برد پیت و جسیکا چستین در کنار یکدیگر، نگاهی درام و فلسفی به موضوعای همچون دین، زندگی، عشق و مرگ داشت که با گذشت ۱۲ سال هنوز هم به عنوان اثری جنجالی شناخته میشود.
اساساً فیلم The Tree of Life به مانند یک سمفونی بزرگ و حماسی جلوه پیدا میکند که با سخنی از فرستاده خدا یعنی ایوب نبی آغاز شده و از جلوههای بصری شگفتانگیزش گرفته تا روایت غیرخطی و غیرقابل پیشبینیاش، تماشاگران صبور سینما را وارد ماجراجویی عجیب و غریبی میکند که به معنای واقعی کلمه، در تاریخ سینما بیتکرار جلوه کرده است. در میان دهها اثر پیچیده و گنگ سینما، The Tree of Life به مانند یک پاداش برای مخاطبین سختپسند و علاقهمند به موضوعات فلسفی به شمار میرود که مضامینش را با زیبایی امپرسیونیستی ترکیب کرده و یک محصول تکرار نشدنی و خاطرهانگیز را به ارمغان آورده است.
فیلم Under the Skin (زیر پوست) ساخته جاناتان گلیزر در سال ۲۰۱۴
فیلم Under the Skin اثری علمی تخیلی و مرموزانه میباشد که یکی از عجیبترین موجودات بیگانه تاریخ سینما را به تصویر کشیده است.
اثری که از داستانسرایی سنتی این ژانر فاصله گرفته و دنیا را از دیدگاه موجود فضایی ساکت و عجیب و غریبی دنبال میکند که در کوچه و خیابانهای اسکاتلند، به دنبال درک هویت خود بوده و با انسانهایی روبرو میشود که از ذات کثیفی برخوردار بوده و تنها به دنبال سوءاستفاده از وی هستند. Under the Skin مخاطبینش را وادار میکند تا لحظه به لحظه وقایع و سکانسهای مختلف را کنار یکدیگر گذاشته تا بلکه بتوانند به درک درستی از داستان دست پیدا کرده و موجودیت انسانها را مورد تعریف قرار دهند و این مسئله سبب شده تا ساخته جاناتان گلیزر در سال ۲۰۱۴ چندان باب میل مخاطب عام سینما جلوه نکرده و به عنوان تجربه سینمایی منحصر به فردی قلمداد شود که مخاطبین خاص خودش را خواهد داشت.
فیلم Upstream Color (رنگ سرچمشه) ساخته شین کاروث در سال ۲۰۱۳
شین کاروث با ساخت آثاری نظیر Primer و Upstream Color نشان داده که از درک سینمایی بسیار بالایی برخوردار بوده و نبوغ خاصی در به تصویر کشیدن موضوعات به ظاهر ساده ولی در باطن چالشبرانگیز دارد.
این فیلم حول محور دانشمندی جریان دارد که گونهای کرم حشره را ایجاد کرده که میتواند تغییرات جالب توجهی در بدن میزبان به وجود بیاورد. برای تست این موضوع نیز دختری جوان را ربوده و این کرم را به خورد وی میدهد که موجب به وقوع پیوستن سلسلهای از اتفاقات عجیب و غریب و شوکهکننده میشود. Upstream Color با بهرهگیری از بستری علمی تخیلی، به نمایش انتزاعی موضوعاتی همچون عشق، ارزش زندگی و درک هویت میپردازد که به سبب روایت غیرخطی که دارد، میتواند ذهن مخاطبینش را با سوالات و شک و شبهات بسیاری به چالش کشیده و طرفداران چنین آثاری را حسابی به وجد بیاورد.
فیلم Enemy (دشمن) ساخته دنی ویلنوو در سال ۲۰۱۳
دنی ویلنوو پیش از آن که ساخت اقتباس سینمایی از حماسه تلماسه را بر عهده بگیرد، در سال ۲۰۱۳ با کارگردانی Enemy یکی از بحث برانگیزترین فیلمهای یک دهه اخیر سینما را به ارمغان آورد که هنوز هم در محافل سینمایی مورد بحث و گفت و گو قرار میگیرد.
این فیلم حول محور مردی به نام آدام جریان دارد که به صورت اتفاقی، متوجه میشود که همزادی فیزیکی داشته و کنجکاوی برای پیدا کردن او و دلیل چنین اتفاقی، زندگیاش را با اتفاقاتی هولناکی مواجه میکند. جیک جیلنهال در اثری با بار روانی بسیار زیاد موفق گشته تا فضایی شدیداً روانشناختی با کوله باری از غم و راز و رمز را پدید بیاورد که بیننده در هنگام تماشای آن وارد بازی ذهنی عجیب و غریبی شده و ابهام و وحشت سراسر وجود وی را در بر خواهد گرفت. Enemy نشان دهنده نبوغ دنی ویلنوو در به تصویر کشیدن سکانسهای پرتنش و روانشناختی منحصر به فردی میباشد که قطعاً هر کسی از پس تماشا و درک مفاهیم آن بر نخواهد آمد.
فیلم A Ghost Story (داستان یک روح) ساخته دیوید لاوری در سال ۲۰۱۶
دیوید لاوری با فیلم A Ghost Story به طریقی ماورایی قصد دارد تا به مقوله از دست دادن عزیزانی بپردازد که تصور میکنیم زندگیمان بدون آنها هیچ معنایی نخواهد داشت.
در این فیلم شاهد مرگ مردی هستیم که زندگی همسرش پس از این واقعه دردناک، به ورطه نابودی کشیده شده و حال در قامت یک شبح پارچهای به خانه بازگشته تا در کنار وی حضور پیدا نمیاد. حضور در خانهای که روزی میزبان به وقوع پیوستن خاطرات ارزشمندی برای همسر این مرد بوده و سر و کله زدن با جو تنهایی و احساسات از بین رفته، به حدی حس سنگین و درونگرایانه دارد که به خودی خودی میتواند موجب وحشت خاصی در وجود بیننده شود. A Ghost Story روایتگر تجربه سینمایی تکاندهنده از مقوله عشق و از دست دادن است که به سبب روایت داستان بسیار متفاوتی که دارد، ترسناک جلوه کرده و مخاطب را با مفاهیم خاص و در عین حال شوکهکنندهای مواجه میکند.
فیلم Annihilation (نابودی) ساخته الکس گارلند در سال ۲۰۱۸
الکس گارلند پس از آن که در سال ۲۰۱۴ با فیلم Ex Machina (فرا ماشین)، روایتی روانشناختی از تقابل هوش مصنوعی و انسان را ارائه نمود، در سال ۲۰۱۸ به سراغ اثری با جلوههای بصری شگفتانگیزی رفت که در باطن داستانی هولناک را روایت میکرد.
فیلم Annihilation با گروهی از محققان کار خود را آغاز میکند که پا به مکانی ناشناخته و ماورایی گذاشته و سپس آغازگر ماجراجویی برای مرگ و زندگی خاصی میشود که سعی دارد تا موضوعاتی همچون تکامل، خود ویرانگری و مرگ را مورد کنکاش قرار دهد. الکس گارلند از جلوههای بصری خیرهکننده فیلمش استفاده کرده تا به شکلی نمادین، مفاهیم و موضوعاتی جنجالی حول محور بشریت را در بستری از دنیایی ناشناخته به تصویر کشیده و این مسئله سبب شده تا شاهد المانهای روانشناختی و ترسناکی باشیم که برای بسیاری از مخاطبین، به تجربهای کنگ و در عین حال ناراحتکننده بدل گشته است.
فیلم Inland Empire (امپراتوری درون) ساخته دیوید لینچ در سال ۲۰۰۶
در نهایت میرسیم به پیچیده و گنگترین فیلم این مقاله به نام Inland Empire که از کارگردانی ستودنی و عجیب و غریب دیوید لینچ بهره برده است.
داستان این اثر با زنی آغاز میشود که در تحقق رویاهای خود به عنوان یک بازیگر ناکام مانده و این مسئله زندگی او همسرش را به فروپاشی روانی میکشاند و سپس به سلسلهای از وقایع مختلف منتهی میشود مرز میان واقعیت و خیال را در هم شکسته و فضایی پر رمز و راز و در عین حال غیرقابل تحمل را برای مخاطب ایجاد میکند. دیوید لینچ در ساخته روانشناختی خود به صورت کامل از شیوه داستانسرایی معمول هالیوود فاصله گرفته و روایتی را رقم میزند که درک آن نیازمند صبر و حوصله بسیاری بوده و ذهن را تمام و کمال به چالش میکشد. Inland Empire تجربه سینمایی منحصر به فرد، قابل تأمل و فراموش نشدنی به شمار میرود که قطعاً برای هر مخاطبی تدارک دیده نشده است و آنهایی که با مفاهیم فلسفی و شاخه شاخه ارتباط برقرار میکنند، غرق در دنیای وحشتناکی خواهند شد که با گذشت ۱۷ سال هنوز هم جذابیت و تازگی خود را حفظ کرده است.
آیا فیلم پیچیده و گنگ دیگری را نیز سراغ دارید که حسابی پر سر و صدا ظاهر شده باشد؟ با توجه به روند فعلی سینما که شاهد گسترش آثار یک بار مصرف و تو خالی هستیم، دوران ساخت فیلمهای فلسفی و پیچیده را باید تمام شده بدانیم؟ نظرات خود را درباره این آثار و تاثیرشان بر سینما را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: اسکرینرنت