۱۰ فیلم سرگرمکننده با جلوههای ویژهای فاجعهآمیز
۱۰ فیلم سرگرمکننده با جلوههای ویژهای فاجعهآمیز
برخی از فیلمهای هالیوودی علیرغم آن که به صورت کلی اثر جذاب و ارزشمندی محسوب میشوند اما به طرز عجیبی از جلوههای ویژه فاجعهآمیزی رنج میبرند.
جلوههای بصری و کامپیوتری طی ۲ الی ۳ دهه گذشته به پای ثابت آثار سینمایی بدل گشته تا حدی که امروزه فیلمهای انگشتشماری را میتوان پیدا کرد که بدون جلوههای کامپیوتری پروسه تولید خود را پشت سر بگذارند. مسئلهای که اگرچه به خودی خود نکته منفی به شمار نمیرود اما شیوه به کارگیری آن توسط عوامل تولید میتواند پاشنه آشیل محصول نهایی شده و حتی موجبات ناکامی برخی از پروژهها را نیز فراهم کرده که نمونه بارز آن را میتوان در فیلم فلش از دنیای سینمایی دیسی مشاهده کرد.
در حالی که به طرز عجیبی آثار امروز سینمای هالیوود به جزو مواردی معدود، در استفاده از جلوههای کامپیوتری و بصری بسیار ناامید کننده ظاهر شده که نمونه بارز آن را میتوان در آثار ابرقهرمانی مرتبط با دیسی و مارول مشاهده نمود، باید به یاد آورد که در گذشته نیز با فیلمهای محبوب و بعضاً جذابی نیز طرف بودهایم که در کمال تعجب و ناامیدی، در بحث جلوههای ویژه با افت فاحشی روبرو بودهاند.
به همین سبب نیز در مقاله امروز به سراغ معرفی ۱۰ فیلم سرگرمکننده و جذابی رفتهایم که جلوههای ویژه بسیار زشت و ناامید کنندهای را به تصویر کشیده بودند. پس در ادامه این مقاله با ما همراه باشید.
فیلم I Am Legend (من افسانه هستم) محصول سال ۲۰۰۷
تاکنون آثار متعددی حول محور شیوع ویروسی هولناک و بر پا شدن آخرالزمان بشریت در سینما به تصویر کشیده شده که یکی از به یاد ماندنیترین آنها I Am Legend با هنرنمایی تماشایی ویل اسمیت نام دارد.
این فیلم در سال ۲۰۱۰ جریان دارد؛ زمانی که شیوع نوعی هاری سبب شده تا انسانها از حالت عادی خود خارج شده و به موجوداتی غیرقابل کنترل، وحشی و خونخوار تبدیل شوند که عملاً دنیا را تا مرز نابودی پیش برده و در این بین دکتری به نام رابرت نویل سعی دارد تا درمانی برای این کابوس بشریت پیدا نماید. در حالی که I Am Legend یکی از تحسین شدهترین آثار آخرالزمانی سینما به شمار میرود که فروش قابل توجه ۵۹۰ میلیون دلار را به ثبت رسانده اما جلوههای کامپیوتری استفاده شده حول محور موجوداتی مبتلا به بیماری هاری بیش از حد مصنوعی و فانتزی جلوه کرده تا حدی که نمیتوان تهدید آنها را جدی گرفت و ترسی نسبت به حضورشان در مقابل دوربین داشت.
فیلم The Langoliers (لانگولیرها) محصول سال ۱۹۹۵
یکی از اقتباسهای رمانهای استفن کینگ که تحت عنوان The Langoliers شناخته میشود، در اصل اثری ۲ قسمتی بوده که به عنوان یک فیلم سینمایی در میان سینماگران جا افتاده است.
این فیلم حول محور گروهی از مسافران یک هواپیما از لسآنجلس به مقصد بوستون جریان دارد که در میانه پرواز به خواب رفته و پس از بیدار شدن، خود را در بعد عجیب و غریب و وحشتناکی پیدا میکنند که میزبان حضور موجوداتی کابوسوارانه میباشد. به طرز عجیبی اکثر اقتباسهای ساخته شده از رمانهای استفن کینگ به طریق مختلفی پر عیب و ایراد ظاهر شده و The Langoliers نیز در حیطه جلوههای کامپیوتری به عنوان یکی از زشتترین آثار سینمایی دوره خود محسوب میشود که تماشای آن برای نسل جوان به امری غیرقابل تحمل تبدیل خواهد شد.
فیلم Wonder Woman (زن شگفتانگیز) محصول سال ۲۰۱۷
سال ۲۰۱۷ میزبان به وقوع پیوستن اتفاق بزرگی در ژانر ابرقهرمانی بود. ساخته شدن نخستین فیلم اختصاصی حول محور یک ابرقهرمان زن آن هم از دنیای دیسی که حسابی تمام توجهات را به سمت خود معطوف کرده بود.
در این فیلم شاهد ماجراجوییهای پرنسس داینا در قامت زن شگفتانگیز هستیم که از سرزمین مادری خود در تمیسکیرا خارج شده تا با حضور در جنگ جهانی نخست، بشریت را از سلاخی کردن یکدیگر نجات دهد. در حالی که زک اسنایدر با وجود تمامی عیب و ایرادات کارگردانیاش، به عنوان یکی از ماهرترین کارگردانان در حوزه خلق جلوههای ویژه محسوب میشود اما پتی جنکینز در Wonder Woman به طرز ناامید کنندهای، جلوههای بیش از حد مصنوعی و کامپیوتری را خلق کرد که عملاً سکانس مبارزه پایانی و حضور خدای جنگ را به اتفاقی طنز و فراموش شدنی تبدیل کرد.
فیلم The Hobbit: An Unexpected Journey (هابیت: یک سفر غیرمنتظره) محصول سال ۲۰۱۲
هنوز هم نمیتوان باور کرد که پیتر جکسون و تیم او بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ چگونه ۳ گانهای را خلق کردند که پس از گذشت بیش از ۲ دهه هیچ پروژه سینمایی و تلویزیونی توان نزدیک شدن به آن را ندارد.
بینقصی جلوههای ۳ گانه ارباب حلقهها به حدی جادویی ظاهر شده که حتی خود شخص پیتر جکسون نیز در تکرار آن ناکام مانده است. فیلمهای هابیت که به عنوان پیش درآمد ارباب حلقهها شناخته میشوند و با The Hobbit: An Unexpected Journey در سال ۲۰۱۲ کار خود را آغاز کردند، به سبب بهره گیری از تکنولوژی فیلمبرداری ۴۸ فریم در ثانیه (برخلاف شیوه سنتی ۲۴ فریم) سبب شد تا جلوههای کامپیوتری فدای آن شده و به حدی کارتونی و مصنوعی جلوه نماید که به هیچ عنوان آن حس و حال حماسی و به یاد ماندنی ارباب حلقهها را با خود به همراه نداشته است. لحن و حال و هوایی که در ابتدا برای ۳ گانه هابیت در نظر گرفته شده بود، به سبب استفاده از شیوه فیلمبرداری جدید، بسیار ناامید کننده ظاهر شد تا جایی که نبرد پایانی فیلم سوم به رویارویی موجودات کارتونی بدل گشت و اورکهای آن به هیچ عنوان جدیت و تاثیرگذاری ارباب حلقهها را نداشتند.
فیلم The Thing (موجود) محصول سال ۲۰۱۱
همانطور که پیشتر اشاره کرده بودیم، کمپانیهای فیلمسازی عادت عجیبی دارند که اقتباسهای استفن کینگ را همیشه پرایراد خلق نمایند!
این مسئله در قبال یکی از وحشتناکترین داستانهای خلق شده در ژانر وحشت نیز صادق بوده و فیلم The Thing سال ۲۰۱۱ که در اصل بازسازی ساخته ۱۹۸۲ به شمار میرود، به حدی کارتونی ظاهر شده که به هیچ عنوان نمیتواند مخاطب را به وحشت دچار کند. حضور موجود بیگانهای در قطب جنوب که قربانیهای خود را به بخشی از وجود خود تبدیل میکند، بر روی کاغذ بسیار وحشتناک و غیرقابل تحمل جلوه میکند. با این حال خساست در صرف بودجه برای ساخته سال ۲۰۱۱ سبب شد تا تیم تولید دست به دامان جلوههای کامپویتری بسیار مبتذلی شوند که از The Thing یک شوخی احمقانه به یادگذار گذاشت.
فیلم The Flash (فلش) محصول سال ۲۰۲۳
شاید که اگر اندی موسکیتی جلوههای بصری و کامپیوتری The Flash را تا این حد فاجعهآمیز خلق نمیکرد، لااقل با اثر قابل تحملتری مواجه شده بودیم.
اثری که قرار بود تا دنیاهای موازی را در دنیای سینمایی دیسی به تصویر کشیده و راه را برای آغاز فرنچایزی جدید آغاز نماید، به حدی عجیب و غریب و فاجعهآمیز ظاهر شد که با افتخار بدترین فروش یک فیلم ابرقهرمانی را در تاریخ این ژانر رقم زد. جالب است که حتی سکانسهای مشابهی که زک اسنایدر در سال ۲۰۱۳ با فیلم Man Of Steel (مرد پولادین) کارگردانی کرده بود نیز ۱۰ها برابر جلوههای ویژه جذاب و واقع گرایانهتری داشتند و The Flash به حدی مصنوعی و خندهدار ظاهر شده بود که حتی برای استانداردهای دهه ۱۹۹۰ میلادی نیز زشت و فجیع میبود.
فیلم X-Men Origins: Wolverine (خاستکاه مردان ایکس: ولورین) محصول سال ۲۰۰۹
در دورانی که فیلمهای مردان ایکس کمپانی فاکش در ژانر ابرقهرمانی پادشاهی میکردند، محبوبیت ولورین با هنرنمایی هیو جکمن سبب شد تا نخستین فیلم اختصاصی وی تحت عنوان X-Men Origins: Wolverine ساخته شود.
این فیلم سعی داشت تا به نوعی دنیای مردان ایکس را ریبوت کرده و مسیر را برای به وقوع پیوستن اتفاقاتی جدید هموار نماید. با این حال مشکلات فیلمنامه، شرور نهایی احمقانه و جلوههای کامپیوتری بیش از مصنوعی و عملاً نیمه کاره سبب شد تا طرفداران مارول آنطور که میبایست از X-Men Origins: Wolverine لذت نبرند. در حالی که فیلم فلش با وجود تمام جلوههای بصری بیش از حد کارتونیاش، لااقل اثری تکمیل شده محسوب میشود، سازندگان فیلم X-Men Origins: Wolverine گویی که حتی زحمت تکمیل جلوههای بصری را به خود نداده و سکانسهای بعضاً خندهداری را در محصول نهایی به تصویر کشیدند که به راحتی میتوانستیم پرده سبز را در آنها را تشخیص دهیم. اتفاقی که در آن زمان حسابی سر و صدا به راه انداخت و شکست سنگینی را برای نخستین فیلم اختصاصی ولورین به همراه داشت.
فیلم The Matrix Reloaded (ماتریکس: بازگذاری مجدد) محصول سال ۲۰۰۳
دنبالههای فیلم ماتریکس هر یک از مشکلات متعددی رنج میبرند که کیفیتشان را در مقایسه با فیلم انقلابی نخست تا حد بسیاری زیادی تحتالشعاع قرار داده است.
با این حال در سالی که شاهکار سینمایی به یاد ماندنی The Lord of the Rings: The Return of the King (ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه) اکران شد که به لحاظ کیفیت جلوههای بصری هنوز هم هیچ فیلمی از هالیوود توان مقایسه با آن را نداشته است، خواهران واچوفسکی The Matrix Reloaded را روانه سینماهای جهان کردند که حتی صدای کارگردان مشهوری همچون کوئنتین تارانتینو را نیز درآورده بود. اوج بیکیفیتی جلوههای بصری را میتوان در سکانس مبارزه نئو با نسخههای متعددی از مامور اسمیت مشاهده کرد که به حدی فاجعهآمیز به تصویر کشیده شده بودند که گویی در حال تماشایی مبارزهای از یک بازی ویدیویی هستیم!
فیلم Air Force One (نیرو هوایی یکم) محصول سال ۱۹۹۷
فیلم جذاب و تماشایی Air Force One که میزبان تقابل هریسون فورد و گری اولدمن میباشد، در زمان خود به حدی هیجانانگیز بود که این روزها در سینمای هالیوود شدیداً میتوان کمبود چنین آثاری را احساس کرد.
در این فیلم هریسون فورد ایفای نقش رئیس جمهور کشور ایالات متحده آمریکا را بر عهده داشته که در هواپیما مورد سوء قصد گروهی جنایتکار به رهبری گری اولدمن قرار میگیرد و برای بقا، بازی مرگ و زندگی هیجانانگیزی را تجربه میکند. در حالی که کلیت فیلم Air Force One سراسر هیجان و تنش و اضطراب را در وجود مخاطب ایجاد میکند اما سکانس سقوط هواپیمای آن به حدی مبتذل و فاجعهآمیز ساخته شده که قطعاً خنده شما را به همراه خواهد داشت. سکانس سقوطی که تمام جذابیت و لذتی که Air Force One پیشتر مهیا کرده بود را در مقابل دیدگاه مخاطب به اتفاقی پوچ با جلوههای بصری بسیار زشت تبدیل میکند.
فیلم The Mummy Returns (بازگشت مومیایی) محصول سال ۲۰۰۱
۳ گانه مومیایی برندن فریزر به حدی جذاب و جادویی بود که هالیوود نه تنها در تکرار موفقیتهای آن ناکام مانده، بلکه حتی جرأت ادامه دادن آن را نیز نداشته و یکی از بهترین آثار فانتزی و اکشن تاریخ سینما به حال خود رها شده است.
این فرنچایز حول محور خانوادهای ماجراجو و باستانشناس جریان داشت که به سراغ مومیایی مرموزی در کشور مصر رفته و در هر فیلم مجبور میشوند تا با تهدیدات ماورایی مومیاییهای زنده شده دست و پنجه نرم نمایند. در حالی که هر یک از فیلمهای این ۳ گانه به خودی خود جذاب، سرگرمکننده و هیجانانگیز جلوه کردهاند اما فیلم دوم با عنوان The Mummy Returns که از قضا با بودجه هنگفت ۹۸ میلیون دلار تولید شده بود، سکانس را با خود به همراه داشت که حتی دوئین جانسون نیز با گذشت این همه سال از به یاد آوردن آن احساس شرم میکند. در سکانس پایانی The Mummy Returns شاهد حضور پادشاه عقرب در قامت شرور نهایی بودیم که از صورت دوئین جانسون (که ایفای نقش همین شخصیت را در فیلمهای پادشاه عقرب بر عهده داشت) اسکن کرده بود. با این حال جلوههای کامپیوتری این شرور ماورایی به حدی مبتدیانه و خندهدار به تصویر کشیده شده بود که به هیچ عنوان مخاطبینش را راضی از سالنهای سینما خارج نکرد و خاطرهای تلخ و زشت را برایشان به یادگذار گذاشت.
آیا فیلم سرگرمکننده دیگری را نیز سراغ دارید که از جلوههای کامپیوتری و بصری فاجعهآمیزی رنج برده باشند؟ به عقیده شما دلیل افت کیفیت جلوههای بصری آثار هالیوودی طی سالهای اخیر با وجود پیشرفت تکنولوژی در این زمینه، چه بوده است؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: کولایدر