رنسانس: «تولد دوباره» علم و فرهنگ
رنسانس: «تولد دوباره» علم و فرهنگ
با این حال و با اینکه رنسانس تغییرات مثبتی برای اروپا به همراه داشت، اکتشافات جغرافیایی در طی آن دوران برای مردم نیمکره غربی به یک ویرانی منجر شد؛ زیرا فتح و استعمار اروپا باعث بلا و بردگی مردم بومی ساکن در آن نواحی شد. در آفریقا تجارت برده به وجود آمد بطوری که سیاهپوستان را از آفریقا به نیمکره غربی میفرستادند تا به عنوان برده در مستعمرات اروپایی کار کنند.
به گزارش gsxr و به نقل از Live Science، بسیاری از مورخان از جمله رابرت وایلد (مورخ و نویسنده بریتانیایی) ترجیح میدهند رنسانس را عمدتاً یک جنبش فکری و فرهنگی بدانند تا یک دوره تاریخی. آقای وایلد میگوید تفسیر رنسانس به عنوان یک دوره زمانی اگرچه برای مورخان راحت است؛ اما ریشههای طولانی رنسانس را از نگاه پنهان میکند».
در طی این دوران علاقه به دوران باستان و فلسفه کلاسیک افزایش یافت و برخی از متفکران رنسانس از آن به عنوان راهی برای احیای فرهنگ خود استفاده کردند. آنها این ایدههای کلاسیک را گسترش دادند و تفسیر کردند و سبک هنری، فلسفه و تحقیق علمی ویژه خودشان را ایجاد نمودند. برخی از تحولات عمده رنسانس عبارتند از تحولات در ستارهشناسی، فلسفه اومانیستی، چاپخانه، استفاده از زبان بومی در نوشتن، نقاشی و تکنیک مجسمهسازی، و آثار شکسپیر.
آقای وایلد میگوید همزمان که محققان متون کلاسیک را مطالعه میکردند، باور یونان باستان مبنی بر اینکه خلقت بر اساس قوانین و استدلال کامل ساخته شده است را احیا کردند. همچنین، مطالعه نجوم، آناتومی و پزشکی، جغرافیا، کیمیاگری، ریاضیات و معماری نیز شدت گرفت.
یکی از اکتشافات علمی بزرگ رنسانس توسط ریاضیدان و ستارهشناس لهستانی نیکلاوس کوپرنیک انجام گرفت. او در دهه ۱۵۳۰ میلادی، نظریه خود درباره منظومه خورشیدی خورشیدمحور را منتشر کرد. این امر خورشید (و نه زمین) را در مرکز منظومه شمسی قرار میداد. این یک پیشرفت بزرگ در تاریخ علم بود؛ اگرچه کلیسای کاتولیک چاپ کتاب کوپرنیک را ممنوع کرد.
تجربهگرایی اندیشه علمی را تسخیر کرد. آقای وایلد میگوید دانشمندان با تجربه و آزمایش کار خود را در پیش گرفتند و از طریق مشاهده شروع به بررسی جهان طبیعی کردند. وی ادامه میدهد: «این نخستین نشانه از واگرایی میان علم و دین بود. این دو به عنوان دو حوزه مجزا شناخته میشدند که بین دانشمندان و کلیسا تضاد ایجاد میکرد و باعث آزار و اذیت دانشمندان میشد. دانشمندان دریافتند که کار آنها سرکوب میشود یا آنها را شارلاتانهایی شیطانصفت میدانند و به جادوگری متهم و گاه زندانی میشوند».
برای نمونه، گالیله دانشمند بزرگ عصر رنسانس بود که به دلیل آزمایشهای علمی خود تحت تعقیب قرار گرفت. او باعث پیشرفت تلسکوپ شد، اجرام آسمانی جدیدی کشف و از منظومه شمسی خورشیدمرکزی پشتیبانی کرد. او آزمایشهایی حرکتی روی آونگها و اجسام در حال سقوط انجام داد که راه را برای اکتشافات آیزاک نیوتن پیرامون گرانش هموار کرد. اما متأسفانه کلیسای کاتولیک او را مجبور کرد که نه سال آخر عمر خود را در حبس خانگی بگذراند.
رنسانس: «تولد دوباره» علم و فرهنگ – مجله خبری gsxr