نقد و بررسی بازی As Dusk Falls؛ نتایج ناخواسته
نقد و بررسی بازی As Dusk Falls؛ نتایج ناخواسته
بازی As Dusk Falls در عین خاص بودن، میتواند یکی از بهترین بازیهای ساخته شده در این سبک باشد. با gsxr و نقد و بررسی این عنوان همراه باشید.
بازیهای درام تعاملی زیادی در سالهای اخیر عرضه شده است و این سبک از بازیها، مدتهاست طرفداران زیادی به سمت خود جذب کردهاند. به لطف شرکتهای زیادی چون دونتناد (Don’tNod)، تلتیل گیمز (Telltale Games) و کوانتیک دریم (Quantic Dream)، اهمیت و ارزش این بازیها در صنعت گیم بیش از قبل شده است. با وجود همه این تفاسیر، نظرات درخصوص بازیهای داستانی تعاملی ضد و نقیض است.
دستهای از افراد معتقدند که این سبک دارای اصلیترین ویژگی بازیها، یعنی المان گیمپلی نیست. دستهای نیز کماکان این سبک را در زیرشاخه ژانرهای ویدیو گیم قرار میدهند. حالا یک استودیوی تازه تاسیس بهنام اینتریُر نایت (INTERIOR/NIGHT)، محصول جدیدی را روانۀ بازار کرده است که توانسته توجه زیادی را به خود جلب کند. بازی As Dusk Falls، ساختهی جدید کارمندان سابق شرکت کوانتیک دریم، آمده است تا امضای خود را در این سبک ماندگار کند.
راستش را بخواهید با فهمیدن این موضوع که سازندگان سابق کوانتیک دریم روی As Dusk Falls کار میکنند، اطمینانی نسبی بابت کیفیت بازی پیدا کردم. با وجود تمام انتقاداتی که همواره به بازیهای دیوید کیج (David Cage) و استودیوی کوانتیک دریم وارد است، شخصا از تمام محصولات این شرکت لذت بردم. جدای از اینها، همواره ارتباط خوبی با بازیهای داستانی تعاملی داشتم، زیرا این بازیها مهمترین بخش هر محصول گیمینگ برای من، یعنی داستان را به بهترین شکل ممکن به نمایش میگذارند.
بازی As Dusk Falls در اولین چیز، خود را از بازیهای هم سبک متمایز میکند، آن هم نحوه روایت و گرافیک بازی است. بازیهای تلتیل از گرافیک Cel-Shade در طراحی هنری استفاده میکنند و از طرفی دیگر، دونتناد همواره سعی کرده است از قالب هنری نقاشی شده در گرافیک عناوین خود استفاده کند. اینتریر نایت اما سبک دیگری را انتخاب کرده است. تا حدود زیادی میتوانیم بگوییم که با یک بازی بدون انیمیشن طرف هستیم؛ محصولی که مانند صفحات یک کتاب، عکسهای مختلفی را به نمایش میگذارد. به این نوع بازیها اصطلاحا Novel Interactive یا رمان تعاملی میگویند.
شاید در وهله اول احساس کنید که انتخاب شرکت سازنده، انتخاب درستی نبوده و در قرن 21 ساخت چنین محصولی توهینآمیز و منقضی است. این چیزی بود که خود نیز در ابتدا به آن فکر میکردم. هنگام گفته شدن دیالوگ توسط شخصیتها، دهان آنها تکان نمیخورد و صرفا با حرکات سر و بدن که در صفحات متعدد نشان داده میشود، میتوان احساسات هر شخصیت را هنگام مکالمه درک کرد. حقیقتا در ابتدای بازی سبک گرافیکی و داستانسرایی بازی کمی موجب سردرد من شده بود، اما به نیم ساعت نکشید که به فضای بازی عادت کردم. هنگامی که به این فضا عادت کنید، متوجه میشوید که سازنده چقدر خوب و حرفهای چنین شیوه نمایشی را اجرا میکند.
طولی نمیکشد که متوجه میشوید بازی آن طور که فکر میکردید خشک و بیروح نیست و به عبارتی دارای انیمیشنهای متعددی است. باز و بسته شدن در، حرکات ماشین و حتی شلیک گلوله همگی با انیمیشنهای خاصی نمایش داده میشوند. در نهایت متوجه میشوید که بازی آنطور که فکر میکردید به ورق زدن چند صفحه خلاصه نمیشود. در واقع As Dusk Falls ترکیبی از انیمیشن و صفحات رمان است که به بهترین و چفتترین شکل ممکن ساخته شدهاند. در نهایت هرچه جلوتر میروید، این شیوه داستانگویی نه تنها برایتان خستهکننده نمیشود، بلکه احساس میکنید اگر بازی به شیوهی دیگری روایت میشد، به دلنشینی حال حاضر نبود.
وقتی داستان آغاز میشود، روند جذاب و سریعی دارد. منظور من این نیست که بازی همانند فیلمهای اکشن هالیوودی با یک انفجار بزرگ، قتل یا سرقت بانک شروع میشود؛ بلکه در عین آرامی، به سرعت اتفاقات را به نمایش میگذارد. داستان بازی با سکانسی از یک دختر سیاهپوست که بهنظر میرسد یک نوع فلشفوروارد است، آغاز میشود. در نهایت، خود را در نقش شخصیتی بهنام وینس واکر میبینیم که به همراه همسر، دختر و پدر پیرش به سفر میرود. یک سکانس غیرقابل پیشبینی، موجب خراب شدن ماشین شما در منطقهای بهنام Two Rock میشود. شما به سختی یک مهمانسرا پیدا کرده و خانواده خود را در آنجا مستقر میکنید.
در موازات این اتفاقات، سه برادر بهنامهای جی (Jay)، تایلر (Tyler) و دیل (Dale) تصمیم به دزدی از خانه رئیس پلیس شهر، یعنی دانته (Dante) میگیرند. مثل همیشه داستان به خوبی پیش نمیرود و پلیس به دنبال برادران هولت (Holt) میرود. دست سرنوشت، آنها را به همانجایی که وینس و خانوداهاش مستقر هستند میرساند و از اینجا، داستان اصلی بازی شکل میگیرد.
شما در طول تجربه خود در As Dusk Falls دائما در بازههای زمانی مختلف جابهجا میشوید؛ گاهی به گذشته و گاهی به آینده میروید. همچنین در طول بازی کنترل چهار شخصیت را به دست میگیرید که دوتای آنها وینس و جی هستند. کشف دو فرد دیگر را به خودتان میسپارم. حتی با وجود ناولی بودن، شخصیها خیلی زود در دلتان جا باز میکنند. این مهم به لطف صداگذاری حرفهای و انتخاب بینقص بازیگران از سوی استودیوی سازنده اتفاق میافتد. هر بازیگر، کاملا به نقشی که ایفا میکند میآید و این هنر سازندگان در انتخاب بازیگر را نشان میدهد.
جالب است بدانید که اینتریر نایت برای هر شخصیت، از بازیگر و صداگذار متفاوت استفاده کرده است؛ یعنی صداگذاری هر شخصیت را یک فرد و بازیگری آن را فرد دیگری انجام داده است. ریسک چنین تصمیمی بالا بود اما به طرز شگفتانگیزی، صدای هر شخصیت کاملا با چهره و اخلاقیات او سازگار است. از بازیگران و صداگذاران حاضر در این بازی میتوان به اولیویر بریتن (Oliver Britten)، الکس جرت (Alex Jarret) و میل بمبر (Mail Bamber) اشاره کرد.
جدا از اینها، دیالوگهای خوب هم در تاثیرگذاری مهرههای داستان بیتاثیر نیستند. دیالوگها نه آنقدر بلند هستند که شما را خسته کنند، نه آنقدر کوتاه که تاثیرگذاری کمی داشته باشند. دیالوگها از کلمات سخت و پیچیده برخوردار نیستند، برای همین درک داستان برای کسانی که اندکی هم به زبان انگلیسی مسلط هستند، آسان است. در این نوع بازیها، موسیقی و فضاسازی میتوانند کمک چند برابری به درک شما از داستان کند. خوشبختانه استودیو اینتریر در این زمینه خوب عمل کرده است. در انتهای هر چپتر، مانند تمام بازیهای مشابه، درصد گزینش انتخابهای موجود توسط بازیکنان جهان را نشان میدهد که حس خوبی به شما منتقل میکند؛ حسی که آیا انتخابتان درست بوده است یا خیر.
صحبت از انتخابها و تصمیمگیری شد، شاید بهتر است اینجا نگاهی به قالب گیمپلی As Dusk Falls بیندازیم. متاسفانه، گیمپلی بازی اصلیترین نقطه ضعف آن به شمار میرود. درست است که میگوییم بازیهای داستانی تعاملی تمرکز زیادی روی گیمپلی ندارند و داشتن چنین توقعی از آنها بیجا است، اما As Dusk Falls بیش از حد از مدیوم گیم خارج میشود. در بازیهای تلتیل و دونتناد میشد شخصیت را حرکت داد و گاهی با طراحیهای خلاقانه، گیمپلی جذابتر میشد. کل نقش شما در بازی As Dusk Fall به انتخاب دیالوگ و زدن دکمهها چپ، راست با چندبار زدن یک دکمه خلاصه میشود. حتی دکمهزنیهای بازی نیز خلاقانه نیستند و در طول بازی، بسیار تکراری میشوند.
در نهایت امر، گیمپلی بازی As Dusk Falls یکی از سادهترین و شاید ضعیفترین خروجیهایی است که در بازیهای درام تعاملی مشاهده خواهید کرد. البته لازم است مجددا تاکید کنم که به دلیل تمرکز اصلی بازی روی مقوله داستان، ضعف در گیمپلی آنقدرها هم در لذت بازی تاثیر نمیگذارد، اما نمیتوان از کمکاری سازندگان در این بخش چشمپوشی کرد. اینتریر نایت بازی As Dusk Falls را چیزی حدود دو سال پیش معرفی کرد و با وجود وقت زیادی که داشت، نمیتواند کاملترین محصول ممکن را به نمایش بگذارد.
شاید بهتر باشد به مهمترین بخش بازی As Dusk Falls، یعنی داستان آن برگردیم. طولی نمیکشد که از همان نحوه روایت بازی، DNA آثار کوانتیک دریم را در آن احساس میکنید. نحوه پردازش شخصیتها و نحوه روایت خطوط داستانی مختلف، مانند ساختههای دیوید کیج است. البته لازم به ذکر است که الگوبرداری از سری Life is Strange نیز به وضوح در داستان و حتی گیمپلی دیده میشود. فلشبکهای بازی تاثیر زیادی در درک عمق افکار شخصیتها دارند و به عبارتی دیگر، این بازبینی اتفاقات گذشته هستند که به شخصیتپردازی کاراکترها عمق میدهند.
فلشبکها همچنین در بهترین زمان ممکن، دلیل اتفاقاتی که در زمان حال رخ میدهد را به نمایش میگذارند. هر شخصیت درگیریهای ذهنی مختص به خود را دارد. تایلر به عنوان برادر بزرگتر، از گردن گرفتن مسئولیتهای خانواده خسته شده است. دیل به عنوان برادر میانی، دائما میخواهد خود را به همه ثابت کند و جید به عنوان برادر کوچکتر، میخواهد هرچه زودتر از بار گناهان خود رها شود. وینس از طرفی به شغل از دست رفتهاش فکر میکند، میشل، همسر وینس، از اتفاقات گذشته در رابطه زناشویی خود نگران است. دانته، پلیسی سرکش است که تمام فکر و ذهنش به انتقامگیری از برادران هولت خلاصه میشود.
تمام شخصیتها به نوعی از یک دغدغه منحصر به فرد رنج میبرند که همین موضوع، در لمس بهتر شخصیتپردازی آنها کمک میکند. بازی در جریان خود دائما شخصیتهای جدیدی به داستان معرفی میکند و همین موضوع موجب تزریق جان جدیدی به روایت میشود. مهمترین این شخصیتها، ونسا است که با ورود به بازی، درام جذابی به داستان اضافه میکند. البته بازی در نمایش جذاب و نتیجهگیری دقیق برخی شخصیتها موفق نمیشود.
بیر (Bear)، پدر برادران هولت، ورودی قدرتمند در بازی دارد، اما خط داستانی او ناگهان رها میشود و پایانبندی نامشخصی هم به همراه دارد. پایان بازی در حالت کلی ساده است. واضح است که چندین پایان برای بازی وجود دارد، اما پیچش داستانی عجیبی انتظارتان را نمیکشد. بازی به خوبی با توجه به انتخابها و صحبتهایی که کردید، یک نتیجهگیری منطقی برای شما آماده میکند. البته نتیجهگیری سرنوشت برخی شخصیتها میتوانست بهتر باشد.
As Dusk Falls
بازی As Dusk Falls یکی از غافلگیریهای امسال محسوب میشود. محصولی که هیچکس از موفقیتش اطمینان نداشت، حالا تبدیل به یکی از بهترین بازیهای داستانی تعاملی امسال شده است. اگر طرفدار این سبک هستید، تجربه As Dusk Falls برای شما واجب به شمار میرود. در واقع، هرکسی که از داستانسرایی خوب در صنعت گیمینگ استقبال میکند، میتواند از این بازی لذت ببرد. اما اگر طرفدار این سبک نیستید و هرگز با آن ارتباط برقرار نکردهاید، As Dusk Falls نیز چیزی برای ارائه به شما در اختیار ندارد.
نکات مثبت:
- داستانسرایی جذاب
- شخصیتپردازی خوب اکثر کاراکترها
- دیالوگهای باکیفیت
- انتخاب صداگذار و بازیگر خوب برای شخصیتها
- طراحی گرافیکی خوب و منحصر به فرد
- موسیقیهای جذاب در حین بازی
نکات منفی:
- عملا چیزی به نام گیمپلی در بازی وجود ندارد
- شخصیتپردازی و خط داستانی چند شخصیت ناگهان رها میشود
- پایانبندی نامناسب برای برخی شخصیتها
7.5
این بازی روی ایکس باکس سری اس تجربه و بررسی شده است.