نقد فیلم مسیر قدیمی (The Old Way) | نیکلاس کیج در غرب وحشی
نقد فیلم مسیر قدیمی (The Old Way) | نیکلاس کیج در غرب وحشی
وسترنها نه هیچگاه قدیمی میشوند و نه از مُد میافتند. The Old Way، یکی از اولینهای سال ۲۰۲۳ است که نشان داد وسترن همچنان، عضو جدانشدنی سینماست و این مدیوم بدون فیلمهای اینگونهی سینمایی چیزی کم دارد. درواقع وسترن با سینما متولد شده و تا ابد نیز با سینما میماند. در طول تاریخ دوران فیلمسازی، اینگونهی سینمایی، در یک چرخهی بیپایان مدام در حال اختراع چندباره و چندبارهی خود بوده و گونههای تازهای از نوع ژانر خود را وارد جهان فیلم و نمایش کرده است. بعد از افول دوران طلایی این سینما، وسترن برای ماندگاری خودش روی بهسمت ضدوسترنها آورد و حالا وسترنهای این روزها تفاوتهای زیادی با وسترنهای کلاسیک دوران تولدشان دارند.
زمانیکه بیشتر گفتنیهای وسترن گفته شده، مخاطب در دنیای این فیلمها بهدنبال این خواهد بود که چهچیز جدیدی به ژانر مورد علاقهاش اضافه شده و قصهی تازه ساخته شده چقدر میتواند جذابیت وسترنهای کلاسیک و ضدوسترنهای قدیمی را همراه خود داشته باشد، چراکه وسترن اصولا با یکسری قواعد و الگوهای تکرارشونده تبدیل به یک ژانر شده و اگر الگوهای گذشته بدون تغییری در داستانهای امروزی وجود داشته باشند، تماشاگر به آنها جذب نخواهد شد و در این صورت ترجیح مخاطب آن است که همچنان بهسراغ آثار جان فورد، سرجیو لئونه و دیگر کارگردانان این ژانر برود. حال باید ببینیم که فیلم راه قدیمی (The Old Way) چقدر توانسته چیز جدیدی را به این ژانر اضافه کند و از تکرار در اینگونهی سینمایی فاصله بگیرد.
در ادامه بخشهایی از داستان فیلم فاش میشود
کولتون بریجز جایزهبگیر سابق دنیای غرب است که بهخاطر یک زن رستگار شده و خانوادهای تشکیل داده است. او حالا دختری دارد و برای امرار معاش مغازهای را اداره میکند. روزی عدهای به خانهی او حمله میکنند و همسرش را به قتل میرسانند. بریجز برای گرفتن انتقام خانوادهاش بهدنبال یاغیها میرود. The Old Way، بر بستر پیرنگ انتقام دنیای وسترنها حرکت میکند و ایدهاش نیز شبیه بیشتر فیلمهای وسترنی است که تاکنون ساخته شده است. کولتون عنصری از دنیای وسترنهای کلاسیک است، کارکتری که گذشتهی ناامیدکنندهی خود را رها کرده اما دست سرنوشت برای انتقام، او را دوباره به میدان یاغیگری کشانده است.
دوخطی فیلم راه قدیمی، درست است که بر بستر انتقام و تعقیبوگریزهای سینمای کلاسیک این ژانر شکل گرفته اما در بطن خود ایدههایی روانشناسانه نیز دارد و براساس آن به پیشبرد قصهی خود میپردازد. کولتون بریجز دختر 12 سالهای بهنام بروک دارد که در مسیر انتقام همسرش با او همراه میشود. در سکانسهای ابتدایی فیلم متوجه میشویم که این دو نفر با یکدیگر ارتباط چندان مناسبی ندارند و نمیتوانند احساسات واقعیشان را به یکدیگر بروز دهند. اما وقتی که سفر جادهایشان را آغاز میکنند، ایدهای در فیلم شکل میگیرد و مکاشفهی این دو نفر با یکدیگر آغاز میشود.
کولتون و بروک در این مسیر انتقام باید با هم کنار بیایند و از یکدیگر محافظت کنند. چیزی که این دو را نزدیک یکدیگر نگه میدارد، روث بریجز همسر کولتون و مادر بروک است. کسی که دنیای کولتون را عوض کرده و زندگی خوبی به بروک بخشیده است. اما این مکاشفه و ارتباط عاطفی به عمق یک روایت روانشناسانه نمیرسد و تنها شبیه یک انعکاس عمل میکند. روث در اینجا یک کهنالگوست، عنصر مادرانهای که توانسته شرورترین مرد منطقه را تغییر دهد و بستر رستگاری را برای او فراهم کند. اما تاثیرات این الههی سرنوشت به کمرنگترین شکل ممکن حضور پیدا میکند و تماشاگر متوجه نمیشود که چگونه بروک توانست به پدرش نزدیک شود و در آخر قصه نیز توانایی گریه کردن را بهدست آورد.
درواقع در فیلم The Old Way مجرای لازم و کافی برای شکلگیری شخصیتها و انگیزههای منحصربفردشان از سمت ایدهها وجود دارد اما این پیرنگ است که برای رسیدن به قصهای استخواندار تعلل میکند و ترجیح میدهد هرچه زودتر نمایش به پایان برسد. این روابطها و پیچیدگیهای شخصیتی در فیلم ما را بهسمت وسترنهای اسپاگتی میکشاند، چراکه هم شخصیتها دارای بُعداند و هم اینکه رابطههایشان براساس کهنالگوها و ایدههای روانشناختی پیش میرود که از این نظر با شخصیتهای وسترنهای کلاسیک در تعارض هستند.
در فیلم The Old Way مجرای لازم و کافی برای شکلگیری شخصیتها و انگیزههای منحصربفردشان از سمت ایدهها وجود دارد اما این پیرنگ است که برای رسیدن به قصهای استخواندار تعلل میکند
کولتون، قهرمان دنیای وسترنهای کلاسیک است و کهنالگوی این ژانر را پیش میبرد. او نقش یک اسطوره را بازی میکند، گذشتهای نهچندان دلچسب دارد و از ناکجاآباد نیز سروکلهاش پیدا نشده است. کولتون برخلاف قهرمانهای وسترن اسپاگتی، خوی جوانمردانه دارد، همراه مارشال را مداوا میکند و کاری با بیگناهان ندارد. این مسیر برای کارکتر کولتون، سفری قهرمانانه جهت رسیدن به منتهای رستگاری است. او بهخاطر همسرش، وارد گذرگاههای رستگاری شده اما گویا گناهانش آنقدری زیاد هستند که تنها با مرگ پاک میشوند، مرگی که او را به یک قهرمان تبدیل میکند.
وجود دو شخصیت زن فیلم ما را بهسمت دو گونهی متفاوت از دنیای وسترنها میکشاند. روث همسر کولتون توسط نیروی شر قصه کشته میشود، او مظلوم است و مستحق عشق و احترام. عنصری که در وسترنهای کلاسیک قدیمی، قهرمان و نیروی خیر قصه را به کمک خود فرامیخواند و بستری میشد تا که پیرنگ، دنیای قهرمانانهی خودش را بنا نهد و قهرماناش را از بین مردان انتخاب کند. اما دختر دوازده سالهی کولتون، بروک، کارکتری از دنیای وسترنهای بازنگرانه است و بوسیلهی تضادی که با مادرش ایجاد میکند، بهنوعی عبور از دنیای وسترنهای کلاسیک را بهنمایش درمیآورد. او لباسهای مردانه میپوشد، تیراندازی میکند، اهل فرار نیست، حاضر جواب است و در آخر هم قاتل پدر و مادرش را میکشد و صاحب مغازهی خانوادگیشان میشود. او زنی از جهان ضدوسترنها است، کارکتری که خودش سرنوشتاش را انتخاب کرده و شبیه زن وسترن کلاسیک مجالی برای دلسوزی به کسی نمیدهد.
پایان فیلم The Old Way، متاثر از وسترنهای کلاسیک است. همه چیز حماسی و قهرمانانه به پایان میرسد. کولتون قرار است بهعنوان یک قهرمان به خانه برگردد و دفن شود. یاغیها در دادگاه محکوم میشوند و بروک هم به همه چیز میرسد. هیچ ایدهای در اینجا بهخود جو ابزورد نمیگیرد و بهجای پوچی وسترنهای اسپاگتی، امید شخصیتهای قصه را احاطه میکند. فیلم مسیر قدیمی درست است که با مرگ قهرمان و نیروی خیر به پایان میرسد اما فیلم دوباره به جهان بازنگرانه برمیگردد و بلافاصله زنی را جایگزین تمام قهرمانهای مرد میکند.
The Old Way، اولین تجربهی بازیگری نیکلاس کیج در یک فیلم وسترن است. او در این نمایش یکی از ضعیفترین بازیهای خود را ارائه داده و برای یک یاغی هفتتیرکش نمیتواند اجرای مناسبی داشته باشد. کیج در فیلم راه قدیمی تنها بهواسطهی الگوبرداری از تیپهای کارکترهای وسترن نقشاش را پیش میبرد و هرگز به لایههای شخصیتی آدمهای دنیای غرب وارد نمیشود.
درواقع اگر کلاه لبهدار، پالتوی پوست بلند، هفتتیر و آن دستمال گردن کیج را از او بگیریم، دیگر چیزی برای ارائه ندارد. این فیلم عناصر وسترن کلاسیک، اسپاگتی و بازنگرانه را درهم میآمیزد تا شاید از تکرار در امان بماند. اما نهایتا نمایش راه قدیمی تبدیل به یکی از دهها فیلمی میشود که تلاششان برای اختراع دوبارهی وسترن بیثمر مانده است. این فیلم ایدههایی تکراری با پرداختی نهچندان منسجم دارد و تنها قصدش این است که زود به پایان برسد.