نقد و بررسی فیلم Birdbox: Barcelona | چشمان بسته در اروپا
نقد و بررسی فیلم Birdbox: Barcelona | چشمان بسته در اروپا
فیلم Birdbox: Barcelona نسخه دوم فیلم Birdbox محصول سال ۲۰۱۸ میباشد که در دوران خود سر و صدای زیادی به پا کرد.
فیلم Birdbox: Barcelona همان روایت آشنا از سال ۲۰۱۸ را این بار به اسپانیا برده و آن را در یک کشور اروپایی و بسیار دورتر از آمریکا روایت میکند. در واقع نسخه دوم این فیلم بجای آنکه ادامهدهنده قصه نسخه اول باشد، قرار است تا همان شرایط و موقعیت را در جای دیگری از دنیا به تصویر بکشد.
میتوان گفت که فیلم Birdbox: Barcelona دست به نوعی ریسک زده است، چراکه روایت دوباره یک قصه آشنا ممکن است حوصله مخاطب را سر ببرد و یا او را کلافه کند. اما از طرفی اگر شخصی فیلم اصلی ۲۰۱۸ را ندیده باشد میتواند نسخه بارسلونا را تماشا کند.
فیلم Birdbox: Barcelona در ابتدا پدر و دختری را پس فاجعه به بار آمده به تصویر میکشد و سپس رفته رفته با فلشبکهایی در طول فیلم به اتفاقات گذشته میپردازد. این فلشبکها کمک کننده به درک بهتر داستان و شرایط شخصیتها هستند.
در ابتدای فیلم با سباستین و آنا مواجه میشویم و آن دو را در نقش یک پدر و دختر میبینیم. در ابتدا باید گفت که فیلم در ترسیم یک پدر و دختر و عشق یک پدر به دخترش عملکرد موفقی داشته است و این اتفاق با همان چند پلان ابتدایی فیلم مشخص است.
هرچقدر که داستان بیشتر پیش میرود مشخص میشود که آنا وجود خارجی نداشته و سباستین که در غم از دست دادن او است تلاش دارد تا با انجام هر کاری بار دیگر دخترش را ببیند. فیلم Birdbox: Barcelona هم نکات مثبت و هم نکات منفی مهمی دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
یکی از نقاط جالب توجه فیلم Birdbox: Barcelona روایت آن از نقطه نظری متفاوت است. در فیلم Birdbox عدهای حضور داشتند که با دیدن آن موجودات عجیب دچار جنون نشده و اقدام به خودکشی نمیکردند. این افراد را که دیوانه نیز خطاب میکردند، میتوان بخشی از نقش منفی فیلم دانست.
حال در فیلم Birdbox: Barcelona قصه را از زاویه دید یکی از این افراد یعنی سباستین میبینیم و او نقش اصلی فیلم است که برای رضایت این موجودات اقدام به قربانی کردن انسانها میکند.
حال که درباره سباستین و شخصیت اصلی صحبت میکنیم، باید به بازیگر این نقش یعنی ماریو کاساس اشاره کنیم. بازیگر اسپانیایی که پیش از این او را در آثاری مثل The Invisible Guest، سریال The Innocent و یا Three Steps Above Heaven دیده بودیم، در فیلم Birdbox: Barcelona نیز توانایی خود را ثابت میکند.
یکی از نقاط قوت فیلم Birdbox: Barcelona، بازی ماریو کاساس است. او بازی بسیار درستی از نظر میمیک صورت، حالت چشمها و زبان بدن دارد که باعث میشود مخاطب حس او در هر لحظه را به طور کامل احساس کند.
با وجود آنکه فیلم Birdbox: Barcelona در دسته آثار ترسناک قرار گرفته است، اما خبری از ترس به معنای کلاسیک خود در این فیلم وجود ندارد. اما فیلم و در واقع کارگردان موفق میشود در لحظاتی استرس، نگرانی و تعلیق خلق کند.
فیلم به مخاطب اطلاعاتی را میدهد که شخصیتها به دلیل بسته بودن چشمشان از آن بیخبرند و در نتیجه این موضوع باعث ایجاد تعلیق میشود.
این تعلیق و نگرانی در برخی سکانسها مانند سکانس پشت بام به اوج خود میرسد.جایی که کلر به همراه سوفیا در حال فرار از سباستین به پشت بام فرار میکنند و در آنجا چندین بار در معرض سقوط قرار میگیرند.
فیلم در واقع در یک مورد دیگر نیز موفق است و آن هم انتقال کامل حس “ندیدن” به مخاطب است. شخصیتهای درون فیلم نابینا نیستند اما با توجه به شرایط، توانایی دیدن ندارند. این موضوع کاملا برای مخاطب قابل لمس است.
پیش از آنکه سراغ نقاط ضعف فیلم Birdbox: Barcelona برویم، باید به تحول شخصیت سباستین در طول فیلم نیز اشاره کنیم.
او در ابتدا برای رسیدن دوباره به دختر خود دست به قربانی کردن افراد دیگر میزند، اما رفته رفته متحول شده و به شخص دیگری تبدیل میشود. این تحول شخصیتی در طول فیلم اتفاق افتاده و دیده میشود.
این تحول به طور ناگهانی و به یکباره رخ نمیدهد و به درستی شخصیت با درگیریهای شخصی خود به این تحول میرسد.
در ابتدا که او باور دارد تصویری که از دخترش میبیند واقعی است، مخاطب نیز آنا را به شکلی واضح میبیند. اما هرچه فیلم بیشتر پیش میرود و شک سباستین بیشتر میشود، فیلم نیز تصویر آنا را به شکلی محوتر به نمایش میگذارد. این تصمیم درست کارگردان، باعث درک بهتر مخاطب از شرایط سباستین میشود.
اما فیلم Birdbox: Barcelona در کنار اتفاقات مثبت خود، نقاط ضعف مهمی نیز دارد. نسخه دوم فیلم Birdbox همان روند روایتی و قصه مشابه با نسخه اول خود را دارد.
به آن معنا که عدهای در حال تلاش برای زنده ماندن هستند که به یک پناهگاه احتمالی پی میبرند و سپس تلاش میکنند تا خود را به این پناهگاه رسانده و موفق میشوند. این روند عینا در Birdbox: Barcelona نیز تکرار میشود.
سباستین پس از آشنایی با کلر و همراهانش از طریق سوفیا با یک پناهگاه احتمالی آشنا میشوند و حال آنها تصمیم میگیرند تا خود را به آنجا برسانند. این پناهگاه از نظر ویژگیهای اعلام شده حتی شبیه به پناهگاه امن نسخه اول میباشد.
این شباهت در روایت و تکرار عینی این روند، باعث به شدت قابل پیشبینی شدن قصه میشود و مخاطبی که یک بار این حس را با نسخه اول تجربه کرده است، چندان در این نسخه درگیر احساسات و اتفاقات نمیشود و این ایراد بزرگی برای چنین اثری است.
از طرف دیگر فیلم Birdbox: Barcelona در پایان خود به کلیشه نیز میافتد. از همان لحظهای که سباستین تصمیم به کمک به کلر و سوفیا میگیرد و آنها را با ماشین فراری میدهد، کاملا قابل حدس است که قرار است او بمیرد تا کلر و سوفیا به پناهگاه امن برسد و همین اتفاق نیز رخ میدهد.
در کل پایانبندی فیلم بسیار سادهانگارانه بوده و این حس وجود دارد که اصطلاحا میخواستند تنها فیلم را جمع بکنند.
رویارویی نهایی سباستین با نقش منفی فیلم کمی خندهدار و مضحک بنظر میرسد و اصلا در حد و اندازه یک پایان پر هیجان نیست.
کشیش سلاح در دستان سباستین را میبیند و تنها میایستد تا او با سلاح خود حمله کند و در نهایت نیز هر دو میمیرند. جدای از آن فیلم بجز در صحنه پرش در تلهکابین آن هیجان لازم را در پایان خود ندارد.
فیلم برخی ایرادات منطقی در اجرا نیز دارد. در همان پایان فیلم، کلر و سوفیا تصمیم میگیرند تا از پلهها بالا رفته و خود را به تلهکابین برسانند.
در این لحظه نحوه بالا رفتن آنها از پله هیچ شباهتی به کسی که چشمانش بسته است ندارد و اگر زیر پای سوفیا خالی نمیشد، آنها حتی بسیار راحتتر از شخصی که میبیند از پلهها بالا میرفتند. در مجموع این فیلم در پایانبندی خود شکست خورده است.
فیلم Birdbox: Barcelona اثری است با برخی نکات مثبت قابل توجه و برخی نکات منفی که البته مهم و تأثیرگذار هستند. این قطب مثبت و منفی در نهایت آن را تبدیل به فیلمی متوسط و معمولی میکنند که در نظر مخاطب شاید موفق به تکرار حس نسخه اول خود نمیباشد.