بزرگترین فداکاریها در بازی های ویدیویی
بزرگترین فداکاریها در بازی های ویدیویی
در این مقاله قصد داریم از کاراکترهایی یاد کنیم که با فداکاریهای بزرگشان در بازی های ویدیویی، قلب پلیرها را لمس کرده و در یاد آنها جاودان شدند.
در طول تاریخ بازیهای ویدیویی مخصوصا از زمانی که داستانسرایی و شخصیتپردازی به یک بخش اصلی و اساسی از این تجربههای تعاملی تبدیل شده است ما شاهد ظهور شخصیتهای بسیاری بودیم که به نوبهی خود و به دلایل مختلف بسیار به یادماندنی شدند. در بین این کاراکترها دستهای وجود دارند که علاوه بر خصوصیات شخصیتیشان، به دلیل جانفشانی و فداکاری بزرگی که انجام دادند قلبمان را به درد آورده و برای همیشه در یادمان جاودانه شدند.
امروز تصمیم داریم به برخی از این کاراکترها بپردازیم که با وجود آن که لزوما قرار نیست دوباره روی صفحهی نمایشمان نقش آفرینی کنند اما با فداکاری خود کاری کردند که برای همیشه در اذهان تمامی گیمرها برجسته و خاص باقی بمانند.
لازم به ذکر است که در ادامهی این مقاله اسپویلرهای گسترده برای عناوین مختلف نام برده شده وجود دارد و با وجود آن که بعضا سالیان سال و یا حتی دههها از عرضهی آنان میگذرد اما باز هم اگر دوست ندارید سرنوشت کاراکترهای خاص این عناوین را بدانید از خواندن مقاله اجتناب کنید.
Sonic Adventure 2 – Shadow The Hedgehog
Shadow در عنوان Sonic Adventure 2 لزوما شخصیتپردازی بسیار عمیق یا گستردهای نداشت اما با این وجود در نهایت به دلیل فداکاری بزرگی که انجام داد به تاثیرگذارترین کاراکتر این عنوان تبدیل شد.در طی بخش گستردهای از تجربهی این عنوان، Shadow به عنوان رقیب و دشمن Sonic نقش آفرینی میکند و در واقع شریک Eggman محسوب میشود و در حالی که Eggman قصد تصرف سیاره زمین را دارد، Shadow به صورت مخفیانه هدفی دیگر را دنبال میکند و آن هم نابودی زمین در راستای انتقام گرفتن از انسانها بود، انسانهایی که Maria را از او گرفتند با این وجود طی یک پیچش داستانی این مسئله در پایان بازی تغییر میکند.
نزدیک به اواخر بازی مشخص میشود که Eggman یک کلونی فضایی به نام ARK را در راستای برخورد با سیاره زمین فعالسازی و برنامهریزی کرده است که در صورت رخ دادن این اتفاق میلیونها نفر از انسانها کشته میشوند. از همین رو Shadow پس از مدتها مبارزه با Sonic، حافظهی خود را به بازمییابد و تصمیم میگیرد در راستای جلوگیری از برخورد ARK با زمین با او همکاری کند و بنابراین او و Sonic به فضا میروند تا ARK را به یک مدار با ثبات بازگردانند.
طی این اتفاقات Shadow وعدهاش به Maria را به یاد میآورد، زمانی که به او قول داده بود از انسانها محافظت کرده و به آنها کمک میکند. در اینجا او با استفاده از قدرت Chaos Control کلونی ARK را به یک مدار انتقال میدهد اما در این راستا تمام جانش را از دست میدهد. با این وجود در پایان Shadow از فداکاری خود خرسند بود چرا که توانست پای وعدهاش بایستد و انسانها را نجات دهد.
Assassin’s Creed 3 – Desmond Miles
پیش از آن که فرنچایز Assassin’s Creed به یک آیپی بیروح تبدیل شود که یوبیسافت بیرحمانه با هر نسخه بیشتر هویت آن را پایمال میکند، داستانهای کاراکترهایی در این مجموعه روایت میشد که به راستی به یادماندنی و تاثیرگذار بودند و شاید بتوان گفت در حالی که کاراکتری که الان قصد صحبت از او داریم لزوما از همان ابتدا یک کاراکتر «به یادماندنی» یا «تاثیرگذار» محسوب نمیشد اما پایان داستان او نقطهای حیاتی برای فرنچایز به شمار میآمد که در ذهن تمام طرفداران فرنچایز تا همین امروز باقی مانده است.
Desmond Miles کاراکتری بود که از اولین روز مجموعه لینک اتصال ما به کاراکترهایی همچون Altair، Ezio و همچنین Connor بود. او در نسخهی ابتدایی مجموعه توسط کمپانی Abstergo دستگیر میشود تا بتوانند از DNA او در راستای دسترسی به خاطرات اجدادش استفاده کنند. از آن پس طی چهار نسخهی بعدی این مجموعه این کاراکتر دائما به بخشی بزرگتر از داستان بازی تبدیل شده و به همان نسبت بار وظایف و هویتش نیز در تمام این ماجراها نیز بیشتر روی دوشش سنگینی میکرد.
به نظر من Desmond کاراکتری بود که بسیاری از ما اهمیت خاصی به او نمیدادیم و به وجودش بیاعتنایی میکردیم اما در پایان، فداکاری او باعث شد که بیش از پیش وجودش را تحسین کنیم یا بهتر است بگویم حداقل برای من این چنین بود. در قسمت سوم (نسخهی پنجم) مجموعه ما شاهد آخرین و گستردهترین نقش آفرینی Desmond در دنیای AC بودیم. در پایان داستان زمان حال این نسخه، Desmond مجبور میشود برای نجات زمین و جان انسانهای آن، Juno را آزاد کند و در همین راستا نیز جان خودش را از دست میدهد.
در آن دوره این اتفاق بزرگی در داستان زمان حال مجموعه به شمار میآمد و بسیاری از طرفداران منتظر بودند تا ببینند نتایج این اتفاق در نسخههای آینده چه خواهد بود اما همانطور که امروزه مشاهده میکنید آنقدر داستانسرایی زمان حال عناوین این سری آشفته و بیمعنا است که نه تنها به درستی به این مسئله نپرداختند بلکه حتی به سمتی حرکت کردند که فداکاری Desmond بسیار بیاهمیت و فراموش شده جلوه کند.
Left 4 Dead 2 – Bill
عنوان Left 4 dead 2 آنقدر اثر CO-OP فوقالعادهای به شمار میآید که حتی تا به همین امروز و حتی همین لحظهای که در حال مطالعهی این مقاله هستید هزاران نفر در حال تجربهی آن هستند و یکی از دلایل آن حجم بیاندازهی محتوایی است که در این بازی جای گرفته است و هر روز به لطف جامعهی مادسازان استیم به آن افزوده میشود. اما در بین محتوای اضافهی رسمی این عنوان بستهی الحاقی The Sacrifice وجود دارد که همانطور که از نامش پیداست یکی از کاراکترهای بسیار به یادماندنی بازی را قربانی میکند.
احتمالا به یاد دارید که در طی مرحلهای که این محتوای اضافه ارائه میداد شما باید از انبوهی از زامبیها و دشمنان دیگر بازی عبور میکردید و در نهایت به پلی میرسیدید و برای عبور از این پل یکی از افراد گروه باید به صورت دستی آن را آزاد میکرد تا دیگران بتوانند فرار کنند. در حالی که این انتخاب کاملا به عهدهی پلیرها است که چه عضو و کاراکتری از گروهشان این عمل را انجام دهد اما در نهایت مشخص میشود که تنها یک کاراکتر خاص در داستان Canon این عنوان در این بخش از بازی جانش را فدا میکند.
بستهی الحاقی The Passing مشخص میکند که شخصی که در The Sacrifice آن فداکاری بزرگ را انجام میدهد کسی نیست جز کاراکتر Bill که امروزه تا حدی به عنوان یکی از نمادهای نام L4D شناخته میشود. حتی علاوه بر دی ال سی The Sacrifice کمپانی Valve کامیک بوکی با همین نام را منتشر کرده است که به شکلی بسیار دقیق و عمیقتر اتفاقات و در نهایت فداکاری Bill را به تصویر میکشد که حتما پیشنهاد میکنم آن را مطالعه کنید.
Titanfall 2 – BT-7274
Titanfall 2 نه تنها یک تجربهی شوتر اول شخص بسیار جذاب بود بلکه داستانی بسیار مطلوب را نیز ارائه میداد که در آن ما نقش Jack Cooper، خلبان تایتانی به نام BT-7274 را ایفا میکردیم. در طول تجربهی این بازی شاهد ارتباط عمیق Cooper با ربات خودش هستیم که در واقع همچون برادرانی در میدان جنگ هستند به طوری که Cooper به شکل تمام و کمال به BT-7274 اعتماد دارد. این ارتباط نزدیک به صورت خودکار به ما به عنوان پلیر نیز منتقل میشد که در نهایت باعث میشود فداکاری BT-7274 به همان اندازه که برای Jack غمانگیز است، برای ما نیز تاثیرگذار و ناراحت کننده باشد.
طی مرحلهی پایانی بخش کمپین این عنوان Jack و BT سعی دارند جلوی فعالسازی اسلحهی Fold را بگیرند اما متوجه میشوند که زمان کافی برای این کار وجود ندارد بنابراین BT پیشنهاد میدهد که از پروتکل Self Destruct خود در راستای منفجر کردن و نابودی Fold استفاده کند. در این لحظه Jack به او میگوید که او هیچ جایی نمیرود و این دو همراه هم این ماموریت را به پایان میبرند.
با این وجود قبل از آن که این دو به مرکز Fold برسند BT پروتکل سوم مبنی بر محافظت از خلبان را فعال میکند و در حالی که Jack به دلیل این کار به شدت عصبانی است BT از Jack میخواهد که به او اعتماد کند و سپس او را با یک پرتاب قدرتمند به فاصلهی امن میرساند.پ
پس از این کار BT-7274 مستقیما به سوی قلب Fold رفته و با جانفشانیاش نه تنها این اسلحه بلکه سیاره Typhon را نیز به کلی نابود میکند. این عمل BT-7274 نه تنها او را همچون یک سرباز واقعی به تصویر کشید بلکه با نجات Cooper بیش از پیش ارتباط عمیق بین این دو را محسوس کرد که در نهایت باعث شد این تایتان دوست داشتنی حتی بیش از بسیاری از آدمها، انسان جلوه کند.
Crisis Core: Final Fantasy VII – Zack Fair
عنوان Crisis Core به راستی یک پیش زمینهی عالی برای Final Fantasy VII محسوب میشد و تا حد زیادی کاراکترهای این اثر را گسترش داده و عمق میبخشید. شخصیت اصلی این بازی یعنی Zack Fair و فداکاری او در پایان بازی را میتوان یکی از برجستهترین و به یادماندنیترین لحظات تاریخ این فرنچایز دانست چرا که نه تنها این فداکاری و پایانبندی بسیار زیبا به تصویر کشیده شده بود بلکه تاثیر به سزایی در شخصیتپردازی Cloud در نسخهی هفتم مجموعه داشت.
Zack کاراکتری بود که آرزو داشت به یک قهرمان تبدیل شود اما در طی روند داستانی بازی این آرزوی او بیش از پیش به چالش کشیده میشد و در نهایت زمانی که داستان بازی به نقطهی اوج خودش میرسد او کاری را میکند که هر قهرمانی انجام میدهد و آن هم فداکاری و جانفشانی است. در لحظات پایانی بازی Cloud در وضعیت نابسامانی به سر میبرد و در اینجا Zack در راستای محافظت از او تنهایی جلوی ارتشی از سربازان Shinra میایستد.
حقیقتا مبارزهی پایانی این بازی یکی از سنگینترین مبارزات از لحاظ احساسی است چرا که شما نه تنها میدانید که پایان این مبارزه چه انتظارتان را میکشد بلکه به صورت همزمان شاهد رد شدن خاطرات Zack از جلوی چشمانش هستید. آن موسیقی پس زمینه که دائما اوج میگرفت، خاطراتی که در نهایت زیبایی در آن لحظه به شدت غمانگیز جلوه میکردند و هزینهای که شما میدانستید باید برای آزادی بپردازید. همهی این موارد باعث شد کاراکتر Zack و فداکاری او برای همیشه در ذهن من جاودانه شود.
این جملات درخواست پایانی Zack است که برای همیشه در ذهن Cloud حک شده و کاراکتر او را متحول کرد:
For Both of Us… You’re Gonna… Live
You’ll Be… My Living Legacy
Zack Fair
Metal Gear Solid – Grey Fox
شاید به جرات بتوان گفت کاراکتری که هم اکنون قرار است از آن صحبت کنیم یکی از تراژیکترین و غمانگیزترین شخصیتهایی است که تا به حال در یک بازی ویدیویی نقش آفرینی کرده است. Grey Fox کاراکتری بود که کوله باری سنگین از گذشتهی دردناکش را روی دوشش حمل کرده و به دنبال جبران اعمال اشتباهش بود.
این کاراکتر برای در قسمت اول Metal Gear Solid پا به صحنه گذاشت و با وجود آن که تا قبل از این نسخه او در دو نسخهی Metal Gear و Metal Gear 2 نیز حضور پیدا کرده بود اما MGS صحنهای بود که او را برای همیشه جاودانه کرد. ما برای مدتی طولانی در بازی ما او را صرفا به عنوان یک نینجای روباتیک میشناختیم که از قضا یکی از باسفایتهای بازی نیز محسوب میشد.
حتی در هنگام انجام همان باسفایت نیز میتوانستید به خوبی احساس کنید یک چیزی دربارهی این نینجای عجیب و مرموز درست به نظر نمیرسد. صحبتهایش و دردی که در صدایش بود عمقی داشت که برای مدتی طولانی برای پلیر مبهم باقی ماند تا زمانی که در آخر متوجه شدیم این نینجا در واقع Frank Jaeger یکی از هم رزمان سابق Solid Snake است که برای مدتی طولانی تصور میکرد سالهاست که مرده است.
در هنگام باسفایت پایانی با Liquid Snake و زمانی که با Metal Gear Rex درگیر بودیم Grey Fox دوباره ظاهر میشود تا با جانفشانیاش راه را برای Snake در راستای از بین بردن Rex باز کند. هنوز به خوبی دیالوگی که Fox در لحظات پایانی زندگیاش با Snake در میان گذاشت را به خوبی به یاد دارم:
We’re not tools of the government or anyone else! Fighting was the only thing… the only thing I was good at, but… At least I always fought for what I believed in… Snake… farewell…
Gray Fox
به طور کلی فرنچایز MGS مملو از شخصیتهای به یادماندنی است و Fox نیز کاراکتری بود که به خوبی میتوانستید درد، رنج و آسیبهای روحی او را از طریق حرفهایش حس کنید و همین مسئله باعث میشود این شخصیت نه تنها برای من بلکه برای بسیاری دیگر از گیمرهایی که MGS را تجربه کردند به کاراکتری به یادماندنی تبدیل شود.
Red Dead Redemption – John Marston
فداکاری John Marston قطعا یکی از مشهورترین، غمانگیزترین و قهرمانانهترین فداکاریهای تاریخ صنعت گیمینگ محسوب میشود که حتی افرادی که این اثر را تجربه نکردند نیز آن را مشاهده کرده و از آن با خبرند چرا که در آن دوره پایان داستان این شخصیت و چگونگی انجام آن توسط راکستار به شدت سر زبانها افتاده بود. در نسخهی ابتدایی Red Dead Redemption شما در نقش John Marston به بازی میپردازید که سعی دارد زندگی تازهای را شروع کند اما توسط Edgar Ross مامور میشود که تمام افراد گروه خلافکار سابقش را پیدا کرده و به «قانون» تحویل دهد.
پس از آن که John طرف معاملهی خودش را انجام میدهد Ross تصمیم میگیرد که حالا که دار و دستهی Dutch به شکل ۹۹ درصدی از صفحهی روزگار محو شدهاند این عدد را به ۱۰۰ رسانده و کار را یک سره کند از همین رو به خانهی John هجوم میبرد. پیش از آن که John با او و افرادش روبهرو شود همسر و پسرش را به جای امنی میفرستد و در حالی که میداند هیچ راهی برای زندگی ندارد اما به آنها قول میدهد که پشت سرشان دنبالشان میرود.
سازندگان به زیبایی در این لحظات مردانگی و شجاعت یک مرد را به تصویر میکشند، مردی که میداند به محض باز شدن در هیچ راه بازگشتی ندارد اما با این وجود استوار به سمت سرنوشت تلخ خود حرکت میکند. رویکرد جالب سازندگان آن بود که در لحظهی پایانی به جای آن که بازی را صرفا با یک کاتسین به پایان ببرند کنترل را به دست پلیر میدهند تا در آخرین دوئل John همراهش باشد. در نهایت با وجود این که او موفق به کشتن برخی از افراد Ross میشود اما همچنان به شکلی غمانگیز تیر باران شده و به قتل میرسد.
این پایانبندی مخصوصا پس از تجربهی عنوان RDR2 بیش از پیش نمادین و سنگین جلوه میکند؛ پایانی که در بسیاری از ابعاد این بازی معنادار است و به راستی یک فداکاری قهرمانانه را به تصویر میکشد. بد نیست اشاره کنم که اگر تا به حال موفق به تجربهی این بازی نشدهاید به لطف اهمیت بالای راکستار به طرفداران شرایطی فراهم شده است که با قبول ورود ۵۰ دلار به پاچهتان میتوانید این بازی ۱۳ ساله را بدون هیچ تغییر خاصی «فقط» روی کنسولهای نسل هشتمی خود تجربه کنید!
The Walking Dead – Lee
بگذارید از اولین باری برایتان بگویم که براستی در پایان یک بازی اشک ریختم و حسابی احساساتی شدم، زمانی که متوجه شدم بازیها چقدر میتوانند از لحاظ داستانسرایی قدرتمند و تاثیرگذارتر از هر مدیوم دیگری باشند. بعید میدانم کسی وجود داشته باشد که حداقل صحنهی پایانی فصل اول بازی Telltale’s The Walking Dead را مشاهده نکرده باشد چرا که هر جا صحبت از فداکاری یا صحنههای سنگین عاطفی در بازیهای ویدیویی به میان میآید امکان ندارد از کاراکتر Lee نام برده نشود.
داستان فداکاری Lee صرفا به یک صحنه یا یک لحظه ختم نمیشود بلکه کلیت فصل اول بازی The Walking Dead یک روند فداکاری همه جانبه در دنیایی به شدت بیرحم است که در مرکز آن Lee و Clementine قرار دارند. از همان لحظهی اول که این دو کاراکتر همدیگر را ملاقات میکنند شما میتوانید دائما افزایش ارتباط عاطفی پدرانه مانند Lee برای Clementine را احساس کنید. در کلیت روند داستان این عنوان Lee در حال فداکاری برای محافظت از دختری است که همه چیزش را از دست داده است و تنها Lee را به عنوان تکیهگاه خود میبیند.
پس از آن که Clementine ربوده میشود او با وجود زخم ناشی از گاز گرفته شدن توسط یک Walker با تمام وجودش تلاش میکند تا او را نجات دهد و در حین انجام این کار دستان سرد مرگ آرام آرام دور او حلقه میزنند. در نهایت پس از نجات Clementine او تنها چند قدم با مرگ فاصله دارد بنابراین برای محافظت از دخترک خودش را با زنجیر بسته و به عنوان آخرین خواستههایش از او میخواهد قدرتمند باشد و از خودش محافظت کند. نقطهای که به راستی مرا در هم شکست لحظهای بود که از Clementine میخواهد یا او را رها کند و یا با شلیک اسلحه به زندگی Lee پایان دهد.
شخصا به دلیل آن که نمیخواستم Lee به یک Walker تبدیل شده و در تنهایی دوران را سپری کند در راستای به آرامش رساندنش گزینهی شلیک را انتخاب کردم و تمامیت کاتسین پس از این انتخاب تا زمانی که صدای شلیک به بازی پایان داد در عمق تباهی در حال مشاهدهی آن بودم. رابطهی بین Clementine و Lee به راستی یکی از زیباترین و دلگرم کنندهترین روابطی بود که بین دو شخصیت در این صنعت میتوان مشاهده کرد و همین مسئله باعث میشود پایان بازی هر چه بیشتر پلیر را خورد کند.
سخن پایانی
و در نهایت دفتر این مقاله نیز همچون بسیاری از این کاراکترها بسته شد؛ مدیوم گیمینگ به طور کلی مقولهی فداکاری و جانفشانی را به اشکال بسیاری به تصویر کشیده است که لزوما تمامی آنها در این مقاله وجود ندارند. از آن جایی که این آثار همگی به نوعی با پلیر در تعامل و کنش و واکنش هستند بوجود آمدن یک اتصال و رابطه بین پلیر و کاراکتر بازی بسیار قویتر از دیگر انواع مدیا از جمله فیلم صورت میگیرد و از همین رو چنین سناریوهای فداکاری بعضا حماسی، قهرمانانه و احساسی بیشتر روی قفسهی سینهی گیمر سنگینی کرده و به اتفاقاتی به یاد ماندنی تبدیل میشوند.
کدامیک از این شخصیتها و فداکاریهایشان برایتان سنگینتر و غمانگیزتر بوده است؟ همچنین اگر کاراکتر دیگری وجود دارد که از او در این مقاله یاد نشده است میتوانید از او یاد کنید.