نقد فیلم ابلق | حدِ واسطِ حواشی
نقد فیلم ابلق | حدِ واسطِ حواشی
«نرگس آبیار» دو سال پس از فیلم پر سر و صدای خود یعنی «شبی که ماه کامل شد» در سال ۱۳۹۹ با فیلم «ابلق» به سینماها بازگشت. در هیاهوی مواجهه گسترده با آثار «نرگس آبیار» به خصوص این دو فیلم آخرش، عده ای به سینهچاکان درجه یک این فیلمساز نسبتاً پرحاشیه تبدیل شدند و عدهای نیز از مخالفان قسمخورده این کارگردان.
چیزی که در این میان از نظر بنده مذموم و ناپسندیده است، این افراطیگریهاست، این صفر و صد دیدنها و این لایک و دیسلایکهایِ جاهلانه. دقیقا در فیلم متأخر این فیلمساز یعنی «ابلق» اگر با دقّت و سوای این سویهگیریهای افراطی، زوم کرده باشید و پیشفرضهای افراطی راجع به آثار وی نداشته باشید، میتوانید تا حدودی با نگاه بهتر و واضحتری با اثر او روبهرو شوید.
فیلم «ابلق» با کمی ارفاق و چشمپوشی دقیقاً حد واسط آن موافقت و مخالفتهای افراطیست. فیلمیست که جمع و جمعیدیدن هم نقطه قوتش محسوب میشود و هم پاشنه آشیلش. فیلمی که با ارفاق خود را متوسط و در جاهایی نسبتاً دیدنی به مخاطب نشان میدهد.
در فیلم «ابلق» باز هم زوج «الناز شاکردوست» و «هوتن شکیبا» که در اثر پیشین او نیز به نقش آفرینی پرداخته بودند، حضور دارند. علاوه بر این دو شاهد بازیِ بازیگرانی چون «بهرام رادان» ، «گلاره عباسی» ، «مهران احمدی» ، «گیتی معینی» و «شادی کرم رودی» نیز هستیم.
داستان فیلم در حاشیه شهر تهران روایت میشود جایی که مردم محلههایی متقاطع و در هم تنیده کنار هم زندگی میکنند و در ظاهر (پلات اولیه فیلم) فرهنگ قشر محروم نیز در زیست و رفتار جمعیشان حکمفرماست. در این بین فردی به نام «جلال» (بهرام رادان) وجود دارد که گویا وضع مالیاش از غالب مردمان آنجا بهتر و با در دست داشتن نقش خرید و فروش کارهای خانگی مردمان آنجا به یک محبوبیت نسبی نیز رسیده است. در مقابل برادر خانم او با نام «علی» (هوتن شکیبا) همراه همسرش «راحله» (الناز شاکردوست) و تنها دخترش زندگی کمبضاعتانهای را میگذرانند و از قرار معلوم «علی» علاوه بر بدهکاربودن و فراریبودنش بعضاً دست به زن نیز دارد. در این میان «جلال» با هیزبودن و وقاحت خود قصدِ اغفال کردن «راحله» و از پسِ سونظر به سمت سوقصد به او پیش میرود که ماجراهایی از برخوردهایشان شکل میگیرد.
فیلم «ابلق» در تیپسازی و تیپیکال پیش رفتن خوب عمل میکند و تا حدودی سنگ بنای یک ماجرا و ردگیریِ آن توسط مخاطب را در اثرش به وجود میآورد. اوج این تیپ سازی هم حول «جلال» با سوءنظرهایش شکل میگیرد و همچنین با «راحله» با حفظِ حیایش و البته قصد و پسزدنی که میان این دو در حد اَکتهایی تیپیک قابل پذیرش است و ماجرا آفرینی میکند اما در باوراندن این رفتارها و تبدیلشان به یک خصلت در این دو کاراکتر ناقص عمل کرده و نمیگذارد که این دو را به عنوان یک پرسوناژ (شخصیت) باورشان کنیم.
ما نمیتوانیم سوءنظرهای «جلال» را عمیقاً درک کنیم زیرا که کمبود اساسی در طول فیلم از او مشاهده نمیکنیم که مهمترینش میبایست در رابطه با همسر باردارش «شهلا» (گلاره عباسی) نمود پیدا میکرد. همچنین در رابطه با «راحله» نیز از مرحله پذیرش به مرحله باور قابل ارتقا نمیباشد. ترسی که او به ظاهر عمیقاً از شوهرش «علی» یا آبروریزی در بین مردمان محله، ادعایش را دارد در طول فیلم مشهود نیست زیرا مسئله غیرت و ناموس پیرامون «علی» به یک خصلت برای او تبدیل نمیشوند تا ترس «راحله» از این بابت برای مخاطب عمیق جلوه کند.
در رابطه با مسئله «جمع ساختن» و «جمع دیدن» نیز فیلم با ارفاق متوسط کار میکند. کاراکترهای مختلف با اکتهای نیمتیپشان را دورِ هم جمع میکند و بعضأ با کاراکترهای فرعی همچون «فیروزه» (شادی کرم رودی) قضاوت و هیاهوی جمعی در محلهشان را به مخاطب نشان میدهد که تا حدودی چند قدمی در وادی ماجرا-آفرینیِ جمعی خوب عمل میکند اما باز هم اوج پرداخت «نرگس آبیار» نیز در همین حد است و توان ساختِ فرهنگِ “قضاوتِ مذموم” را میان اهالی آنجا ندارد تا در پایان مفاهیم «آبرو» و «عزت» در ابعاد جمعی قابل شناخت یا نکوهش باشند.
همانطور که در ابتدای مطلب گفته شد اگر اهل افراطیگری و افراطیدیدن نباشید، تبعاً برای مثال در مقابل هیاهوها و داد و بیدادهای درون فیلم سریعاً گارد منفی نمیگیرید. باید صبر کرد و دید که این هیاهو های جمعی و فردی که این اواخر جزئی از کلیشههای سینمای اجتماعی ایران شده است چقدر در دل اثر نشسته و یا چقدر تحمیلی نمود پیدا کرده است.
این داد و بیدادها که نمایندهی اصلیاش در فیلم کاراکتر «علی» با بازی نسبتا خوب «هوتن شکیبا» میباشد درجاهایی مثل ابتدای فیلم از اثر بیرون زده و قابلیت پسزنندگی پیدا میکند و گاهی نیز همچون در هیاهویِ عربدهکشی در حملهور شدن به «جلال» با ارفاق در درون اثر نشسته و مقبول واقع میشود زیرا که ریشهی این عربدهها بر ماجرایی سوار شده است که پیش از این با تداومِ روایی بین «جلال» و «راحله» مخاطب را با خود همراه کرده بود.
با اینحال باز هم فیلم نشان میدهد که در بطن تلاشهایش برای شکلدهی ماجرا، توان درگیر شدن و عمیقشدن در آنها را ندارد؛ فیالمثل سکانسی که «جلال» قصد تعرض به «راحله» را دارد در نظر بگیرید؛ فیلمساز با یک تدوین موازی و رفت برگشت های متوالی بین صحنه «سوقصد» و صحنه «شرط بندیِ» علی قصد ملتهب کردن و تعلیقآفرینی دارد اما متوجه نیست که شخصیتپردازیِ «علی» شدیداً لنگ میزند و ما هیچ خصلتِ خاصشدهای را پیش از این در او ندیده و سراغ نداشتیم تا در آن سکانس های موازی که فیلمساز مدام بر او فوکِس و تمرکز میکند، او را در نقش ناجی یا یاور در نظر بگیریم.
دربابِ بازیها نیز باید گفت در مجموع قابل قبول هستند، البته به غیر از بهرام رادان که در پی بعضاً زورآزماییها و تلاشش اما باز هم حتی به کمک گریم خوبِ فیلم، نمیتواند نقش یک کاراکتر تیپیک و لوتیِ پایینشهری را بازی کند و بعضا با لهجه و خودبودنهای روتینشدهاش لو میرود که زیر آن حجم از ریش و پشم، آن رادانِ شیک و پوکِ سلبریتی خوابیده است. هرچند باید گفت پرداخت متوسط فیلمنامه حول او، وی را از ورطه زنندگی نجات میدهد.
«الناز شاکردوست» مستعد و پرتلاش اما تکراری و قابل انتظار. در لهجه قصد بازتعریف خود را دارد اما در نقش درجا زده و چیزی جدیدی ارائه نمیدهد یعنی نمیتواند که بدهد زیرا دستش باز نیست. «هوتن شکیبا» با گریمش راه آمده و با تلاشش سعی میکند انفعال و کمکاری فیلمنامه حول کاراکترش را بپوشاند اما فیلمساز قلدر تر از آن است که اجازه خودنمایی ریزی را به او بدهد مگر بالا بردن تن حنجره.
در مجموع فیلم «ابلق» داستان حاشیهنشینی و حاشیهنشینان است. «نرگس آبیار» در فهم زیست جمعی این قشر از اجتماع تا حدی خوب عمل میکند اما در کل به عمق آن توان دسترسی ندارد و طبیعتاً مخاطبش را نیز نمیتواند عمیقاً با خود همراه کند تا آن آخرین نمای فیلم از موشهای تبعید شده به خوبی بر مصداق بخشی از زندگی جمعی اهالی فیلمش بنشیند و قابل تعمیم باشد.
«ابلق» شاید با عربدهکشیهایش ظاهر غلطاندازی داشته باشد که همان هم البته و خوشبختانه حد معمولی دارد اما اهل تلاش است، هرچند که تلاشهایش با نابلدی فیلمساز در همراستا کردنِ دوربینش با فرم جمعی همخوانی نداشته باشد و نداند که حرکتهای دوربین در کجا، در چه زمانهایی و چگونه باید اتمسفر بسازد، رایحه ایجاد کند و مخاطب را درگیر. درکل سخت نگیرید برای چندباری قابل تماشاست.